شما اینجا هستید : خانه » آرشیو نشریه » شماره 2 » ما به زبان آوینی سخن می گوییم

سرمقاله

ما به زبان آوینی سخن می گوییم

چکیده ما به زبان آوینی سخن می گوییم :

اديبي گفته بود اينكه خدمت سعدي به زبان و ادب فارسي را دريابيم كار دشواري است؛ نقش سعدي در زنده نگه داشتن زباني كه امروز با آن سخن مي گوييم در حدي است كه بهتر است بگوييم ما امروز فارسي حرف نمي زنيم بلكه به زبان سعدي سخن مي گوييم.

ما به زبان آوینی سخن می گوییم

ادیبی گفته بود اینکه خدمت سعدی به زبان و ادب فارسی رادریابیم کار دشواری است؛ نقش سعدی در زنده نگه داشتن زبانی که امروز با آن سخن می گوییم در حدی است که بهتر است بگوییم ما امروز فارسی حرف نمی زنیم بلکه به زبان سعدی سخن می گوییم. بیان لطیف فوق برای فهم نقش کسانی که بیش از اثرگذاری تأثیر دارند، راه گشاست و آوینی از این دسته است. گزافه نگفته ایم اگر بگوییم سالهاست که فرزندان انقلابی با زبان آوینی سخن می گویند و این یعنی آوینی بیش از اثرگذاری تأثیر داشته است. اما چرا چنین است؟
۱-انقلاب اسلامی با توفانی از هیجانات روحانی و عاطفی و انضباط ناپذیر درخشید و تاریخ جدیدی را رقم زد. طبعاً سالهای نخستین انقلاب دشمنی ها و دوستی ها بیش از آنکه جنبه نظری و معرفتی داشته باشند، کولاژی از حقد و کینه یا جذبه و عاطفه اند. اما جنس انقلاب اسلامی از آنجا که شأن عمیق معرفتی دارد، از جنس جاذبه و دافعه است. نمی توان از کنار آن بدون موضع گذر کرد؛ یا باید آن را دوست داشت یا باید از آن متنفر بود. شاید ۱۰ سال زمان لازم بود تا عبور از دالان دشوار انقلاب و جنگ، به تدریج قلم ها و زبان های نظری و تمدنی را در تعیین نسبت شان با انقلاب بکار اندازد. آوینی را باید دراین معرکه شناخت. معرکه ای که به تدریج صفوفش از هم بازشناخته می شوند و نیاز به فاروقی است که گرد و غبار را بنشاند و حق و باطل را آشکار کند. با این وصف آوینی یک کنشگر معمولی و مألوف نیست که شغلش یادداشت نویسی و اظهار نظر باشد. آوینی صحنه فرهنگ و سیاست را به مثابه یک مصاف درک می کند و خودش نیروی واکنش سریعی است که بناست مواضع دو جبهه را باز شناسد.
۲- باز یابی تمدن اسلامی شعاری فانتزی و از سر دلباختگی به مظاهر موزه ای و یادگارهای تاریخی نیست. برخی از سر تفنن سنت گرا شده اند؛ ظروف قدیم را در طاقچه های خانه می گذارند وتابلوهای مینیاتور را از دیوار می آویزند و از آلودگی های زیست محیطی ناله می زنند. جدال غرب و ایران نه از سر تفنن و نه از سر می زان دلباختگی به اشیای بی جان و بی زبان قدیمی است. تمدن مجموعه ای از شئون و عناصر بهم پیوسته و یکپارچه است که ذهن و زبان را می سازد و سپس شهر و عالمی را که در آن تنفس می کنیم برپا می کند. آوینی مواجهه انقلاب اسلامی ایران با تمدن غرب را از جنس«ستیزه » می دانست و خود را در قامت دیدبان این نزاع می شناخت.آنها که تلقی های نوستالژیک و عاری از خصلت های انقلابی از آوینی را سر دست گرفته اند و علاقهمندند از او یک روشنفکر غوطه ور در خلسه نارسیسی بسازند، از هیچ کدام از مقالات او نمی توانند شاهدی دست و پا کنند. آوینی در «آغازی بر یک پایان » سپهر سکولار غرب را عالمی ظلمانی می بیند که انتظار سوسو زدن هیچ ستاره ای در آن نمی رود. او حتی توقع اجتماع ظلمت غرب با اشراق انقلاب را توقعی جاهلانه و نوعی التقاط یا نوعی سیاست ورزی می داند. از همین روست که آشکارا به تکنوکراسی به عنوان مذهب دولتمردان عصر خود می تازد.
۳-در صد و پنجاه سال اخیر شبه روشنفکران حاملان اسفارغربزدگی برای مردمان ما بوده اند؛ ژورنالیسم هم با همین جماعت شروع شد و ادامه حیات داد. عموم ابزارهای ارتباطی هم کم و بیش درانحصار و خدمت همین جماعت بوده است؛ از سینما و تئاتر تا تلویزیون و… از میانه های دهه شصت تا روز عروجش انگاره های پروتستانتیزم اسلامی و اسلام مدرن را به عنوان تجلیات آشکار اسلام آمریکایی مورد نقد قرار داد؛ گاهی در نقد یک فیلم، گاهی در نقد یک مقاله و یادداشت و گاهی در نقد یک موضعگیری سیاسی از یک مسئول یا دولتمرد. معرکه ای به وسعت تحجر تا ارتجاع؛ از فیلم فارسی تا سینمای جشنواره ای، از قبض و بسط تئوریک شریعت تا خطابه های تکنوکراتها در نماز جمعه و… آنچه مهم است اینکه مقالات آوینی طی آن سالیان، به مجموع های از پاسخ های بنیادی و عمیق به انحراف و التقاط بدل شده است. از خلال این مقالات به تدریج زبانی شکل گرفت که ظرفیت توضیح مبانی انقلاب را داشت و تخیل را درباره افق های پیش رو شکل می داد و این اولین قدم برای تمدن سازی بود.
۴-شهرت آوینی در درافتادن او با مشهورات زمانه خویش است و مشهورترین مشهورات زمانه او دلباختگی به «توسعه» و «پیشرفت» است. دولت تکنوکراتی که متولی امورات انقلاب اسلامی است برای آوینی سرآغاز انحراف از معیارهای انقلابی است. آوینی انقلاب اسلامی را نه یک رخداد سیاسی و جابجایی در قدرت که «رستاخیز جان » می داند. رستاخیزی که بناست شالوده عالمی جدید و طرحی نو در دنیای افسرده ما باشد و حالا دولتمردان و روشنفکرانی که معجزه انقلاب را انکار می کنند و بنیادهای توسعه یافتگی غرب را بر صدر می نشانند و قدر می گذارند سکاندار نظام اسلامی شده اند. آوینی در مقالاتش این شیفتگی جاهلانه به توسعه را که از دل تعظیم غرب برآمده خیانت به انقلاب می داند. جوانان انقلابی هرچند به اندازه آوینی به عمق انگاره های ظلمت زده و ایدئولوژی زده راه نیافته باشند ولی ناسازگاری اوضاع و احوال با تلقی های انقلابی و دینی، آنها را در مرحله تشکیک و انکار قرار می دهد و به همین دلیلاست که زبان آوینی را برای بیان دل مشغولی ها و دل نگرانی های خود برمی گزینند و به زبان او سخن می گویند.
۵-زبان آوینی عالمی بود که دغدغه مندان انقلاب در آن سکنی می گزیدند و آرام می گرفتند. این همان چیزی بود که قلب های مدافع انقلاب به آن نیاز داشتند. جریان شبه روشنفکری کار را از تفتیش عقاید می گذراند و به تفتیش احساسات می رساند تا اعتماد به نفس را از جبهه انقلاب بگیرد. آوینی این را خوب می دانست به همین دلیل همچون یک چریک فرهنگی مشهورات باطل را می شکافت و با اعتماد به نفس از انقلاب و تحول باطنی انسان سخن می گفت. ایران برای رسیدن به «فردایی دیگر» لازم بود درک درستی از این سیاره رنج و کارگزارانش داشته باشد. زبان آوینی هم درک را منتقل می کند و هم جرأت گذر از آن را؛ آوینی امروز میان ما نیست؛ مختصات فرهنگی ما تغییر بسیاری داشته است. دوران شبه روشنفکران منقضی شده است .سال هاست که نه سخن جدید و نه بیان جدیدی از آنها نمی بینیم. گویا پاسخ های آوینی برای کل تاریخ روشنفکری سکولار درایران کافی است. تکنوکرات های امروز در دولتی که شبیه ترین دولت به دولت دهه هفتاد است نیز در همان عالم منقضی شده سیر می کنند. از این سو ولی زبان آوینی بسط و عمق یافته و این سرنوشت معرکه را طور دیگری رقم خواهد زد.

نویسنده :

وحید یامین پور
تعداد مطالب : 2

ارسال دیدگاه


+ چهار = 8

رفتن به بالا