شما اینجا هستید : خانه » آرشیو نشریه » شماره 3 » رهبر انقلاب: از حق شخصی خودم می‌گذرم اما از حق مردم مطلقاً اغماض نخواهم کرد

بازخوانی سخنرانی 13 رجب حسینعلی منتظری و رخدادهای پس از آن

رهبر انقلاب: از حق شخصی خودم می‌گذرم اما از حق مردم مطلقاً اغماض نخواهم کرد

چکیده رهبر انقلاب: از حق شخصی خودم می‌گذرم اما از حق مردم مطلقاً اغماض نخواهم کرد :

یکی از آخرین و مهم‌ترین اقدامات امام خمینی(ره) در آخرین ماه‌های عمر پر برکتشان، برخورد قاطعانه با آیت‌الله منتظری و عزل او از قائم مقامی رهبری است. اتفاقی که آینده سیاسی منتظری را دگرگون کرده و او را از گردونه سیاسی ایران خارج مي‌سازد. امام راحل در بخشی از نامه عزل منتظری با اشاره به تأثيرپذیری وی از منافقین و تکرار حرف‌های آنان توسط او چنین نوشتند: «براي اين كه در قعر جهنم نسوزيد، خود اعتراف به اشتباه و گناه كنيد، شايد خدا كمكتان كند.» اما حیات 20 ساله حسینعلی منتظری پس از رحلت امام، به طور کلی چیزی جز تکمیل پازل رویارویی او با نظام و انقلاب نبود. یکی از اولین عرصه‌های بروز تقابل منتظری با انقلاب اسلامی پس از رحلت امام(ره) و بازی خوردن مجدد او در زمین دشمنان را مي‌توان سخنرانی هتاکانه او در 23 آبان 76 دانست که عکس‌العمل‌های گسترده‌ای را در پی داشت و در نهایت به حصر او منجر شد.

رهبر انقلاب: از حق شخصی خودم می‌گذرم اما از حق مردم مطلقاً اغماض نخواهم کرد
آغاز ماجرا

پس از پیروزی سید محمد خاتمی در دوم خرداد ۷۶، طیف‌هایی از عناصر مطرود و ضد انقلاب کوشیدند انتخاب خاتمی را مخالفت با نظام و رهبری معرفی کنند. زمینه تأثیرپذیری این شایعات نیز ریشه در تبلیغات مسموم و فضاسازی برخی داشت که مدعی نظر ویژه رهبری به یک کاندیدای خاص بودند و در نتیجه با القای این دوگانه جعلی چنین نتیجه گرفته می‌شد که مردم علی‌رغم حمایت رهبری از یک کاندیدا، گزینه مقابل آن را انتخاب کرده و به رهبری نه گفته‌اند.
آیت‌الله منتظری نیز که پس از رحلت امام به انزوا رفته و می‌کوشید هرازگاهی با اظهارنظرهای خود در فضای سیاسی کشور باقی بماند، یکی از کسانی بود که طی سخنرانی خود در ۲۳ آبان‌ماه ۷۶ به مناسبت ۱۳ رجب، چنین تحلیلی را بیان کرد. منتظری در این سخنرانی پیشنهادی را خطاب به خاتمی مطرح کرده و چنین می‌گوید: «من یکی از اشکالاتم به آقای رئیس جمهور آقای خاتمی واقعاً این است، من پیغام هم دادم نمی‌دانم به ایشان گفته‌اند یا نه، البته ایشان با من ارتباطی ندارند، اما من اول که انتخاب شدند برایشان پیام دادم، بعد هم به ایشان پیام (شفاهی) دادم که این طور که پیش می‎روید، نمی‌توانید کار کنید؛ یک نفر رئیس دولت اگر وزرایش، استاندارهایش، با او هماهنگ نباشند، یک قدم نمی‌تواند بردارد؛ من پیغام دادم که من اگر جای شما بودم، می‎رفتم پیش رهبر می‎گفتم: شما مقامت محفوظ، احترامت محفوظ، ولی ۲۲ میلیون مردم به من رأی دادند، به من هم که رأی دادند این ۲۲ میلیون همه می‎دانستند که رهبر کشور به کسی دیگر نظر دارد. دفترشان و خودشان و همه شخص دیگری را تأیید می‎کردند؛ ۲۲ میلیون آمدند به ایشان رأی دادند؛ معنایش این است که ما آن تشکیلات را قبول نداریم. رأی این ۲۲ میلیون معنایش این است که ما آن را که شما می‎گویید قبول نداریم، ایشان قاعده‌اش این بود می‎رفت پیش مقام رهبری می‎گفت شما احترامت محفوظ، ۲۲ میلیون به من رأی دادند، از من انتظارات دارند و اگر بنا بشود که بخواهید در وزرای من، در استاندارهای من دخالت بکنید، افرادی را به من تحمیل کنید، من نمی‌توانم کار بکنم؛ بنابراین من ضمن تشکر از مردم استعفا می‎دهم، به مردم می‎گویم: ایها الناس! می‎خواهند در کار من دخالت کنند. قاعده‌اش این بود که به این صورت عمل نماید.>
او همچنین از پیام خود به دری نجف‌آبادی، وزیر اطلاعات خاتمی خبر داده و در این باره می‌گوید: «به ایشان پیغام دادم که اطلاعات بافتش خراب است. اگر بناست همان معاون‌ها و همان کادر باشند و جنابعالی فقط ماشین امضا باشی و در اطاق وزارتخانه بنشینی هر چه معاون‌ها و مدیرکل‌ها آوردند، زرتی امضا کنی، بدان کلاهت پس معرکه است. آنچه مردم از تو می‎خواهند این است که اصلاً بافت آنجا را عوض کنی، اطلاعاتی که هماهنگ با مردم باشد؛ نه یک آدم‌های نادان، آدم‌های بچه، آدم‌هایی که می‎خواهند پرونده برای افراد درست کنند. من اطلاع دارم بعضی آدم‌های عوضی آنجا هستند؛ البته آدم خوب هم در آنجا هست. بنابراین آقای رئیس جمهور به عقیده من قاعده‌اش این بود یک قدری محکم‌تر می‎آمد. مقام رهبری هم باید که همان رهبریش را می‎کرد. معنای رهبری این است که نظارت کند که در کشور کارهای خلاف شرع انجام نشود. اگر یک وقت رئیس جمهوری، وزیری خواست کار خلاف بکند، او جلویش را بگیرد.»
منتظری در بخش دیگری از سخنان خود با رد نظر امام راحل و مجلس خبرگان، «اعلم بودن فقیه» را شرط ولایت فقیه معرفی کرده و با توهین به رهبر انقلاب، طرح مرجعیت ایشان را ابتذال مرجعیت خوانده و چنین می‌گوید: «حالا صرفنظر از مسأله رهبری، مرجعیت را چرا دیگر؟ شما که در شأن و حد مرجعیت نیستید. من قبلاً به ایشان تذکر دادم، در شرف فوت مرحوم آیت‌الله اراکی بود، من به وسیله آیت‌الله مؤمن راجع به چند چیز برای ایشان پیام دادم. این صورت متن پیام است؛ به دست ایشان هم رسیده است، بند هفتم آن را من می‎خوانم؛ به ایشان پیام دادم منتها نخواستند گوش دهند: «مرجعیت شیعه همواره قدرت معنوی مستقلی بوده، بجاست این استقلال به دست شما شکسته نشود و حوزه‌های علمیه جیره‌خوار حکومت نشوند که برای آینده اسلام و تشیع مضر است و هر چند ایادی شما تلاش کنند، جنابعالی اثباتاً موقعیت علمی مرحوم امام(ره) را پیدا نمی‌کنید. نگذارید قداست و معنویت حوزه‌ها با کارهای دیپلماسی ارگان‌ها مخلوط شود.»

عکس‌العمل‌های گسترده

به فاصله چند روز پس از انتشار این سخنان هتاکانه و تحریک‌آمیز، اعتراضات گسترده‌ای در سراسر کشور از جانب علما، مردم و مسئولان صورت گرفت. علما، نهادها و تشکل‌ها و چهره‌های سیاسی و فرهنگی این سخنان را محکوم کردند.

مرحوم آیت‌الله فاضل لنکرانی

نیز در روز ۱/۹/۷۶ طی سخنانی با اشاره به شبهه وارد شده توسط منتظری مبنی بر لزوم اعلم بودن ولی فقیه می‌گویند: «معنای ولایت فقیه ولایت اعلم نیست. مسأله مرجعیت نیست که بگوییم و حتی خود من هم قائل هستم اعلمیت در آن [مرجعیت] شرط است؛ مسأله ولایت فقیه است نه ولایت افقه. برای این منظور در شورای بازنگری قانون اساسی آمده است که ولایت فقیهی که می‌گوییم، بیش از اجتهاد مطلق در او شرطیت ندارد و اعلمیت در آن شرط نیست و این را به این جهت گفتند چون احتمال می‌دادند که در آینده نظام کسانی که اعلم هستند، رهبریت را نپذیرند و کسانی که رهبریت را می‌پذیرند، شاید در بین آنها اعلم نباشد. لذا ملازمه را قطع کردند و گفتند که لازم نیست ولایت فقیه توأم با اعلمیت باشد و اگر اعلم هم شد، چه بهتر و اگر هم نشد، ضربه‌ای به مقام ولایت فقیه و مشروعیت نظام و حاکمیت اسلام نمی‌خورد. لذا امروز مشروعیت همه امور مملکتی با نظر ولی فقیه است والّا مشروعیت همه کارهای ما زیر سؤال می‌رود. ما که در اروپا نیستیم که کسی که حکومت را قبضه کرده باشد و بخواهیم تحت قبضه او باشیم. بلکه کارهای ما باید اسلامی باشد. مشروعیت حکومت اسلامی ایران به ولایت فقیه است و در این مشروعیت فرقی نمی‌کند که فقیه اعلم باشد یا نباشد.»

آیت‌الله سبحانی

نیز طی سخنانی در رد ادعای منتظری مبنی بر نظارت فقیه می‌گویند: «مسلماً کشوری که زیرنظر فقیه اداره می‌شود، با کشورهای اسلامی دیگر که زیرنظر فقیه اداره نمی‌شود، از زمین تا آسمان فرق دارد. ما سالیان درازی در انتظار تشکیل چنین حکومت اسلامی بودیم که اساسش را ولایت تشکیل دهد و در حقیقت ولی فقیه مجری باشد، در رأس باشد و احکام اسلامی هم به وسیله ارگان‌های دیگر اداره بشود.»

آیت‌الله جوادی آملی

در تجمع چند ۱۰ هزار نفری طلاب و مردم قم در حرم حضرت معصومه(س) و خیابان‌های اطراف در چهارشنبه ۲۸/۸/۷۶، سخنان خود را این گونه آغاز می‌کند: «آنچه امروز در درون و بیرون مسجد اعظم به گوش می‌رسد و به چشم می‌آید، فرق ممتاز بین ظهیر (پشتیبان) و ظهری (تضعیف کننده) انقلاب، فرق ممتاز بین ظهیر ولایت و ظهری ولایت فقیه است. قرآن کریم مردم موحد پرهیزگار را ظهیر دین و دین را ظهیر خود می‌داند. مردم منحرف و آلوده ظهری دین‌اند و دین را ظهری خود می‌پندارند… مطلب آن است که در جریان ولایت فقیه برخی شبهه علمی دارند و برخی شهوت عملی! قرآن کریم این دو راه را همواره بازگو کرده است. هرجا شبهه علمی بوده، قرآن کاملاً نقل کرده و پاسخ داده است و هرگاه شهوت عملی بوده تهدید کرده، انذار کرده و از موعظه دریغ نکرده است. کسانی که شبهه علمی دارند آن را به عنوان «رایزن فرهنگی» پاسخ می‌دهند همان گونه که پاسخ داده‌اند و آنان که شهوت عملی دارند را به عنوان «راهزن فرهنگی» رمی می‌کنند و اگر از گلوی کسی برخاست، آن را خفه می‌کنند.»
ایشان با اشاره به سخنان منتظری افزود: «اول ولایت فقیه را به عنوان وکالت فقیه تنزل دادند و بعد وکالت را به نظارت فقیه تنزل می‌دهند و بعد از آن چه بخواهند بکنند، خدا می‌داند.» ایشان با اشاره به این که برخی ولایت فقیه را از سنخ ولایت فقها بر محجورین و ایتام معرفی کرده و می‌گویند مردم نیاز به قیم ندارند، گفت: «ولایت فقیه که در دین آمده و بنیانگذار جمهوری اسلامی معمار چنین ولایتی بوده و آن را به شاگردان خود آموخته از این سنخ نیست. نه ولایت بر مرده است و نه کسانی که به منزله مرده‌اند، تا کسی بگوید ما که محجور نیستیم که قیم لازم داشته باشیم و مانند آن. یک سنخ دیگر از ولایت مطرح است که قرآن مطرح کرده و در بحث دیگر فقه آمده است… آیه «انّما ولیّکم اللّه» که در سوره مائده و مانند آن آمده، ولایت بر عقلا و فرزانگان است. تا هیچ دوست ناآگاهی باور نکند و هیچ دشمن کج اندیش و کج اراده‌ای سوء استفاده نکند که مردم نیازمند قیم نیستند. چنین ولایتی هرگز از سنخ ولایت بر محجوران نیست.»

آیت‌الله مصباح

نیز درباره منتظری می‌گویند: «من آقای منتظری را بیش از ۴۰ سال است که می‌شناسم. ایشان از نظر معلومات حوزوی در سطح بالایی هستند. از نظر حسن نیت و خیرخواهی هم فرد شناخته شده‌ای هستند، ولی یک نقطه ضعفی دارد و آن زودباوری و سادگی ایشان است… اینجور حرکت‌های ناموزون را ناشی از سادگی ایشان می‌دانم.» (نشریه معرفت، شماره ۲۳)

آیت‌الله مکارم شیرازی

نیز در ۳/۹/۷۶ با اشاره به سخنان منتظری مبنی بر این که «می‎گویند [خط قرمز]! این خط قرمز که مرتب می‎گویند، خط قرمز خدا و پیغمبر(ص) و امام معصوم(ع) است، غیر از اینها خط قرمز نیست» می‌گویند: «این که می‌گویند خط قرمز نداریم، خط قرمز همین ارزش‌ها و مقدسات است. آزادی ما با آزادی غربی‌ها فرق دارد. آنها اجازه می‌دهند به نویسنده که مقدسات یک میلیارد یا بیشتر را از مردم جهان مسخره کند، هتک کند، توهین کند، جایزه هم به او می‌دهند. آزادی آنها این است. ولی ما مقدساتی داریم. قلم هم در حریم قانون اساسی که آمد، مخالف قانون اساسی شد، خط قرمز می‌شود.»

آیت‌الله نوری همدانی

نیز طی سخنانی در درس خارج فقه خود در تاریخ ۴/۹/۷۶ با اشاره به سخنان منتظری، از حساسیت و عکس‌العمل مردم تشکر کرده و گفتند: «این مردم و این حوزه قم در برابر هر حرکتی که بر نظام حکومت اسلامی، بر نظام انقلاب اسلامی خدشه‌ای وارد کند، ایستاده‌اند و هرگز یک لحظه‌ای به خودش فتور و سستی راه نمی‌دهد. رهبر معظم انقلاب خودشان از جریان متأسف هستند، می‌دانند. ولی مردم علاقه خود را نشان دادند، شما نشان دادید. رئیس جمهوری محترم هم که با بنده در ارتباط هستند از این جریان متأثرند.»

آیت‌الله‌ هاشمی شاهرودی

در ۲۸/۸/۷۶ در درس خارج فقه خود با اشاره به سخنان منتظری در رد مرجعیت رهبر معظم انقلاب می‌گویند: «مسأله اجتهاد ایشان است که در همین هتاکی‌ها و حرف‌های مغرضانه، مورد اسائه ادب واقع شده بود. بنده مدت‌هاست در خدمت مقام معظم رهبری در بحث‌های فقهی مفصل و بسیار سختی که در مسائل مستحدثه و محل ابتلای نظام انجام می‌گیرد، حاضر بوده‌ام.
معمولاً در این مسائل مستحدثه که فقها هم بحثی ارائه نداده‌اند یا کمتر ارائه داده‌اند، آن قابلیت‌ها و ویژگی‌های اجتهادی یک مجتهد مطلق مشخص و نمایان می‌شود. والّا بحث‌هایی را که همه مطرح کرده‌اند و در جواهر، عروه و شروح عروه و کتاب‌های دیگر هست، هرکسی می‌تواند مطالعه کرده و تقریر کند… ایشان در آن جلسه واقعاً مانند یک مجتهد مطلق وارد مسأله می‌شوند. در تنظیم مسأله، در مبانی که باید به آن استناد شود، در نوع ادله‌ای که در مسأله بایستی به آنها استناد شود، متقدم و متأخر از این ادله تعیین شود، کیفیت جمع بین ادله روشن شود و خلاصه هیچ کم و کاستی از ایشان دیده نمی‌شود. مثل یک مجتهد مطلق وارد می‌شوند. هرگونه تشکیک در این مسأله ناشی از جهل یا غرض یا مرض است و غیر از ضربه زدن به اسلام چیز دیگری نیست و آرزوهایی را که خداوند بعد از سال‌ها برآورده کرده که یک نظام اسلامی در این مملکت شکل گرفته که آرزوی دیرینه انبیا، ائمه، علما و فقها بوده است؛ حال انسان اینها را کنار بگذارد و به دنبال هوی و هوس‌های شخصی خود برود؟…اضافه بر تسلط بر مبانی اجتهادی که هر فقیه و مجتهدی بایستی بر آنها مسلط باشد؛ دارای ویژگی‌های علمی و فقهی خاص خودشان هم هستند که من به یکی دوتا از آنها اشاره می‌کنم.
یکی این که در مسائل رجالی دارای معلومات بسیار خوبی هستند و در رجال واقعاً کار کرده‌اند و جزو مجتهدینی هستند که به مسائل رجالی اهمیت می‌دهند. مسائلی را قبول کرده‌اند، اشکالات وارد را رفع کرده‌اند و تفوق چشمگیری در مسائل رجالی دارند که این خود یکی از موجبات اعلمیت یک فقیه است و اطلاع رجالی ایشان بحمدالله خیلی گسترده و وسیع است.
امتیاز دیگر ایشان فهم سالم و ذوق مستقیمی است که در فهم آیات و روایات دارند. مسأله استظهار و استفاده از ادله لفظی در استنباط بسیار مهم است، بلکه اساس فقاهت است و معمولاً یکی از اموری که به بعضی از فقها اشکال گرفته‌اند- مخصوصاً فقهایی که کمتر با حوزه‌های عربی سر و کار داشته‌اند، همین اشکال بوده- که بعضی از استظهارات آنها دقیق و درست نیست. من در این مدت دیده‌ام که ایشان بسیار جالب استظهار می‌کنند. نکات ادبی خوبی را بررسی و حلاجی می‌کنند و از آنها دلال‌های جالبی را به دست می‌آورند.»

مرحوم آیت‌الله محمدحسن قدیری

، از اعضای دفتر استفتائات امام خمینی نیز طی نامه‌ای سرگشاده خطاب به منتظری از سخنان او انتقاد کرده و می‌نویسد: «آقای حسینعلی منتظری! متأسفانه هیچ یک از مراتبی که قبلاً درباره شما قائل بودم، امروز قائل نیستم و شرعاً نمی‌توانم بنویسم. در قصه برخورد امام با شما نمی‌توانستم باور کنم که امام درباره شما فرموده‌اند من اگر قبلاً شما را ساده‌اندیش می‌دانستم، امروز شما را عادل نمی‌دانم. لکن مع‌الأسف امروز باور می‌کنم.
آخر شما که خوب می‌دانید هتک مؤمنی جایز نیست و گناه بزرگی است، تا چه رسد به هتک عالمی، تا چه رسد به هتک مرجعی. اگر یادتان باشد امام قدس سره در این جهت فرمود ولایت بین شما و خدا قطع می‌شود. چه مجوز شرعی داشتید که مثل مقام معظم رهبری را هتک کنید؟ ایشان چه گناه کبیره‌ای مرتکب شدند که مستحق این طور هتک شدند؟ آیا تصدی رهبری که بر طبق قانون اساسی خبرگان منتخب مردم به ایشان رأی دادند، جرم است؟ با این که خودشان فرمودند «من گفتم به من رأی ندهید لکن رأی دادند.» آیا مرجعیت ایشان جرم است؟ کدام قدم را ایشان برای مرجعیت برداشتند؟ اگر کسانی به هر دلیل ایشان را مرجع بدانند یا به هر طریق ایشان را به عنوان مرجع معرفی کنند، جرم ایشان است؟»
آیت‌الله قدیری همچنین با اشاره به طرح مسأله «لزوم اعلمیت ولی فقیه» از جانب منتظری می‌نویسد: «شما که برای مردم احترام می‌گذارید و امام خمینی قدس سره الشریف را ولی فقیه می‌دانستید و می‌دانید، در زمان حیات آن حضرت قانون اساسی و بازنگری آن به رأی مردم گذاشته شد و پس از رأی مردم، ایشان هم آن را امضا و تنفیذ فرمودند. پس در نتیجه آنچه در قانون اساسی و در بانگری آن است هم مردمی است و هم شرعی.»

آیت‌الله مشکینی

، رئیس مجلس خبرگان نیز که از نزدیک‌ترین دوستان سابق منتظری به حساب می‌آمد، طی سخنانی در درس اخلاق خود در ۲۹ آبان به سخنان او واکنش نشان داد. ایشان با بیان این که نفوذ افراد ناصالح، عامل اصلی سقوط برخی افراد است، چنین می‌گویند: «این آقایی که این صحبت‌ها را کرده است و این جو ناصالح را ایجاد کرده است و تقریباً در داخل و خارج صداهای دشمنان به خوشحالی بلند شده است و ناراحتی برای دوستان انقلاب ایجاد کرده است؛ این آقا با این فضلش یک عیب داشت و این عیب او را در تمام جهات ساقط کرد. همه کمالاتش تحت‌الشعاع این عیب قرار گرفت. من مشکوکات را نمی‌گویم، معلومات قطعی را برایتان می‌گویم. یک عیب که تمام محسناتش را در زیر چتر قرار داد، این بود که از روز اول، فکرش دست یک عده معدود ناصالح افتاد. اصلاً این آقا را قبضه کردند و نتوانست از این قبضه بیرون بیاید.»
ایشان با اشاره به این که منتظری در سخنرانی خود از توهین به رهبری، ائمه جمعه، قضات، وزیر کشور و عده زیادی از خبرگان کم نگذاشته است، راجع به حقوق گرفتن ائمه جمعه می‌گویند: «به توهین‌های او کار ندارم که گفت همه ائمه جمعه حقوق‌بگیر هستند. در صورتی که من می‌دانم ائمه جمعه چقدر حقوق می‌گیرند. اولاً یکی از ائمه جمعه من هستم، یک ریال حقوق نمی‌گیرم بلکه بخش زیادی از کیسه‌ام (چون امام جمعه هستم اینقدر مشتری برایم پیدا شده است) می‌دهم که اگر دخل و خرجش را حساب کنید مثلاً اگر ماهی صد تومان درآمد داشته باشم، باید هزار تومان خرج کنم و از همه هم شرمنده‌ام.»
آیت‌الله مشکینی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به پیشنهاد منتظری به رئیس جمهور جدید می‌گویند: «تحریک کردن رئیس جمهوری به این نحو علیه رهبری که ۲۰ میلیون، ۲۲ میلیون به شما رأی دادند، شما بگویید که آقا من اینقدر رأی دارم در برابر شما. تو نمی‌گذاری من کار کنم. این شما و این ریاست جمهوری، نمی‌گذارید وزرای من کار کنند من هم خداحافظ! مردم، این آقا نمی‌گذارد من کار کنم خداحافظ! این تحریک بزرگی است، این ضایع کردن انقلاب است، این خراب کردن انقلاب است، این صحیح نیست و والله در این مملکت مفسده است.
آقایان! خیال می‌کنید رهبر عوض کردن شوخی است. تا مملکت یک انقلاب شدید ایجاد نکند و دشمنان انقلاب استفاده کامل نبرند، مگر می‌شود رهبر عوض کرد؟! این آقا را علیه رهبر تحریک کند که بگو من مستقل هستم و بی ارتباط با تو کار می‌کنم. اگر نمی‌گذاری خداحافظ! این بدتحریکی است، انصافاً این تحریک بی‌انصافی است.»
آیت‌الله مشکینی در پایان با اشاره به این که وظایفی که منتظری در سخنرانی‌اش برای رهبر تعیین کرده خلاف قانون اساسی است که خودش هم در جلسه تصویبش شرکت داشته، چنین می‌گوید: «به هرحال ما راضی نبودیم ایشان چنین چیزی بگوید، خودش را اینجور ساقط کند. آن موضوعی که امام نوشته بود بنشین در حوزه کارت را بکن؛ او که درس می‌داد اینجور خودش را ساقط کند. این همه ضرر به خودش و به مملکت و به انقلاب بزند.»
آیت‌الله مشکینی همچنین در سخنرانی دیگری با اشاره به سخنان منتظری و زیر سؤال بردن اجتهاد رهبر انقلاب می‌گویند: «در قانون اساسی برای انتخاب فقیه واجد شرایط سه شرط عمده باید وجود داشته باشد. یکی از این شرایط این است که باید اجتهاد داشته باشد. در اجتهاد باید قدرت پاسخگویی به مسائل علمی وجود داشته باشد و قوه استنباط احکام را دارا باشد. آنچه در اجتهاد لازم است فعلیت مقدمات است، نسبت به آنچه که لازم است باید فعلیت داشته باشد.
دومین شرط این است که فقیه باید عدالت داشته باشد و داشتن بینش سیاسی شرط سوم است. همه خبرگان اتفاق نظر داشتند که تمام این شرایط را در آیت‌الله خامنه‌ای می‌توان یافت. این که در مسأله اجتهاد خدشه وارد کرده‌اند این درست نیست. در آن زمان که جلسه مجلس خبرگان از صدا و سیما پخش می‌شد و امام سخنرانی آیت‌الله خامنه‌ای را گوش می‌دادند، چندبار تکرار کردند این آقا شایسته رهبری است.»

آیت‌الله جنتی

، دبیر شورای نگهبان نیز در خطبه‌های نماز جمعه ۱۴/۹/۷۶ با اشاره به سخنان منتظری می‌گویند: «دشمنی‌ها علیه نظام اسلامی ایران ادامه دارد و رادیوها، دستگاه‌های تبلیغاتی و بعضی عالم نماها برای متزلزل کردن ارکان انقلاب اسلامی همچنان توطئه‌های گوناگون را طرح‌ریزی می‌کنند. آنها سر و صدا راه می‌اندازند. افراد ساده دل و بی خبر از همه جا را پیدا می‌کنند و به قربانگاه می‌فرستند، اما می‌بینند که مردم با اتحاد با یکدیگر، توطئه را سرکوب می‌کنند.»

آقای اکبر هاشمی رفسنجانی

، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز در تاریخ ۴/۹/۷۶ در مصاحبه با روزنامه جمهوری اسلامی راجع به سخنان منتظری می‌گوید: «به نظر من مطرح شدن این مسائل در جامعه هم مرموز است، یعنی واقعاً انسان احتمال می‌دهد که دست‌های ناپاک دشمنان واقعی ما اینجا نفوذ دارند و هم ناشی از تحلیل‌های اشتباه است. خیلی اشتباه کردند. شاید مهم‌ترین پایه اشتباه آنان این بوده که خیال می‌کردند بعد از انتخابات، وقت مطرح کردن این بحث است که واقعاً اشتباه کردند. زیرا که آنها انتخابات را و زمان ما را نفهمیده‌اند. حتی آنها شاید فکر می‌کردند چون کنفرانس اسلامی در پیش است، نظام یک مقداری ملاحظه می‌کند که این هم اشتباه بود… آنهایی که در این جریانات حسن نیت دارند، اشتباه می‌کنند. ممکن است آدم‌هایی با سوء نیت هم در این جریانات دست داشته باشند. مدتی است که بوی این موضوع‌ها استشمام می‌شد و من اخطار کرده بودم و هشدار داده بودم!»
هاشمی همچنین بخش مهمی از خطبه‌های نماز جمعه ۷/۹/۷۶ را به بررسی شبهات وارده در سخنان منتظری اختصاص داد. «من شهادت می‌دهم که رهبر عزیزمان آیت‌الله خامنه‌ای در این راه برای خودشان یک قدم هم برنداشتند، یکبار هم که علاقه داشته باشند به اینجا برسند و خیلی جاها مخالفت کردند و ممانعت کردند، ولی شد. این چیز عجیبی است. من مطلع هستم که در جاهای دیگر فکر می‌کنند که مثلاً ما سه نفر- بنده، مرحوم حاج احمدآقا و خود ایشان- کار می‌کردیم تا این برنامه‌ها این طوری شد. به خدا این طوری نیست، ضد این است.
هاشمی رفسنجانی پس از بیان جزئیات و خاطرات مرتبط با این موضوع، [رجوع شود به صفحه ۵ و ۶ این شماره] با انتقاد از سخنانی که دشمنان را خوشحال می‌کند، گفت: «به نظر می‌رسد نتیجه بحث من این باشد که همه ماها، چه آنهایی که انتقادی دارند و چه آنهایی که انتقادی ندارند در این مقطع حساس باید دست به دست هم بدهیم؛ همراه باشیم، بهانه‌گیری نکنیم. آینده را دچار تشویش نکنیم. اگر هیچ دلیلی نداشته باشید، حداقل این اظهارات خارجی‌ها و دشمن‌ها را می‌بینید که چقدر از این بحث‌ها خوششان می‌آید. یک بحث‌های شیرینی برای آنهاست و تلخ برای ما است! چرا ما باید اینجوری کنیم؟» (جمهوری اسلامی، ۸/۹/۷۶)

24-montazeri-2-609

آیت‌الله امینی

، نایب رئیس مجلس خبرگان نیز طی سخنانی در خطبه‌های نماز جمعه ۷/۹/۷۶ با اشاره به سخنان منتظری می‌گویند: «پس از ارتحال امام با بحث‌های فراوانی که در مجلس خبرگان انجام شد. ۸۵ نفر از خبرگان که نوعاً افراد باسواد و مجتهد و عالم و بافضل و باتقوا هستند نشستند و بررسی کردند و همه شرایط را در نظر گرفتند، و چون حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را واجد شرایط دیدند، با اکثریت قریب به اتفاق ایشان را برای رهبری انتخاب کردند.
حالا اگر کسی بیاید و کار خبرگان را زیر سؤال ببرد و بگوید ۸۵ نفر خبرگان اشتباه کرده‌اند و باید بر طبق خواسته و نظر من عمل می‌کردند، آیا این معقول است؟» وی در ادامه خطاب به منتظری چنین می‌گوید: اگر شما اعلمیت در فقه را لازم می‌دانید، چرا وقتی شما را برای قائم مقامی مطرح کردند و در آن زمان آیات بزرگی چون گلپایگانی و اراکی(ره) وجود داشتند، چرا نگفتید اینها در فقاهت بر من تقدم دارند، حالا می‌گویید؟ ایشان همچنین از منتظری می‌خواهند تا یکبار با تأمل نوار سخنرانی و اطلاعیه‌های خود را مرور کرده و ببیند آیا این سخنان از یک دوست انقلاب است؟» (جمهوری اسلامی، ۸/۹/۷۶)

دکتر حسن روحانی

، دبیر شورای عالی امنیت ملی در سخنرانی خود در جمع ارتشیان نیز گفت: «دشمنان ایران اسلامی هرگز ما را رها نخواهند کرد و ممکن است هر روز از گوشه‌ای نغمه‌ای به گوش رسد. از این رو باید وحدت فرماندهی را در این مقطع حساس و تاریخی حفظ کرد.»
او در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به تلاش دشمنان برای ایجاد هرج و مرج در داخل کشور در آستانه برگزاری اجلاس سران کشورهای اسلامی در تهران گفت: «افرادی که افکاری کودکانه در سر دارند و تحت تأثیر القائات بیگانگان قرار می‌گیرند، این فرصت را برای اذیت و فضولی کردن مغتنم شمردند. این قبیل افراد فضول که دارای اندیشه درستی نیستند غافل از این هستند که مردم بیدار ما حتی در حضور مهمانان آنان را سرکوب خواهند کرد. تمام گره‌ها تاکنون به دست مردم گشوده شده و هیچ چیز زیباتر از حضور آنان در صحنه نیست. افکار عمومی و راهپیمایی مردم هر مشکلی را حل می‌کند.» (جمهوری اسلامی ۸/۹/۷۶)

محمد خاتمی

، رئیس قوه مجریه نیز که بخشی از سخنان منتظری راجع به او و خطاب به او بود در مصاحبه تلویزیونی گفت: «با کسی که نظام را قبول ندارد و در فکر براندازی است با زبان امنیتی و تنبیهی باید برخورد کرد البته حتی‌الامکان تنبیهی به معنای لغوی کلمه و برخوردهای امنیتی هم در جای خودش است اصلاً دستگاه امنیتی برای این است که امینت را در جامعه حفظ کند… اگر پیرو امامند و ولایت فقیه را قبول دارند که خب اکثریت دارند، این قانون اساسی ما ولایت فقیه را به عنوان یکی از اصول نظام در آورده و دیگر نظریه فقهی نیست. اصل نظام است و در قانون اساسی ما هم آمده و مخالفت با آن، مخالفت با نظام است…»

آیت‌الله یزدی

، رئیس قوه قضائیه نیز در خطبه‌های نماز جمعه تهران در ۳۰/۸/۷۶ بخشی از خطبه‌های نماز را به این موضوع اختصاص داده و با اشاره به رفت و آمدهای ملی‌گرایان با منتظری می‌گویند: «اینها چندبار می‌خواهند مردم را آزمایش کنند؟ و واقعاً جای حضرت امام خالی است که بگوید به کجا می‌روید؟ در دنیا به سوی امریکا و در آخرت به قعر جهنم. مگر از اسلام چه بدی دیدید؟
شخصاً به این آقا گفتم که مگر حضرت امام نفرمودند که با این افراد رفت و آمد نکنید و من با چشم خودم دیده‌ام که آن آقایان به منزل شما رفت و آمد می‌کنند که جواب می‌دهند نه رفت و آمد نمی‌کنند. در حالی که شخصاً با چشم خودم دیده‌ام. آیت‌الله یزدی در بخش دیگری از خطبه‌ها می‌گوید: «این‌همه جوان که در زیر خاک هستند، به خاطر آن شهید شدند که امروز بیایی و بگویی من اعلم هستم و این منیت‌ها تا کی با اسلام می‌خواهد بازی کند؟»

آقای علی‌اکبر ناطق نوری

، رئیس مجلس نیز در بخشی از سخنرانی خود در نشست مشترک نمایندگان مجلس و دولت با اشاره به تلاش رسانه‌های خارجی و استکبار برای تفرقه در بین مسئولان نظام گفت: در داخل نیز آدم‌های فرصت‌طلبی هستند که آب در آسیاب دشمن می‌ریزند و ورشکسته‌های سیاسی و کسانی که امتحان خود را چه قبل چه بعد از انقلاب و امام(ره) پس داده‌اند، از این فرصت استفاده می‌کنند و به آنچه بیگانگان طرح آن را می‌ریزند، دامن می‌زنند. (جمهوری اسلامی، ۲۹/۸/۷۶)
ناطق نوری همچنین طی سخنانی در ۲۹/۸/۷۶ با اشاره به همین موضوع می‌گوید: «جمهوری اسلامی از این فراز و نشیب‌ها زیاد دیده است. گاهی شرایطی پیش می‌آید که بعضی‌ها ماهیت خودشان را بیشتر نشان دهند. کسی که شاگرد امام بود و تقریرات امام را می‌نوشت، در مقابل امام ایستاد و از اینجا معلوم می‌شود که علم به تنهایی کافی نیست.»

مرحوم حجت‌الاسلام فاکر

، نماینده مردم مشهد در مجلس در روز ۲۸/۸/۷۶ در مجلس شورای اسلامی نامه امام در تاریخ ۶/۱/۶۸ را که محتوایش تا آن زمان منتشر و کاملاً علنی نشده بود، قرائت می‌کند. حجت‌الاسلام فاکر پیش از قرائت متن نامه می‌گوید: «وقتی نامه امام نوشته شد، همه ما مضطرب بودیم که اگر این نامه خوانده شود، آبروی این آقا می‌رود. بخصوص من و کسانی که پای درس ایشان چندی نشسته بودیم، دلمان می‌خواست که این آبرو برای اسلام بماند. من وقتی با مرحوم احمدآقا صحبت کردم، به ایشان عرض کردم اگر ممکن است این نامه خوانده نشود که این شخص شاید بتواند با موقعیت علمی‌اش لااقل به درد بخورد. مرحوم حاج احمدآقا گفتند من در این قضیه دخالتی ندارم. من و مقام معظم رهبری و آقای ‌هاشمی رفسنجانی خدمت امام رفتیم. امام فرمودند شما سه نفر با هم برای چه آمده‌اید؟ گفتیم که ما آمدیم درخواست کنیم که این نامه خوانده نشود. احمدآقا به من گفتند ما نزد امام گریه کردیم و امام از گریه ما متأثر شدند. بعد فرمودند که شما چون حالا اصرار دارید، می‌خواهید نخوانید. اما در آینده پشیمان خواهید شد، یعنی ۱۰ سال دیگر پشیمان خواهید شد. من در نخواندن این نامه از رادیو تلویزیون مقصر بودم و خودم دخالت داشتم. خودم برای امام نامه نوشتم و با احمدآقا صحبت کردم. خودم نزد آقای منتظری رفتم و با ایشان صحبت کردم. چون خودم در این مسأله دخالت داشتم، امروز می‌خواهم همان نامه امام را از همین مجلس برای ملت بخوانم.»
مرحوم فاکر همچنین از تلاش هواداران منتظری برای سرقت نامه ۶/۱/۶۸ امام خبر می‌دهد. روزنامه جمهوری اسلامی این خبر را این گونه نقل می‌کند: «آقای فاکر، نماینده مردم مشهد دیروز در جمع خبرنگاران پارلمانی ضمن اعلام مطلب فوق گفت: حدود یک سال قبل چند تن از حامیان آقای منتظری به من مراجعه کردند و خواستار گرفتن کپی از اسناد انقلاب از جمله نامه مذکور شدند و بنده نیز موافقت نمودم که از این اسناد کپی‌برداری نمایند. به گفته نماینده مشهد، حدود ۴-۳ هزار سند در منزل وی بوده است. وی گفت بنده با حسن نیت از آنها پذیرایی کردم و حتی دستگاه کپی را در اختیارشان گذاشتم و آنها را به حال خودشان رها کردم. ولی وقتی مقارن ظهر به منزل مراجعه نمودم، مشاهده نمودم که به دنبال ربودن نامه امام، حدود یک هزار نسخه از اسناد را به سرقت برده‌اند. وی افزود: قصد آنها سرقت همین نامه حضرت امام(ره) بوده است ولی چون موفق به خواندن نامه به دلیل کمرنگ بودن آن نشدند، تنها این نامه را در داخل پوشه برجای گذاشتند.» (جمهوری اسلامی، ۲۹/۸/۷۶)
همچنین

خانم زهرا مصطفوی

، دختر امام راحل نیز با صدور پیامی به سخنان منتظری در رد اجتهاد رهبر انقلاب واکنش نشان داد. این پیام این گونه شروع می‌شود:
«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
هنوز ناله‌های جگرسوز پدر پیرمان بر خیانت دوستانش را به خاطر داریم. هنوز تأثیر هولناک سخنرانی‌های نابخردانه را بر جبهه‌های جنگ از یاد نبرده‌ایم. هنوز در خاطر داریم که امام از دست چه کسی طلب مرگ کرد. نگرانی‌های امام را از اعلام قائم مقام رهبری از یاد نبرده‌ایم. ساده لوحی نه دندان فاسد است که به دورش افکنی، نه مرض است که درمانش کنی. نه گناه است که عذابش دهی و نه جهالت که با هشت سال درس خارج که پس از رحلت امام تغییری در آن افتد.»
دختر حضرت امام در ادامه پیام خود با اشاره به تلاش‌های دو ساله امام برای افشای نقش زیرکانه منافقین و لیبرال‌ها و آگاه نمودن قائم مقام رهبری از خطر آنها می‌نویسد: من مدت‌ها قبل از برکناری قائم مقام رهبری شخصاً از نظر امام درباره رهبری پرسیدم و ایشان از آیت‌الله خامنه‌ای نام بردند و پرسیدم که آیا شرط مرجعیت و اعلمیت در رهبری لازم نیست؟ و ایشان نفی کردند و از مراتب علمی ایشان پرسیدم و صریحاً فرمودند که «ایشان اجتهادی را که برای ولی فقیه لازم است دارد.»
خانم مصطفوی در پایان با اشاره به این که این ملت در راه آرمان‌های خویش هیچ انحرافی را نمی‌پذیرد نامه خود را این گونه به پایان می‌برد: «پس باید غافلان این نصیحت را بپذیرند که ما را به اطاعت کورکورانه متهم نکنند و ما را به علم خویش تحقیر نکنند و ما را با نوشته‌ها و سخنرانی‌ها نفریبند. والسلام علی من التبع الهدی. زهرا مصطفوی»

آیت‌الله ری‌شهری

نیز طی سخنانی در جلسه چهارشنبه شب‌های خود در مسجد اعظم قم با یادآوری تفسیق منتظری توسط امام راحل در حضور آیت‌الله مشکینی، امینی، خامنه‌ای،‌ هاشمی و مرحوم حاج احمدآقا، از شاهدان آن خواست تا آنچه را امام راجع به منتظری بیان فرموده‌اند، در اختیار مردم قرار دهند. ایشان همچنین گفت: «عادل نبودن یک فقیه، بهترین سند دنیاطلبی است و از نظر اسلام عالم و فقیهی که خشیت از خدا نداشته باشد، در واقع عالم و فقیه نیست. هرچند که اعلم علما و افقه فقها باشد، زیرا او فاقد جوهر علم و فقه است.»

آیت‌الله واعظ طبسی

نیز طی سخنانی گفت: «بنده در حد موقعیت خود و مسئولیت خود از این تریبون اعلام می‌کنم که از این پس هرکس قلمش، گفتارش و در مذاکرات و مباحثاتش کوچک‌ترین تبلیغ و تأییدی به نفع جریانی که سردمدار آن منتظری‌ها هستند داشته باشد، باید در انتظار آینده‌ای بسیار تلخ باشد… آن روز کسانی در رابطه با قائم مقامی ایشان شعار می‌دادند که امروز سخن از مردمسالاری می‌گویند.»

حجت‌الاسلام رازینی

، رئیس دادگاه ویژه روحانیت نیز در مصاحبه‌ای با اشاره به سخنان تحریک‌آمیز منتظری گفت: «طبق اطلاعاتی که داریم برخی از عناصر سیاسی مطرود از نظر امام باعث شد که مسائلی در شهر قم مطرح گردد و مشکلاتی که در زمان امام به وجود آمده بود یکبار دیگر ظاهر شود. این شیخ ساده‌اندیش به تعبیر امام که به تحریک دیگران دچار مشکل می‌شود، می‌گوید «ولایت فقیه را ما علم کردیم حالا شدیم ضد ولایت فقیه؟» واقع این است که علم به ولایت فقیه مهم نیست، بلکه عمل کردن به ولایت فقیه مهم است. وی در زمان امام نیز ولایت فقیه را قبول نداشت و آن زمان هم دل امام را خون کرد و امام تلاش کردند که مسائل را از طریق مراتب امر به معروف و نهی از منکر حل کنند که متأسفانه به ثمر نرسید. تا این که در تاریخ ۶/۱/۶۸ مُهر باطله بر این عنصر زدند و صریحاً امام گفتند ایشان صلاحیت ندارند و اعلام کردند که این باید منتشر شود و همان روز دستور دادند که عکس‌های وی را جمع‌آوری کنند.» رازینی در پایان گفت: «حضرت امام به این شرط به ایشان امان دادند که در مسائل سیاسی دخالت نکند و بیت خود را از افراد ناسالم پاک کند.»

حجت‌الاسلام روح‌الله حسینیان

طی بیانیه مفصل خطاب به منتظری به ریشه‌یابی و بررسی سخنان او می‌پردازد. حسینیان که مدت‌ها به عنوان نماینده دادستان انقلاب در وزارت اطلاعات مشغول بوده و به همین خاطر منتظری و جریان حامی او را به خوبی می‌شناسد و سال‌ها با آنها دست و پنجه نرم کرده، نامه سرگشاده خود را این گونه شروع می‌کند: «جناب آقای آیت‌الله منتظری! سخنرانی مورخ ۲۳/۸/۷۶ حضرتعالی را خواندم و آنگاه با دقتی بیشتر به آن سخنرانی گوش سپردم و بر آن شدم که به نام یک مرید امام(ره) که میراث امام را در معرض تهدید کژاندیشان می‌بیند و به نام امر به معروف و نهی از منکر و به نام ولایتی که همه همکیشان اسلامی نسبت به یکدیگر دارند، پاسخی کوبنده به آن سخنان بی شیرازه بدهم که خود فرمودید: «هیچ خط قرمزی نداریم» و اینک بر آن شدم تا آنچه را خط قرمز می‌دانستم، زیرپا بگذارم و به تحلیل سخنان متکبرانه جنابعالی که بوی گند دنیاطلبی از آن به مشام می‌رسد، بپردازم.»
او در بخش دیگری از نامه خود با اشاره به سخنان منتظری راجع به «لزوم اعلمیت ولی فقیه» به بازخوانی مفصل نظرات منتظری در کتاب ولایت فقیه که خلاف این گفته‌هاست- در صورت تزاحم بین اعلمیت و حسن تدبیر و سیاست، شرط دوم مهم‌تر است- پرداخته و پس از آن می‌نویسد: «چرا عدول از مواضع فقهی خود می‌کنید؟ آیا حق ندارم این شبهه را مطرح کنم که در آن زمان که خود را قائم مقام رهبری می‌دیدید و بر اریکه رهبری خود را مسلط می‌دانستید و در مقابل‌تان فحولی چون آیت‌الله اراکی و آیت‌الله گلپایگانی و… می‌دیدید، حتی اصل فقاهت را فدای حسن تدبیر نموده‌اید و اینک چون خود را شکست خورده می‌بینید اما چشم در این مقام دوخته‌اید، مواضع فقهی خود را زیرپا می‌گذارید و افقهیت را بر عدالت و تدبیر و عقل مقدم می‌دانید؟
وای بر شما که این گونه بر اسب سرکش هوای نفس سوار شده اید و به سوی پرتگاه آتش می‌تازید. لختی درنگ کنید و به ندای آن منجی بزرگ، امام مجاهدین انقلاب گوش فرا دهید که خطاب به حضرتعالی فرمود: برای این که از قعر جهنم نجات یابید اطرافیانتان را از خود برانید، در سیاست دخالت نکنید و…
بار دیگر از شما می‌خواهم نامه ۶/۱/۶۸ حضرت امام را مطالعه کنید شاید در عذاب الهی فرو نیفتید.»
حسینیان همچنین در بخشی دیگر از نامه خود خطاب به منتظری با اشاره به این که اهمیت جمهوریت نزد شما بستگی به منافع شخصی‌تان دارد، می‌نویسد: «این هم مانند سایر نظریه‌های متناقضتان فاقد اسلوب و شیرازه است. زیرا خود در این گفتار به نقض اصل جمهوریت و رأی مردم می‌پردازید. شما اصرار دارید شرط ولایت، افقهیت است و ۱۲ تا روایت بر آن شهاد می‌آورید و نامه می‌نویسید و به آن اصرار مضاعف می‌کنید و نامه را منتشر می‌کنید و از رهبری می‌خواهید نظریه شما را عمل کند.
حضرت آیت‌الله! مگر نمی‌دانید که مصوبات شورای بازنگری قانون اساسی در مهرماه سال ۶۸ به رفراندوم گذاشته شد و مردم به آن رأی دادند و مگر نمی‌دانید که اصل اصلاحی یکصد و نهم، شرط اعلمیت را حذف کرد و تنها صلاحیت علمی لازم را برای افتاء در ابواب فقه جایگزین آن کرد؟… حال از شما می‌پرسم چرا در مقابل رأی مردم این گونه موضعگیری می‌کنید؟ چرا می‌خواهید نظر شخصی‌تان را بر آرای مردم و رأی اکثریت تحمیل کنید؟»
حسینیان در بخش‌های پایانی نامه خود با اشاره به این که مشکل اصلی منتظری با امام خمینی است، می‌نویسد: «حضرت آیت‌الله منتظری! بی تعارف به شما بگویم؛ قضیه را منحرف نکنید! نزاع شما، نزاع منتظری- خامنه‌ای نیست و نزاع شما نزاع با هیچ کس دیگری نیست. بلکه نزاع شما نزاع خمینی- منتظری است… وه که چه زیباست شرکت در مبارزه ای که یک طرف آن خمینی بزرگ ایستاده است و فرمان خیر مطلق صادر می‌کند و رو در رویش کسی ایستاده است که در پناه او خون بی‌گناهانی چون شمس‌آبادی‌ها ریخته شده است. کسی ایستاده است که چنان بر خمینی مظلوم ستم کرده است که از خیانت او مرگ خویش را از خدای خود می‌خواهد. مردی که امام او را فاسق فاجر نامید و در مبارزه با او هیچ شبهه‌ای برایم باقی نگذاشت.»

حجت‌الاسلام دری نجف‌آبادی

، وزیر اطلاعات و امام جمعه موقت شهرری نیز در تاریخ ۳۰/۸/۷۶ با تأکید بر این که مردم اجازه نمی‌دهند افرادی با نغمه‌های شوم، ولایت فقیه را زیر سؤال ببرند گفت: «نظام اسلامی و قانون اساسی تکلیف را بر همه روشن کرده است و اگر خلاف شرعی باشد، اعضای مجلس خبرگان در این مورد تصمیم‌گیری می‌کنند. او همچنین افزود: بعضی‌ها به خاطر این که امام آنها را صالح ندانستند، با وسوسه‌های شیطانی و نفسانی می‌خواهند انتقام بگیرند.»

جامعه روحانیت مبارز

طی بیانیه‌ای در تاریخ ۲۷ آبان ماه اعلام کرد: «بی جهت نبود که حضرت امام خمینی به ملت سفارش و وصیت کردند که پشتیبان ولایت فقیه باشید تا آسیبی به کشور شما نرسد. با این همه چگونه است که امروز گروهی اندک از زخم‌خوردگان انقلاب، ورشکستگان سیاسی، سیاست‌بازان حرفه‌ای بی‌تعهد، جاهلان متنسک و عالم نمایان متهتک، نغمه‌های شومی را در تضعیف مبانی حکومت دینی و رهبری فقیه عادل سر می‌دهند؟… بوق‌های استکباری و نشخوار کنندگان خوراک‌های مسموم آنان تصور کرده‌اند که با انتخابات اخیر ریاست جمهوری، اعتقاد مردم به اسلام، انقلاب ، ارزش‌ها و ولایت کمرنگ شده است. آنان به زعم خود موقعیت را مناسب دیدند تا چهره رسوای خود را از پس پرده انزوا خارج ساخته و بخت شکست خورده‌شان را بار دیگر بیازمایند. غافل از این که ذهن‌های آنان و اربابان‌شان ناتوان‌تر از آن است که ظرافت‌ها و زیبایی‌های انتخابات ۲ خرداد را درک کند. آنان نمی‌توانند این حقیقت روشن را دریابند که رأی ۳۰ میلیونی مردم، رأی به خواست انقلاب، نظام و رهبری بود.
مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (مدظله العالی) همان مجتهد مسلم و فقیه عادل و مجتهد جامع‌الشرایطی است که امام راحل (قدس سره) او را خورشید انقلاب نامید و هیچ کس را شایسته تر از ایشان برای تداوم رهبری و مقام ولایت نمی‌دانست.» (جمهوری اسلامی، ۲۸/۸/۷۶)
همزمان با موضعگیری‌های مختلف و متعدد در عکس‌العمل به سخنان هتاکانه و تحریک‌آمیز منتظری، سلسله راهپیمایی‌های «میثاق با ولایت» در شهرها و شهرستان‌های مختلف به راه افتاده و تا حدود دو هفته بعد از سخنرانی منتظری ادامه می‌یابد.

موضعگیری رهبر معظم انقلاب؛ آبی که بر آتش ریخته شد

پس از گذشت حدود ۱۲ روز از سخنان هتاکانه منتظری و اعتراضات مردم، دانشجویان و طلاب حوزه‌های علمیه، رهبر معظم انقلاب در سخنرانی ۵/۹/۷۶ طی سخنانی به بررسی این موضوع می‌پردازند و با تشکر از مردم می‌خواهند که راهپیمایی‌ها را متوقف کنند. ایشان با اشاره به این که دشمن نسبت به گذشته روش‌های پیچیده‌تری را برای توطئه علیه نظام و انقلاب به کار می‌بندد، می‌گویند:
«چندی قبل، در یکی از اجتماعاتی که درباره انقلاب و خطرات انقلاب برای استکبار در یکی از کشورهای بیگانه تشکیل شده بود، بعضی از کسانی که در آنجا سخنرانی کردند، گفته بودند که انقلاب اسلامی، به وسیله روحانیت و به پشتیبانی جوانان حوزه و دانشگاه پیش رفت و به طور کلی با تکیه به نسل جوان ادامه یافت. برای زدن و کوبیدن انقلاب هم باید از همین وسیله استفاده کنیم! باید سراغ حوزه علمیه، سراغ یک معمم و سراغ حوزه و دانشگاه برویم؛ بلکه از آن طریق بتوانیم این انقلاب را ضربه بزنیم! غافل از این که حوزه ما بیدار است، دانشگاه ما بیدار است، بزرگان ما بیدارند. کسانی که توطئه می‌کنند، ملت ایران را بد شناخته‌اند! در این توطئه‌ای که اخیراً نشانه‌های آن را مشاهده کردید- که من مایل نیستم در جزئیات این‌گونه چیزها وارد شوم- دلم نمی‌خواهد از کسانی اسم بیاورم اما اصل قضیه را ملت ایران، باید درست توجه کند و اعماق توطئه را بداند.
عزیزان من! ما در شناختن دشمن، دچار اشتباه نخواهیم شد؛ این را دشمن بداند! خیال نکند که اگر آمدند و چند نفر آدم ساده‌لوح و معمم را وادار کردند که حرفی بزنند، ما اشتباه می‌کنیم و خیال می‌کنیم که دشمن ما اینها هستند! اینها کسی نیستند! دشمن، خود را پشت پرده پنهان می‌کند. دشمن که جلو نمی‌آید و خود را نشان نمی‌دهد. دشمن سعی می‌کند شناخته نشود! آن کسی که سینه سپر می‌کند و به خیال خود جلو می‌آید، یک عامل است؛ ممکن است خودش هم نداند عامل است!
امام بزرگوار، مکرر می‌فرمود که گاهی دشمن با ۱۰ واسطه، یک نفر را تحریک می‌کند که حرفی بگوید، یا کاری را انجام دهد! اگر شما بخواهید دشمن را بشناسید، باید ۱۰ واسطه را طی کنید و بروید. دشمن انقلاب در ایران – یعنی ایادی استکبار جهانی – راحت می‌توانند ۱۰ واسطه پیدا کنند و خودشان را در حوزه قم، به بیچاره‌ای برسانند و او را به حرفی، به گفته‌ای و به یک موضعگیری غلط و ناشیانه وادار کنند! آنقدر در کشور، ورشکستگان سیاسی، ضربت خورده‌هایی از انقلاب، تودهنی خورده‌هایی از همین بسیج، ضربت خورده‌هایی از دادگاه‌های انقلاب، ساواکی‌های قدیم و کسانی که امیدشان به این بود که نظام مزدور گذشته ظالم بماند و آنها از آن استفاده کنند و محروم ماندند، هستند که واسطه بشوند تا آن ۱۰ واسطه را درست کنند و خبر غلط و حرف دروغی را به فلان آدم بیچاره و مفلوک بدهند و او خیال کند که اوضاع و احوال به صورتی است که باید حالا حرفی زد؛ خودش و دیگران و زن و بچه خود را به بلا بیندازد!
باید هوشیار بود. من امیدوارم که ملت ایران در شناخت دشمن، اشتباه نکند و دشمن را بشناسد. دشمن، استکبار جهانی و امریکاست. دشمن، صهیونیست‌ها هستند. دشمن برای مبارزه با انقلاب، انواع و اقسام روش‌ها را تجربه کرده است. این دفعه به خیال خود خواستند روش مؤثرتری را تجربه کنند و آن، هدف گرفتن رهبری است! یقیناً بعد از مطالعه زیاد و با اطلاع از اوضاع و احوال گوناگونی- و البته خبرهای راست و دروغی- توانسته‌اند به این نتیجه برسند که باید رهبری را هدف قرار داد! چرا؟ به خاطر این که می‌دانند در کشور، اگر یک رهبری مقتدر وجود داشته باشد، همه توطئه‌های آنها نقش بر آب خواهد شد؛ والّا اینها با شخص، طرف نیستند! شخص، برای اینها مهم نیست؛ هر کس باشد. مگر همین کسانی که امروز به این زبان خشن حرف می‌زنند و این‌طور ناجوانمردانه سیل تهمت و افترا روانه می‌کنند، با امام، طرف نشدند؟! همین افراد با امام هم طرف شدند؛ دل امام را پر از خون کردند که امام در آن نامه، به آن اشاره فرمود! همین کارها را با رهبری می‌کنند؛ چون می‌دانند رهبری در جامعه اسلامی و ایران اسلامی، گره‌گشاست.
رهبری، یعنی آن نقطه‌ای که هرجا دولت- هر دولتی در ایران- مشکلی داشته باشد، مشکلات لاعلاجش به دست رهبری حل می‌شود. توجه کنید؛ هر جا که تبلیغات دشمن کاری کند تا مردم را به دولت‌ها بدبین سازد، اینجا نقش رهبری است که حقیقت را برای مردم، روشن و توطئه دشمن را برملا می‌کند. این چند ساله ندیدید که درباره دولت‌ها، دولتمردان و مسئولان چه می‌کردند و چگونه سعی می‌نمودند که تبلیغات دروغ و ترفندهای گوناگونی را رایج کنند تا مردم را مأیوس نمایند!»
ایشان همچنین در بخش دیگری از سخنان خود می‌گویند:
«در زمان امام راحل این را بارها تجربه کردند و به لطف پروردگار، تو دهنی خوردند. بعد از رحلت امام راحل هم با کمک مردم، با همت و با همکاری مردم، ده‌ها بار با همین کیفیت و همین شیوه، پیوند جوشیده استوار میان مردم و رهبری، توانسته است مشت محکم به دهان دشمنان بزند. لذا بسیار طبیعی است که با رهبری، بد باشند و کینه عمیق داشته باشند؛ جای تعجبی ندارد. البته رهبری مقتدر؛ اگر یک رهبری بی‌حال، بی‌جان و بی‌حضوری باشد- که نه از جایی خبر دارد و راحت می‌شود ذهنش را عوض کرد؛ راحت می‌شود او را به اشتباه انداخت- چنین رهبری ضعیفی، چندان برایشان اهمیت ندارد. اما اگر قرار شد رهبری مقتدری که اسلام می‌گوید، مردم می‌خواهند، انقلاب طلب می‌کند و قانون اساسی حکم می‌کند، باشد، با آن مخالفند! حق دارند مخالف باشند! من تعجب نمی‌کنم از این که اینها رهبری را هدف قرار دهند!
البته ملت بیدارند. علما، بزرگان و مسئولان کشور به فضل پروردگار، مثل همیشه در نهایت هوشیاری عمل کردند و تا دیدند که توطئه است، اقدام نمودند. البته سخنرانی در دنیا زیاد است، شبنامه در دنیا زیاد است، حرف نادرست، تهمت و افترا و دروغ، کم نیست اما هر تهمت و دروغی، توطئه نیست، هر شایعه‌ای به‌وسیله دشمن نیست. آن شایعه‌ای که توطئه دشمن است، به‌وسیله انسان‌های خبیر و بصیر شناخته می‌شود.
اول کسی که در مقابل این حرف‌ها در این چند روز- این یکی دو هفته- وارد میدان شد و حرف زد، رئیس‌جمهور عزیزمان جناب آقای خاتمی بود. در مصاحبه خود به شکل بسیار دقیق و هوشمندانه، آنچه را که می‌خواستند در ذهن مردم القا کنند، ایشان از ذهن مردم، پاک کرد، رفت و در مقابل این توطئه قرار گرفت؛ آنها هم خیلی عصبانی شدند.
بعد از انتخابات ریاست جمهوری امسال که برای مردم، یک حادثه شیرین بود- ۳۰ میلیون جمعیت در انتخاباتی شرکت جویند، رئیس‌جمهوری را با ۲۰ میلیون رأی انتخاب کنند، بعد دولت تشکیل شود، مجلس شورای اسلامی به تمام وزرا رأی دهد، وزرا بدون هیچ دغدغه‌ای در سرتاسر کشور مشغول کارشان شوند و بموقع گزارش دهند؛ اینها کارهای کوچکی نیست. اینها برای مردم، رخدادهای شیرینی است – به همین نسبت برای دشمن، تلخ بود. نتوانستند تحمل کنند. فهمیدند که این انسجام، این حرکت صحیح و عمومی و مردمی، کانونی دارد. کانون آن، وحدت ملت است؛ کانون آن، انسجام است؛ کانون آن، اعتقاد است. خواستند این اعتقاد، این ایمان و این همبستگی مردم را از بین ببرند و این‌طور وانمود کنند که در نظام جمهوری اسلامی، تشتت هست!
ایشان با اشاره به این که تلاش دشمن در این مدت معطوف به القای اختلاف در بین مسئولان است، ضمن تقدیر از نقش روشنگرانه علما و مراجع گفتند: «دشمن سعی کرد بگوید دو جریان است که با هم مخالفند و بر سر اختیارات، با هم اختلاف دارند. نخیر؛ ایشان در مصاحبه، قشنگ تشریح و روشن کردند. معلوم شد که روابط، کاملاً تعریف شده و مشخص است. همه می‌دانند که تکلیف و وظیفه‌شان چیست و با همکاری و محبت، کارهای خودشان را پیش می‌برند. دشمن، اینجا ناکام شد! بعد هم بزرگان و مراجع عظام قم ایستادند. یکی از برکات مهم الهی برای این کشور، وجود مراجع آگاه است. مرجع تقلید آگاه، برای مردم از هر نعمتی بالاتر است. مرجع تقلید آگاه، مرجعی که فریب نمی‌خورد، مرجعی که ذهن او را تبلیغات دشمن نمی‌سازد، مرجعی که تحلیل سیاسی خود را از رادیو اسرائیل نمی‌گیرد، خیلی ارزش دارد. دیدید که مراجع، چطور در مقابل این زمزمه‌ها و شایعه‌های دشمن‌ساز، ایستادند؛ بعد هم حوزه و روحانیت قم، بعد هم شهرهای مهم و مختلف کشور، موضع خودشان را مشخص کردند. معلوم شد که ملت ایران، بیدار است. انصافاً، هم ملت، هم مسئولان و هم روحانیون، موضع بسیار خوبی نشان دادند. من از یکایک آنها تشکر می‌کنم؛ نه به خاطر شخص. عزیزان من! اینجا مسأله شخص نیست. من هم مثل یکی از شما، از نظام اسلامی، از رهبری اسلامی و از ولایت فقیه به عنوان ستون فقرات این نظام، باید دفاع کنم. وظیفه من است. تکلیف شرعی است؛ مسأله شخصی نیست. به خاطر مسئولیت سنگینی که من دارم، از همه کسانی که در این برهه، قدم در میدان گذاشتند تا حرف دشمن را در گلوی او خفه کنند و مشت به دهان دشمن بکوبند، صمیمانه تشکر می‌کنم.
همین‌جا می‌خواهم از همه خواهش کنم که دیگر این راهپیمایی‌ها را متوقف کنید؛ بس است. وقت برای حضور در صحنه و در میدان، در راهپیمایی برای مسائل و قضایایی که همیشه این ملت با آن مواجه است، بسیار است؛ لزومی ندارد که این راهپیمایی‌ها ادامه پیدا کند. در هر جای کشور، من خواهش می‌کنم دیگر راهپیمایی نکنند. البته گویندگان و نویسندگان، باید ذهن‌ها را روشن کنند. تکلیف هدایت مردم، یک تکلیف الهی است. در این قضیه، ممکن است بعضی تصور کنند که به شخص، ظلم شد. اگر در این مسأله به شخص من ستمی رفته باشد و کسی ظلمی کرده باشد، من از حق شخصی خودم به طور کامل می‌گذرم و هیچ شکایتی از هیچ‌کس ندارم.
البته امام بزرگوار در طول ۱۰ سال، خیلی حرف‌ها داشت که بعضی از آنها را به مردم گفت، خیلی را هم به مردم نگفت! ما هم حرف‌هایی داریم که اگر خدای متعال در پیشگاه خودش اجازه نطق داد، با خود او در میان خواهیم گذاشت. لزومی ندارد که انسان همه چیزها را بگوید! من مسأله شخصی در این قضیه ندارم؛ اما از حق مردم مطلقاً اغماض نخواهم کرد.»
پس از سخنان رهبر معظم انقلاب، هیأت وزیران، شورای عالی انقلاب فرهنگی و جمعی از کارگزاران سازندگی طی بیانیه‌های جداگانه‌ای، مجدداً با ایشان بیعت کردند.

24-montazeri-3-609

دشمن‌شناسی وارونه چپ‌های مدعی خط امام

در حالی که غالب علما، شخصیت‌ها و تشکل‌ها و دستجات سیاسی، صراحتاً سخنان تفرقه‌آمیز و موهن منتظری را محکوم می‌کردند، اقلیتی وجود داشتند که یا دست به اتخاذ مواضع دوپهلو زده یا اساساً موضعی نگرفتند. برخی از آنها گروه‌ها و جریانات ارزشی و حامی ولایت را نیز از تیغ تند زبان‌شان بی نصیب نگذاشتند و برخی دیگر موضوع را تنها در حد چالشی برای دولت در راه توسعه سیاسی تقلیل دادند. ویژگی مشترک این موضعگیری‌ها، «عوض کردن دوگانه انقلاب- ضدانقلاب» و «تاختن به جریانات داخلی مدافع ولایت فقیه» است.

مجمع روحانیون مبارز

طی بیانیه‌ای در ۴/۹/۷۶ البته بدون نام بردن از منتظری و با اشاره به این که «ایجاد شبهه در ارکان نظام جمهوری اسلامی و در اعتبار قانون اساسی، کاری عبث و دور از خرد و عاقبت‌اندیشی است، اعلام کرد: «همه می‌دانند دشمنان انقلاب و بازی خوردگان آنان همیشه در پی آن بوده‌اند که با استفاده از هر حیله و ترفندی، ملت را از راهی که خود انتخاب کرده و می‌روند پشیمان کنند.» در بخش دیگری از این بیانیه آمده است: «مجمع روحانیون مبارز با حمایت قاطع از رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و با توجه به دشواری‌های راهی که در پیش پای رئیس جمهوری محترم برای سامان دادن به امور کشور وجود دارد، ضمن تقدیر و سپاس بی‌دریغ و متواضعانه از مردم شریف که در این روزها حمایت خود را از نظام و رهبری اعلام کرده و می‌کنند؛ صمیمانه توصیه می‌کند که از قانون اساسی و نیز جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه زیاد و از رهبری معظم آن و از رئیس جمهوری محبوب و دولت خدمتگزار و نیز سایر قوای کشور حمایت کنند و همه اقشار و گروه‌ها به قانون احترام بگذارند و هرگونه سخنی، انتقادی و اعتراضی از هرکس و هر مقام در چارچوب قانون پذیرفته و برخلاف قانون محکوم است.»

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی

طی بیانیه‌ای، با اشاره به این که هر فردی قانوناً حق اظهارنظر دارد، اعلام کرد: «هر اظهارنظری را که متضمن تلاش برای بی‌اعتبار شدن قانون اساسی، اصل ولایت فقیه، القای تصور مقابله میان رئیس جمهوری اسلامی و رهبری صورت پذیرد، در جهت زمینه‌سازی تحقق خط مشی انحصارطلبان و نیروهای غیرخودی و تضعیف دولت خاتمی ارزیابی می‌کند.» (سلام، ۵/۹/۷۶)
سازمان مجاهدین انقلاب در این بیانیه تیغ تیز سخنان خود را نه متوجه منتظری و سخنان تفرقه‌افکنانه‌اش، بلکه متوجه مخالفان دولت نموده و با تقسیم‌بندی مدافعین رهبری و نظام به «گروهی به اصل ولایت فقیه اعتقادی راسخ دارند و خود را ملزم به دفاع از این اصل می‌دانند» و «کسانی که به گواهی سابقه و عملکردشان در دوران حضور امام راحل و پس از آن اعتقادی به مبانی و مواضع ایشان نداشتند و با قرائت قشری و متحجرانه از ولایت فقیه، آن را دستاویزی برای تحقق گرایش‌ها و افکار استبدادی خود قرار داده‌اند»؛ ضمن تأیید دسته اول به آنها خاطرنشان می‌کند که برای دفاع از ولایت فقیه نیازی به خشونت و ایجاد تشنج نیست و «بهترین روش برای تأمین این هدف و تعمیق آن در اندیشه جامعه، تبیین قرائت مترقی از این اصل از طریق سخنرانی‌ها و برگزاری سمینارهای علمی است. استفاده از ابزار قهر و خشونت و روش‌های غوغاسالارانه به شبهه فقدان پشتوانه منطقی این اصل دامن می‌زند.» همچنین راجع به گروه دوم نیز می‌گوید: «اینان چنان که پیش از این گفتیم، فضای پدید آمده موجود را فرصتی بسیار مناسب برای جبران شکست دوم خرداد و انتقام گرفتن از مردم می‌دانند. دقت در عملکرد این گروه در قبال حوادث اخیر، نیات واقعی ایشان را آشکار می‌سازد.»
همچنین این بیانیه با انتقاد از مواضع قاطع رئیس قوه قضائیه و صدا و سیما در برابر سخنان هتاکانه منتظری می‌نویسد: «تشنجات اخیر بویژه موضع نهادهای رسمی از جمله صدا و سیما و برخی مسئولان نظیر رئیس قوه قضائیه در قبال این تشنجات و علل و عوامل آنها به وجهه و اعتباری که حضور ۳۰ میلیونی مردم در دوم خرداد در سطح جهانی برای جمهوری اسلامی ایران فراهم آورده بود، لطمه‌ای جدی وارد ساخت.»
این بیانیه در پایان اعلام می‌دارد: «جامعه ما در شرایط کنونی بیش از هر زمان دیگری به آرامش نیاز دارد. دوستان انقلاب، نظام، ولایت فقیه و دولت آقای خاتمی باید بدانند اجرای طرح توسعه سیاسی و حفظ حقوق و آزادی‌های سیاسی و تلاش برای نهادینه کردن آن نیازمند فضای آرام و به دور از تنش و تشنج است و هرگونه سخن و عملی که مستقیم و غیرمستقیم به خشونت و درگیری دامن بزند، عملاً در خدمت حاکمیت استبداد و در نهایت استعمار قرار دارد. درگیری و تشنج عرصه‌ای است که طرفداران استبداد و انحصار ما را در آن به مصاف فرا می‌خوانند و قانونگرایی و رقابت سالم سیاسی میدانی است که ما باید در آن ایشان را به مقابله بخوانیم.»

مجید انصاری

، رئیس مجمع حزب‌الله مجلس نیز ۲/۹/۷۶ طی مصاحبه‌ای گفت: «برخی از گروه‌های سیاسی و کسانی که اعتقاد چندانی به آزادی سیاسی ندارند، تلاش دارند حرکت اصولی دولت را درخصوص توسعه سیاسی کشور با مشکل مواجه سازند. مخالفت و توطئه علیه ولایت فقیه در رأس همه توطئه‌های دشمنان انقلاب، اسلام و روحانیت قرار دارد. باید با دیدی منتقدانه تلاش کرد عواملی را که می‌تواند در به وجود آوردن برخی ابهامات و مخالفت‌ها مؤثر باشد، از میان برداشت. برخی از اشخاص و گروه‌های سیاسی در چند سال اخیر همواره تلاش کرده‌اند برای بیرون راندن رقیب از صحنه، از حربه ضدیت با ولایت فقیه استفاده کنند. این اشخاص با استفاده از مطبوعات وابسته به خود و با دفاع بد از جایگاه ولایت فقیه و نقش آن در جامعه، عملاً به این جایگاه مقدس لطمه زده‌اند. همزمانی و همسویی این تحرکات با برگزاری اجلاس سران سازمان کنفرانس اسلامی و جنگ روانی- تبلیغاتی گسترده امریکا علیه ایران، به هیچ وجه نمی‌تواند اتفاقی و ساده باشد. با وجودی که اظهارات و مسائلی که در یکی دوهفته اخیر درخصوص ولایت فقیه صورت گرفته، از زبان افراد ساده‌لوحی بوده است؛ اما دانسته و ندانسته در جهت منافع امریکا و صهیونیسم است. وی [منتظری] برخلاف اصول متعدد قانون اساسی که میثاق ملی و مظهر اراده و رأی قاطبه ملت ایران است، به تفسیر غلط و نادرست از ولایت فقیه و شرایط و اختیارات ولی فقیه پرداخته و به گونه‌ای تحریک‌آمیز مخاطبان خود را علیه جایگاه رفیع ولایت فقیه مورد خطاب قرار داده است. منتظری برخلاف مبانی روشن و آشکار فقهی حضرت امام(ره) و نیز برخلاف نظریات فقهی و نوشته‌ها و گفته‌های سابق عملکرد خودشان در دوران قائم مقامی رهبری، ولایت فقیه را در حد ناظر فاقد اختیار معرفی کرده است.»

دفتر تحکیم وحدت

نیز با صدور بیانیه‌ای کوتاه اعلام کرد که دو جریان با عملکرد خود به اصل ولایت فقیه خدشه وارد می‌کنند: «جریان اول کسانی هستند که به طور مبنایی با نظام و انقلاب اسلامی مخالف هستند و طبیعی است که آنها همواره از روش‌های مختلفی در راستای مبارزه با نظام اسلامی استفاده خواهند نمود و کاملاً روشن است که روش برخورد با این گروه، روشی قهری است… اما گروه دوم افراد و جریان‌های درون نظام هستند که به بهانه حمایت از ولایت فقیه، بدترین نوع دفاع را از این اصل نموده و در بین مردم خواسته یا ناخواسته به اسجاد و بسط شبهه مشغول هستند. به اعتقاد ما، خطر اینان از جریان اول کمتر نیست.»
این بیانیه در پایان با اشاره به سخنان منتظری می‌گوید: «در سخنان سخنران، مسأله تفکیک مرجعیت از رهبری که از اصول قانون اساسی می‌باشد و انکار نقش تعریف شده رهبری و قائل شدن به جایگاه صرفاً نظارتی برای رهبری نظام؛ تعرض آشکار به قانون اساسی بوده و لذا هر عقل سلیمی این نوع برخورد یا برخوردهایی از این دست را از طرف هر شخص یا گروهی مردود دانسته و آن را محکوم می‌نماید.»

روزنامه سلام به مدیر مسئولی موسوی خوئینی‌ها

تا روز سه‌شنبه ۸/۹/۷۶ سکوت پیشه کرده و هیچ گونه موضعی نسبت به سخنان منتظری نگرفته و اخبار عکس‌العمل‌های علما و مراجع و مردم را در حد ضعیف پوشش می‌دهد. این روزنامه در این روز در ستون «الو سلام» در پاسخ به این سؤال که «چرا شما نامه امام را چاپ نکردید؟ شما که خودتان را طرفدار رهبری و خط امام می‌دانید. ان‌شاءالله در این رابطه حرف‌هایی را چاپ کنید» راجع به عدم موضعگیری خود می‌نویسد: «روزی که جرأت پیدا کردیم، توضیح خواهیم داد. ولی همان طوری که مقام معظم رهبری در سخنان اخیرشان اشاره کردند، گاهی حرف‌هایی هست که در دنیا مجال گفتن آنها پیدا نمی‌شود و باید آنها را با خود به آن دنیا برد و تنها با خدا گفت. همان گونه که حضرت امام نیز حرف‌های زیادی را با خود بردند و هرگز نتوانستند آنها را با مردم در میان بگذارند.»
این روزنامه یک روز بعد در همان ستون، با انتقاد از مدافعان ولایت فقیه و اعلام تلویحی این که برخی حرف‌های منتظری را قبول دارد، می‌نویسد: «درباره این که ما به دلیل سکوت‌مان خیانت کردیم یا کسانی که ریختند و زدند و بستند و شکستند خدمت کردند، آینده روشن خواهد کرد و مردم قضاوت می‌کنند. ولی اگر فرض کنیم که همه آنچه که گفته شده ناروا و ناصواب بوده است و همه آنچه در برابر این گفته‌ها انجام شد صحیح بوده، شاید بتوان گفت سکوت ما ناصواب بوده است. ولی زمانی که فضا را چنان آلوده می‌کنند و کسی یارای آن را ندارد که بگوید از صدکلمه حرفی که گفته شده، حداقل ۱۰ کلمه آن صحیح و ۹۰ کلمه آن غلط است، جز سکوت چه می‌توان کرد؟ در شرایطی که باید چیزهایی را که گفته می‌شود بگوییم و بنویسیم، ۱۰۰ درصد غلط و کفر و زندقه است و در مقابل هم، ۱۰۰ درصد صحیح است و دین است و هدایت، جز سکوت چه می‌توان کرد؟ هنگامی که برای رسیدن به مقاصد خود حتی به امام راحل هم رحم نمی‌کنند، جز سکوت چه می‌توان کرد؟»
این روزنامه همچنین در همین روز و در همان ستون در پاسخ به این سؤال که «چرا شما نسبت به قضایایی که جدیداً پیش آمده آنقدر بی‌تفاوت هستید؟» می‌نویسد:
«خَــلَــقَ اللهُ لِــلْــحُــرُوبِ رِجَــالا و َرِجَــالاً لِــقَــصْــعَــهٍ وَثَــــرِدٍ. خداوند برای جنگ مردانی آفریده است و مردانی را هم برای سور و سرور. هر وقت خبر از حمله به خانه، کتابفروشی، سینما، دانشگاه، سخنرانی و زدن و شکستن و… بود، روزنامه‌هایی هستند که مرد این میدان و دلاوران این عرصه‌اند و در انجام وظیفه سر از پا نمی‌شناسند. ولی اگر سخن از قانون، نظم قانونی، بحث، مجادله نیکو، تبادل فکر و اندیشه است، ما برای مشارکت در آن آماده‌ایم؛ مشروط بر این که ادب، نزاکت و رعایت حدود شرعی و الهی در این گفت‌وگوها و نقد و انتقادها رعایت شود. وگرنه اگر تمامی صفحات نشریات خود را پر از فحاشی به ما کنند و بیش از آنچه امروز برای این فحاشی‌ها به خود زحمت می‌دهند بدهند، ما هرگز به مقابله برنمی‌خیزیم.»
در نهایت اولین عکس‌العمل رسمی روزنامه سلام پیرامون سخنان منتظری و اعتراضات ناشی از آن، پس از نزدیک به ۲۰ روز و در قالب انتشار مطلبی تحت عنوان «هزینه آزادی» در ص ۹ این روزنامه در روز ۱۱/۹/۷۶ بروز می‌یابد. در این مطلب نیز مانند بیانیه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بدون پرداختن به سخنان هتاکانه منتظری و اهانت‌های وی، با فرار رو به جلو از چرایی عدم موضعگیری در برابر این سخنان سعی شده عکس‌العمل‌هایی را که نسبت به آن صورت می‌پذیرد اقداماتی از سر غرض و دشمنی با اصلاحات معرفی کند.
حرف اصلی نویسنده این است که پس از هر تغییر بزرگی در جامعه، ممکن است یکسری انرژی‌ها آزاد شده و فعل و انفعالاتی صورت گیرد که نظام‌های سیاسی باید برای تقویت فرآیند و بنای رفیع آزادی، هزینه‌های آن را پرداخته و با حسن تدبیر از آنها گذر کنند تا جامعه به رشد و بلوغ سیاسی برسد. «بنابراین در یک سطح نازل‌تر و در مرحله اولیه استقرار یک تحول سیاسی بزرگ نظیر آنچه که در دوم خرداد ۷۶ رخ داد، طبیعی است که انرژی‌های زیادی از جامعه آزاد شود و حتی شرایط برای یکسری فعل و انفعال‌های نامناسب مهیا شود که خنثی کردن آن باید با تمسک به همان روش اصیل، یعنی حسن تدبیر سیاسی و تحمل هزینه‌های لازم برای تقویت فرآیند آزادی، استقلال، انسجام و وفاق ملی انجام گیرد. حوادثی که طی ماه‌های پس از انتخابات ریاست جمهوری رخ داد، مثل حوادث اخیر سطح دانشگاه و حوزه، نمونه‌ای از التهاباتی است که به طور طبیعی پس از حماسه دوم خرداد رخ داده یا ممکن است به شکل دیگر تکرار شود.»
نویسنده سپس با ذکر این نکته که حوادث اینچنینی نه برخاسته از ماهیت گفتمان اصلاحات و دوم خرداد، بلکه عوارض این تحول عظیم در جامعه است با انتقاد از رفتار طیف‌ها و نیروهای مدافع انقلاب، این اقدام آنها را حرکتی برای کوبیدن دوم خرداد و اصلاحات ارزیابی کرده و می‌نویسد: «با کمال تأسف مشاهده شد آنهایی که در این انتخابات شکست خوردند و بویژه طیف ورشکسته سیاسی که همواره روش‌های تخریبی را برای کسب قدرت سرلوحه رفتار خود قرار داده و در گوشه و کنار شکست کاندیدای خود را شکست اسلام جلوه می‌دهند، منتظر فرصتی بوده و هستند تا ثابت نمایند مردم با این انتخاب خود در جهت تضعیف ارزش‌های اسلامی و ولایت فقیه حرکت کرده‌اند. این عده پس از آن که حرکت‌های اخیر انجام شد، به جای این که این رخداد را منطقی تحلیل کرده و سپس تصمیم‌گیری کنند، آن را مصداقی برای پیشگویی موهوم خود پنداشته و طوری حرکت کردند که هزینه و عواقب کار را صدچندان برای نظام بالا بردند و معضل پیش آمده را سکویی برای احیای روش‌های تخریبی پیشین در نظر گرفته و به مانور قدرت پرداختند و بدین ترتیب به پیچیدگی مسأله دامن زدند.»

ارسال دیدگاه


نُه + 3 =

رفتن به بالا