شما اینجا هستید : خانه » آرشیو نشریه » شماره 2 » مانند دوران اسارت سیلی خوردیم ولی نا امید نیستیم

گفت وگو با دکتر «احمد چلداوی »درباره این روزهای دانشگاه ها و آموزش عالی

مانند دوران اسارت سیلی خوردیم ولی نا امید نیستیم

چکیده مانند دوران اسارت سیلی خوردیم ولی نا امید نیستیم :

تغییر و تحولات گسترده در دانشگاه ها پس از روی کار آمدن دولت یازدهم با انتقادات بسیاری از سوی اساتید و دانشجویان روبرو شده است؛ تغییراتی که مشاهده جزئیات آنها حاوی اخبار خوبی برای دانشجویان نیست و از آن بوی تکرار فضای هیجانی و غیر علمی دانشگاه ها در دوران دوم خرداد به مشام می رسد.دکتر «احمد چلداوی »، استاد برجسته رشته الکترونیک دانشگاه علم و صنعت هم از جمله افرادی است که به شدت از اوضاع فعلی نگران و منتقد است و اعتقاد دارد که بازگشت فضای دانشگاه ها به اوضاع سیاسی دوران اصلاحات، ضربه سنگینی به فضای علمی کشور و دستاوردهای فناوری ایران می زند. دکتر چلداوی سابقه اسارت در زندان مخفی عراق و فرار از آن را هم دارد؛ سابق های که مملو از خاطرات شکنجه هم هست و «رمز عبور » در یک مطلب جداگانه به آن خواهد پرداخت. او البته دل پُری هم از مواضع فرهنگی شخص رئیس جمهور داشت که منجر به اظهارات آتشینی شد که بخش هایی از آن را در ادامه می خوانید. گفتنی است دکتر چلداوی در فاصله زمانی انجام این مصاحبه و انتشار آن، از مسئولیت ریاست دانشکده برق دانشگاه علم و صنعت برکنار شد.

مانند دوران اسارت سیلی خوردیم ولی نا امید نیستیم
جناب آقای دکتر! به عنوان سوال نخست، بفرمایید که فاصله بین اردوگاه‌های صدام تا اتاق رئیس دانشکده برق علم و صنعت چقدر است؟

درباره خاطرات دوران اسارت می‌توانید «کتاب ۱۱» را که توسط نشر معارف منتشر شده، مطالعه کنید اما به‌طور خلاصه اگر از دوره دانشجویی بخواهم بگویم، باید از اتاقی بگویم که انباری صاحبخانه بود و در آن زندگی می‌کردیم. در آن وسایل مختلفی بود و حدود دو متر در یک و نیم متر جا فقط برای خوابیدن دو نفر داشت. تقریباً تمرین اسارتی بود که خداوند قبل از اسارت به ما داد. در آن یک تانکر گازوئیل هم بود که چکه می‌کرد. داخل انباری و محل چکه گازوئیل تا دماغ ما فقط چند وجب فاصله داشت که اگر شب می‌چرخیدی، ممکن بود گازوئیل در دهانت چکه کند. این اتاقی بود که در زمان دانشجویی در آن زندگی می‌کردیم.

دانشجوی کجا بودید؟

همین علم و صنعت. لیسانس را در علم و صنعت در سال ۶۳ در بحبوحه جنگ شروع کردم، فوق‌لیسانس و دکترا را در دانشگاه تهران.

لیسانس نیمه‌تمام ماند تا برگشتید.

بله، سال ۶۵ اسیر شدم و سال سوم بودم. به‌جز ترم اول، شاید هم ترم دوم، بقیه ترم‌ها همیشه معدل‌ام الف بود و جزو نفر اول‌های دانشکده بودم. سال ۶۵ اسیر شدم و در سال ۶۹ برگشتم و ادامه دادم. در سال ۷۱ لیسانسم را گرفتم و دانشجوی نمونه کشوری شدم. همان سال هم فوق‌لیسانس دانشگاه تهران قبول شدم. ۷۳ هم دکترای دانشگاه تهران قبول شدم تا ۷۸ که دانشجوی نمونه دوره دکترا هم در کشور شدم. بعد هم در اینجا استخدام و کار تدریس را شروع کردم. در سال ۷۸ استادیار، در سال ۸۴ دانشیار و سال ۸۸ استاد تمام و در سال ۹۱ استاد نمونه کشوری شدم. یعنی در سال ۹۰ به عنوان استاد نمونه انتخاب شدم ولی در اردیبهشت ۹۱ جایزه آن را به من دادند. همان سال هم خدمت آقا رسیدم و در ماه مبارک رمضان به عنوان نماینده اساتید فنی مهندسی صحبت کردم.

جناب دکتر؛ در دوره‌های مختلف، سیاسیون تأثیرات زیادی بر دانشگاه‌ها می‌گذارند و بهره‌برداری‌هایشان را می‌کنند. شما که از سال ۶۰ تا الان درگیر فضاهای دانشگاهی اعم از دانشجویی، استادی و ریاست دانشکده بوده‌اید، در دوره‌های مختلف چه تفاوت‌های کلی‌ای وجود داشته است؟ یعنی نگاهی که سیاسیون به دانشگاه داشتند، در دوره هاشمی رفسنجانی، خاتمی، احمدی‌نژاد و این شش ماهه اخیر به‌طور خاص چگونه بوده است و کدام سیاسیون از دانشگاه بیشتر استفاده سیاسی کردند یا می‌کنند؟

در اوایل دوره آقای هاشمی ـ اواخر سال ۶۹ ـ آزاد شدیم. در آن موقع در دانشگاه‌ها دسته‌بندی به این صورت وجود نداشت و بیشتر کار علمی بود. دوره دوم آقای رفسنجانی هم همین طور بود و تقریباً بحث‌های سیاسی در حاشیه بود و بین اساتید دودستگی مشاهده نمی‌کردید، اما وقتی آقای خاتمی آمد، دانشگاه‌ها واقعاً از مسیرشان منحرف شدند و بحث‌های سیاسی در دانشگاه‌ها بسیار رونق گرفت. البته در اواخر دوره دوم آقای هاشمی هم زمزمه‌هایی بود. کم‌کم شروع شد و در دوره آقای خاتمی خیلی شدت گرفت و به‌گونه‌ای شد که عملاً هر اتفاقی در صحنه اجتماع می‌افتاد و احزاب می‌خواستند فشاری را بیاورند همان تئوری فشار از پایین، چانه‌زنی از بالا را از دانشگاه‌ها شروع کردند. داشتی سر کلاس درس می‌دادی، یکمرتبه مرگ بر… درود بر… و صد نفر راه می‌افتادند. می‌پرسیدی چه خبر است؟ و معلوم هم نمی‌شد واقعاً چه اتفاقی افتاده است؟ سیاستمداری چیزی از نظام می‌خواست یا مثلاً نشریه‌ای حرفی زده است و مدیرمسئول‌اش را به دادگاه برده‌اند و صحن دانشگاه می‌شد مرگ بر… و درود بر. بعد هم موضع‌گیری شروع می‌شد. این استاد می‌گفت موافق‌ام، آن استاد می‌گفت مخالف‌ام و دو‌دستگی‌ها شروع می‌شد. دو دستگی‌ها هم که شروع شد، این برای آن می‌زد و آن برای این و دانشگاه از حالت طبیعی خارج می‌شد. قبلاً برای ارتقا معیارها علمی بودند، اما حالا معیارهای جدیدی وارد قضیه شدند. در اتاق استادی را که دو رکعت نماز می‌خواند، با لگد زدند شکستند. استادی که خیلی از جنس اصلاح‌طلب‌ها و رئیس دانشگاه بود، دانشجوهای این طرفی دست‌هایش را بستند و بردند تحویل وزیر علوم وقت دادند. خلاصه دانشگاه از حالت طبیعی‌اش خارج و تبدیل به مکانی برای کارهای سیاسی شد و هیچ تحول علمی بنیادین و اساسی اصلاً در آن صورت نگرفت. واقعاً دوران بد و فاجعه‌آمیزی بود. البته این که دارم می‌گویم در کلیت‌اش بود. بودند کسانی که کار علمی‌شان را هم می‌کردند. خود من در سال ۷۸ دکترایم را گرفتم و تا این سال شاید حدود ۵۰-۴۰ تا مقاله دادم. اکثر اینها در دوره خاتمی اتفاق افتاد. بودند استادانی که کارشان را می‌کردند و خود من هم واقعاً بیشتر کار علمی می‌کردم، یعنی بر خودم واجب می‌دانستم اول از لحاظ علمی خودم را ثابت کنم و اگر لازم شد اظهار نظری بکنم بعد از این مرحله باشد و تا آن موقع تقریباً فقط کار علمی می‌کردم. از اواخر سال ۷۷ تا اواخر سال ۷۸ که به کانادا رفتم، اساساً از محیط سیاسی فاصله گرفتم. در قضیه تیر ۷۸ هم کانادا بودم و فقط در حد چند خبر از تلویزیون آنجا موضوع را دنبال می‌کردم که می‌گفتند نظام در حال سرنگون شدن است و می‌دانستم دروغ است، اما حدس زدم باید اتفاقاتی در کشور افتاده باشد. وقتی برگشتم دیدم دو دستگی به وجود آمده است و دانشگاه دیگر دانشگاه سابق نیست و اوضاع ناجوری است.
این وضعیت ادامه داشت تا اواخر دوران خاتمی که کم‌کم وضعیت بهتر شد.

یعنی ۸۳؟

بله، وضع بهتر شد، چون خود خاتمی هم متوجه شد این وضعیت به نفع‌اش نیست و دانشگاه داشت ضربه‌های بزرگ می‌خورد. دانشجوهای دانشگاه تهران او را از دانشگاه بیرون و به او بی‌محلی کردند. دید که همه چیز را به هم ریخته و تیغ دو لبه درست کرده است. اوضاع برگشت و یک مقدار بهتر شد.
زمانی که آقای احمدی‌نژاد آمد، در سال‌های اول واقعاً فشار شدیدی بود. من معاون دانشجویی ـ فرهنگی بودم و واقعاً فشار شدید دانشجویی و همچنین از طرف طیف خاصی از اساتید وجود داشت که دانشگاه‌ها را به حالت سابق برگردانند. همان شلوغی‌ها و باز به هر بهانه‌ای جمع می‌شدند. آن هم بهانه‌های کوچک که چرا او این را گفت، چرا روزنامه فلان تعطیل شد و… اما الحمدلله مقاومت صورت گرفت و همین مقاومت باعث شد توانستیم دانشگاه را آرام کنیم. یکی از سرمنشاءهای فساد در دانشگاه‌ها انجمن اسلامی بود که تعطیل‌اش کردیم، چون اعضای آن متهم بودند و از لحاظ اخلاقی مشکل داشتند و طبق قانون نمی‌توانستند انجمن را بگردانند، لذا از انجمن اخراج شدند و انجمن بدون صاحب ماند و تعطیل شد و دیگر هم تا همین الان کسی دنباله‌اش را نگرفت و انجمن اسلامی تعطیل است. با تعطیل کردن انجمن اسلامی واقعاً دانشگاه‌ها نفسی کشیدند و کارهای علمی شروع شد.
واقعیت امر این است که دشمن نمی‌خواهد دانشگاه‌ها به مسیر طبیعی‌شان بروند. این کار را چگونه باید انجام بدهد؟ به‌وسیله برداشت غلط و سوءتعبیر از فرمایش‌های حضرت آقا که فرمودند دانشگاه باید مرکز مباحثات سیاسی باشد. ایشان اصلاً نفرمودند دانشگاه باید محل احزاب سیاسی یا محل فشارهای سیاسی به نظام باشد. منظورشان این است که باب بحث‌های سیاسی در دانشگاه‌ها باز شود. دانشجو باید دید سیاسی داشته باشد. محل مرگ بر این و درود بر آن که دانشگاه نیست و مال بیرون دانشگاه است. به هر کسی که می‌خواهید مرگ بر و درود بر بفرستید، بروید بیرون دانشگاه.
واقعیت این است که می‌خواستند ما را از مسیر اصلی منحرف کردند و مدت‌ها هم این کار را کردند. الحمدلله دانشگاه به سر جای اصلی‌اش برگشت، اما متأسفانه با آمدن آقای روحانی دو باره شروع شد. الان وضعیت حجاب را در ماشین‌ها دیده‌اید؟ چرا این طور شد؟ در بعضی از مناطق تهران بی‌حجاب تا مغازه سر کوچه می‌آید و برمی‌گردد. چرا؟ چون رئیس‌جمهور همان روز اول که آمد انگار مردم بدبخت و بیچاره هستند و همه آزادی‌های مدنی زیر پاست و هی گفت آزادی‌های مدنی! آزادی‌های مدنی! آخر مرد مؤمن، روز اولی که آمده‌ای کانه آزادی‌های مدنی مملکت زیر پاست. این چه حرفی است که داری می‌زنی؟ چرا واضح حرف نمی‌زنی؟ چه تعبیری از آن کردند؟ از آن تعبیر غلط کردند. وقتی یک رئیس‌جمهور واضح حرف نمی‌زند، همین می‌شود. الان در دانشگاه‌ها بروید ببینید. وضعیت از لحاظ ارتباط دختر و پسر دو باره به هشت سال پیش برگشته و اختلاط عجیب و غریبی پیش آمده است. چرا؟ چون حقیقت تبیین نشد. اعتدال یعنی چه؟ یعنی این که مثل دانشگاه‌های غربی شویم؟ حتی دانشگاه‌های غربی هم این جور نیستند. پیشرفت علمی در غرب از کجاست؟ از دانشگاه‌هایشان. فساد آنها که در دانشگاه نیست. اینها می‌خواهند فساد را هم به دانشگاه‌ها بیاورند. یعنی هر آنچه که در سطح کشور ممنوع و حرام است، از جمله توهین به مقدسات، بی‌حجابی و… به دانشگاه بیاورند و حلال کنند. تنها چیزی که باید در دانشگاه‌ها حلال باشد، علم است که همان را هم دارند حرام می‌کنند. الان وضعیت بدی است. حضرت آقا موقعی که امریکا در تنگه هرمز و بیخ گوش‌مان آمده بود نفرمودند من نگران‌ام، اما الان هنوز شش ماه هم نیست که آقای روحانی آمده است، حضرت آقا می‌فرمایند من از وضعیت فرهنگی نگران‌ام. این یک هشدار بزرگ است که آقایان نمی‌گیرند یا نمی‌خواهند بگیرند. یا نمی‌گیرند و گیرایی آنها واقعاً پایین است یا نمی‌خواهند بگیرند. این خطر بزرگی است که دانشگاه‌ها را تهدید می‌کند و باید جلوی آن گرفته شود. وزیر علومی که مراجع تحویل‌اش نمی‌گیرند یعنی چه؟ الان اگر یک نفر سنّی یا پاپ یا حتی یک بی‌دین بیاید، مراجع ما تحویل‌اش می‌گیرند. چرا وزیر علوم را تحویل نمی‌گیرند؟ چقدر از دین، قرآن و اسلام فاصله گرفته‌اند که به او اجازه نمی‌دهند بیاید؟ داری چه کار می‌کنی؟ یک استاد را که هفت سال زحمت دانشگاه را کشید ـ آقای دکتر جبل عاملی ـ و چقدر افتخار کسب کرد. تمام این ساختمان‌هایی را که می‌بینید کار آقای دکتر جبل عاملی است، هشت سال خاتمی و هشت سال رفسنجانی یک آجر روی آجر در این دانشگاه گذاشته نشد. این را بنویسید و من حاضرم دفاع کنم، ولی ایشان در مدت هفت سال این دو ساختمان را که حدود ۲۰هزار مترمربع است، ساختمان استخر، ساختمان دانشکده عمران، ساختمان ریاضی، فیزیک و… را ساخت و این فقط بخش عمرانی قضیه است.
این چه وضعی است؟ نه به دموکراسی معتقدید، نه به اسلام، نه به فرهنگ و… با این روش نمی‌شود دانشگاه‌ها را اداره کرد. این یعنی یک فاجعه. من این را به رئیس دانشگاه هم گفته‌ام. ما استاد دانشگاه هستیم و تناقض‌ها را خوب می‌فهمیم. ممکن است چیزی نگوییم، ولی این تناقض‌ها انباشته می‌شوند روزی که باید از آنها استفاده شود، می‌‌شود، بنابراین این قدر بی‌محابا نتازید. شش ماه است آمده‌اید و می‌خواهید یکمرتبه قرآن، اسلام و همه چیز را پاک کنید؟ یواش یواش. صحبت‌هایتان که توهین به قرآن و اسلام است. منتقدین شما هم که یا بی‌سوادند یا جیره‌خوار. خود رئیس‌جمهور اساتید را به دو دسته تقسیم می‌کند. رئیس‌جمهوری که باید مملکت را اداره کند باید اساتید را به دو دسته بی‌سواد و باسواد تقسیم کند؟ مگر ایشان در جمع اساتید در سخنرانی‌اش نفرمود اساتید! چرا وارد عرصه‌ای نمی‌شوید؟ در قضیه ژنو خداوکیلی دو تا استاد پیدا شد که از ایشان دفاع کند؟ آقای روحانی در دانشگاه حتی بین اساتید که همفکرش هستند جایگاهی ندارد. هیچ کدام از کارهایش را نمی‌توانند بپذیرند. از چه چیز ژنو می‌شود دفاع کرد؟ اینها خودشان را خرج آن آقا نکردند و آن آقا دارد همه هستی‌اش را خرج اینها می‌کند. همه‌اش می‌گوییم شما رئیس‌جمهور هستید، احترام دارید. بیایید و بر اساس حکم قرآن در جایی که دارد به مقدسات و قرآن توهین می‌شود، جلویش بایستید، نه این که بگویید چرا نمی‌گذارید روزنامه‌های حامی دولت حرف‌شان را بزنند. کانّه روزنامه‌هایی که دارند به مقدسات توهین می‌کنند حامی دولت‌اند. می‌گوید چرا روزنامه‌ها را تعطیل می‌کنید؟ آنهایی که تعطیل شده‌اند دارند به نظام اهانت می‌کنند. اینها حامی دولت هستند؟ اینها می‌خواهند دولت را سرنگون کنند.
متأسفانه الان وضعیت این است و با این طرز تفکری که مسئولین دولت وارد شده‌اند، دانشگاه‌ها را کلاً دو طیفی کرده‌اند. طیف سیاه و سفید. الان تا خود آبدارچی را می‌خواهند عوض کنند. نمی‌دانم قضیه را می‌خواهند به کجا ببرند، ولی وضعیت خطرناک است. همان طور که حضرت آقا فرمودند حاکم کردن فتنه‌گرانی که در سال ۸۸ در دانشگاه تهران علیه نظام سخنرانی و مردم را تحریک کردند که به خیابان‌ها بریزید و حالا این آقا مشاور ارشد و وزیر علوم شود.

آقای توفیقی را می‌گویید؟

بله؛ آن وقت دانشجویی که از پای سخنرانی این آقا رفته و چهار تا شیشه را شکسته است، باید به زندان برود. او حق‌اش هست که به زندان برود، ولی عدالت ایجاب می‌کند این آقایی که او را تحریک کرده است، حداقل مشاور و وزیر علوم نکنند. این چه وضعی است؟ چه کار می‌خواهید بکنید؟ هی ما آرام هستیم و سکوت کرده‌ایم، ولی بالاخره یک روز ابراز می‌کنیم، چون این وضعیت قابل تحمل نیست. از وزیر علوم تا رئیس دانشگاه و دانشکده‌ها را می‌خواهید از فتنه‌گرها بگذارید. در این دانشکده هم که انتخاب شد و یک حزب‌اللهی رأی آورد که رئیس دانشکده شود می‌خواهید نفر دوم که یک فتنه‌گر است رئیس دانشگاه کنید. ببینید اینها چقدر زیاده‌خواه و انحصارطلب هستند. این دانشکده در جوّ فرهنگی کل کشور چقدر می‌تواند مؤثر باشد؟ ولی همین هم نباید رئیس‌اش یک آدم پایبند نظام باشد، باید از بین آنها باشد.

ایرادی که می‌گرفتند این بود که هشت سال بر دانشگاه‌ها جوّ امنیتی حاکم بود و الان می‌خواهیم دانشگاه‌ها را آزاد کنیم.

این حرف‌ها در دانشگاه‌ها برد ندارد. ما در همین دانشگاه بودیم. تا دقیقه ۹۰ انتخابات ریاست جمهوری پشت در اتاق‌اش زده بود ما هنوز سبز هستیم. از سران فتنه‌گر سال ۸۸ همین آقایان در دانشگاه. قبل از انتخابات هم به همه می‌گفت این انتخابات فرمایشی است شرکت نکنید. همین الان به برکت روحانی رئیس شده است. روحانی فکر می‌کند اینها به او رأی داده‌اند یا او را می‌خواهند، در حالی که روحانی پله‌ای است که اینها از طریق او می‌خواهند به مقاصدشان برسند و متأسفانه متوجه نیست. هر چه هم به او می‌گوییم مطلب را نمی‌گیرد. دار و دسته فتنه‌گر آقای روحانی را نمی‌خواهند. قبل از انتخابات با خود من جرّ و بحث داشتند که این انتخابات فرمایشی است و معلوم است چه کسی از آن بیرون می‌آید. وقتی از آن روحانی در آمد، همه طرفدار اعتدال و روحانی شدند و پست گرفتند و رئیس، وکیل و… شدند.
۲۲ بهمن در حقیقت مُهر تأیید بود بر تعبیر ما که اینها ۲۴ خرداد را درست نفهمیدند. مردمی که در ۲۴ خرداد رأی دادند، همان‌هایی بودند که در ۲۲ بهمن به خیابان‌ها آمدند، چون آقا از آنها خواست و آمدند. حالا موقع انتخابات یکی به این رأی داد و یکی به آن، ولی این مردم همان‌هایی هستند که رهبری و ولایت را می‌خواهند. هیچ کس دیگری نیست. اینها اشتباه گرفتند که مردم در ۲۴ خرداد به نظام نه گفتند. نه والله! این مردم به نظام آری گفتند، ولی شما نفهمیدید. مگر از ۲۴ خرداد تا ۲۲ بهمن ملت جدیدی تولید کردیم؟
شاید نمی‌خواهند بفهمند. شاید هم واقعاً فهم سیاسی‌شان پایین است. نمی‌دانم. شاید هم برای نظام برنامه‌ای دارند. بالاخره اینها باید متوجه باشند. آیه قرآن داریم: «وَ لاَ تَرْکَنُواْ إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ»(۱) کسی که به ستمگران تکیه کرده است آتش را برای خود خرید. می‌خواهند به چه کسی تکیه کنند؟ در این نظام برایشان تعریف شده است که دو تا پست بگیرند، وگرنه اگر امریکا بیاید و حاکم این کشور شود که به اینها هیچ پستی نمی‌دهد و اینها را قبول ندارد، پس چه تصوری است که امریکا را بیاوریم حاکم کنیم که بعد چه بشویم؟ ما می‌فهمیم عده‌ای با اصل اسلام مخالف‌اند و می‌خواهند اصل و ریشه اسلام را در دانشگاه‌ها بزنند. عدم پذیرش وزیر علوم توسط برخی از مراجع به همین دلیل است. باید این را بفهمند. من از آقایان مجلس تعجب می‌کنم که منتظر چیستند؟ نابودی دانشگاه‌ها؟ الان دیگر وقتش هست که این آقا را استیضاح کنند. این آقا باید برود. به درد این وزارتخانه نمی‌خورد. در همین پنج شش ماه این وزارتخانه را نابود کرد. آقایی که ناهار داد و همه اساتید دانشکده برق را جمع کرد گفت می‌خواهم حرف مهمی بزنم. خودم در مراسم ناهارش بودم. خوشبختانه ناهارش را نخوردم، وگرنه باید تا آخر عمرم روزه می‌گرفتم تا از شر غذایی که خوردم خلاص شوم. ناهارش را نخوردم و رفتم چیز دیگری خوردم و برگشتم، دیدم دارد present می‌کند که آقا شرکتی به نام گلدکوئیست هست و چه و چه و چه… و من سرشاخه هستم و بیایید از طریق من ثبت‌نام کنید.

در دانشگاه؟

بله، برای اساتید دانشگاه! آقا! این خلاف اسلام است. این آقا سر کلاس چه حرف‌هایی می‌زد! درس که نمی‌داد. بسیار بی‌سواد بود و از لحاظ علمی در رکود کامل. زن و بچه‌اش انگلیسی بودند. خودم پاسپورت یکی از بچه‌هایش را دیدم. اصلاً پاسپورت‌هایشان انگلیسی است. دانشگاه این آقا را اخراج کرد و دو باره این آقایان به زور او را برگرداندند. اصلاً ساکن انگلیس بود و شنیده‌ام اخیراً به امریکا رفته است. به زور و با التماس او را برگرداندند. بعد چون نیامد و فقط حکمش را زده‌ و نوشته‌اند هفت ماه مرخصی! سه سالی را هم که اخراج بود، حقوق‌اش را داده‌اند. سه سال ماهی دو سه میلیون تومان پول این مملکت را که به خاطر سبد کالای ۵۰ هزار تومانی چند نفر کشته شدند. این چه ستم بزرگی است که دارید روا می‌کنید؟ چطور می‌خواهید جواب خدا را بدهید؟ تا کی؟ «وَ لاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ»(۲) برای فرصت‌هایی که این طور فراخ جلوی پای شماست، روزی خداوند از شما انتقام خواهد گرفت. پول این مملکت را چه‌جوری مفت به دهان امثال اینها می‌ریزید؟ به چه اعتباری او را برگرداندید؟ نه اعتبار و وضعیت علمی دارد و نه هیچ امتیاز دیگری. آن قدر آبروریزی بود که خودتان هفت ماه مرخصی به او دادید! این چه اصراری است که برای کسی که نمی‌تواند به دانشگاه بیاید حکم بزنید و بعد هم هفت ماه به او مرخصی بدهید؟ بگذارید لااقل هفت ماه بعد بیاید. نه! باید همین الان بیاید و ما باید دهان‌کجی‌مان را همین حالا نشان بدهیم و بگوییم اصلاً برای چه آمده‌ایم. این وضعیت پایدار نیست. اینها مثل توپی هستند که دارند بالای گنبدی مانور می‌دهند و خیلی زود می‌افتند. الان صبر و تحمل ما به خاطر صبر و تحمل آقاست. چند بار به وزیر علوم فرمودند وضعیت دانشگاه‌ها را متوجه باشید، ولی وزیر علوم توجه نکرد. اخیراً هم که مجلس خبرگان فرمودند از وضعیت فرهنگی نگران‌اند. حضرت آقا هم فرمودند من هم نگران‌ام. اینها همه اعلام خطر است و علامت به مجلس که وظیفه‌ات را انجام بده. از چه چیزی نگرانی؟ نگرانی که به تو بگویند چرا استیضاح کردی؟ خب! دلیل دارم. چه کسی است که استاد گلدکوئیستی را آن هم به زور برگرداند؟ دارد زندگی‌اش را در آنجا می‌کند و کاملاً هم راضی است، ولی اینها می‌گویند نخیر! تو باید برگردی. حالا گفته است نمی‌توانم برگردم، گفته‌اند ولی ما حکم‌ات را می‌زنیم و تا هفت ماه برو مرخصی!

چرا این کار را می‌کنند؟ آیا دلیل خاصی دارد که استادی را که نمی‌خواهد بیاید به زور می‌آورند؟

می‌خواهند اوضاع دانشگاه را به هم بریزند.

چه دستاوردی برایشان دارد؟

«الناس علی دین ملوکهم». می‌خواهند بگویند جو این است. سیگنال می‌دهند که دخترخانم‌ها! آقاپسرها! بغل دست همدیگر بنشینید و جو را برگردانید. اینجا مرکز تجمع انسان‌های نخبه است. یک سیگنال ضعیف را خوب دریافت و آن را تقویت می‌کنند. اینها هی دارند سیگنال می‌دهند که دانشگاه‌ها! برگردید به وضعیتی که قبلاً بوده است. رئیس دانشگاه در جمع دانشجویان می‌گوید هر چه می‌خواهید به من بگویید، یعنی هر چه می‌خواهید به همه بگویید. منظورش این است دیگر. من از هیچ کس شکایت نمی‌کنم، یعنی به هر چیزی که دلتان می‌خواهد بگویید. اتفاقاً به خودش بگویید خیلی هم ناراحت می‌شود، ولی به نظام، قرآن و مقدسات هر چه دلتان خواست بگویید. اینها مسئله‌ای ندارد. این شروع قضیه است. در این دانشگاه نشریه‌ای چاپ می‌شد که حجاب، اسلام و مقدسات را به سخره می‌گرفت. بعد ما به همراه یکی دیگر از اساتید حزب‌اللهی مقاله‌ای در دفاع از حجاب نوشتیم و هیچ نشریه‌ای در این دانشگاه مقاله ما را چاپ نکرد… در سال ۸۵ در اوایلی که احمدی‌نژاد آمد معاون بودم. در آن موقع حدود ۷۰، ۸۰ نشریه چاپ می‌شد. نشریه دانشجویی با مجوز. همه هم کار سیاسی و به قول خودشان اجتماعی ـ فرهنگی می‌کنند. این دانشکده فنی است؟
ده دوازده کانون فوق برنامه وجود داشت. کانون موسیقی، کانون تئاتر، کانون ققنوس، کانون شعر، کانون ادب و…. فقط فکر کنم کانون رقاصی نبود که آن هم در کانون‌های تئاتر و موسیقی انجام می‌شد. اینجا دانشگاه است، آن هم دانشگاه فنی! این همه کانون و این همه نشریه برای چه؟ الان داریم دو باره به همان وضع سابق برمی‌گردیم. آن موقع یک کانون موسیقی تعطیل شد و الان به همراه انجمن اسلامی که تعطیل شد، تبدیل به معضلی برای دانشگاه شده است. خودم معاون بودم و دارم با اطلاع می‌گویم. کانون سینما، کانون فیلم، فیلم می‌آورد و می‌گوید می‌خواهیم این را پخش کنیم. ممیزهایمان فیلم را نگاه می‌کردند و می‌دیدند صحنه ندارد. این را پخش نمی‌کردند و می‌رفتند اصل فیلم را می‌آوردند. این فیلم‌هایی را که به ممیزها می‌دادند وزارت ارشاد دیده و تأیید کرده بود، ولی آنها می‌رفتند اصل فیلم را با تمام صحنه‌هایش می‌آوردند و پخش می‌کردند. این چه وضعی است؟ این مال اوایل دوره احمدی‌نژاد بود که دیگر داشتیم جمع می‌کردیم و می‌گفتیم تعطیل! می‌خواهید پخش کنید فقط فیلم ایرانی. فیلم‌های خارجی را هم فقط CDای را می‌توانید پخش کنید که روی آن مهر می‌زنیم. به اسم فیلم مجوز نمی‌دادیم، به CDای که مهر خورده بود مجوز می‌دادیم. نمی‌توانم اوضاعی را که در زمان آقای خاتمی در خوابگاه‌ها وجود داشت تشریح کنم. می‌خواهند اوضاع را به آن زمان برگردانند. ما اجازه نمی‌دهیم. این خط این نشان. نمی‌توانیم اجازه بدهیم. تمام تلاش‌مان را می‌کنیم و به زبان خوش به اینها می‌گوییم آقا! دست بردارید. قبلاً ثابت شده است این کارها در دانشگاه عاقبت خوشی ندارد و جوانان را از راه بیراه می‌کند. جوانان مردم دست من و شما امانت هستند. این مردم بچه‌هایشان را دست من نداده‌اند که به آنها رقاصی یاد بدهم. به من داده‌اند به آنها الکترومغناطیس، مدار، قرآن، دین و اسلام یاد بدهم. اینها بچه‌هایشان را به من تحویل نداده‌اند که یک مشت فاسد تحویل‌شان بدهم. دختر چادری را تحویل‌ام نمی‌دهند که دختر درب و داغونی که نصف موهایش بیرون است تحویل‌شان بدهم. این چه دانشگاهی شد؟ می‌خواهند ما را به آن زمان برگردانند. واقعاً خسر الدنیا و الاخره هستیم. این آقای وزیر واقعاً نمی‌دانم دارد چه می‌کند. شنیده‌ام پدرش هم در قم آدم بزرگی بوده است. این که مراجع تحویل‌اش نمی‌گرفتند باید از عاقبت کارش بترسد. واقعاً این وضعیت، وضعیت پایداری نیست.

وضعیت علمی چگونه است؟ آیا واقعاً از سال ۸۵ تا ۹۰ که اشاره کردید وضعیت علمی تفاوتی داشت؟

بله، در آن چند سال وضعیت علمی در اوج قرار گرفت. البته روی روند علمی چه در آن زمان و چه در حال حاضر بحث دارم.

جناب دکتر چه می‌شود کرد که با آمدن و رفتن دولت‌ها، فضای علمی دانشگاه‌ها این قدر مورد تأکید مقام معظم رهبری هم هست به هم نخورد؟

به هر حال با رفت و آمد دولت‌ها هر چهار سال یک بار یک مصیبت داریم. دولتی که می‌رود تا آبدارچی باید عوض شود. مهم نیست، عوض شود، رویه‌ها عوض نشود. این چه رئیس دانشگاهی است که به دانشجو می‌گوید به هر چه خواستی فحش بده. تو باید به دانشجو بگویی قانون را رعایت کن. احترام افراد واجب است. از حدود بیرون نروید. من هم مثل بقیه بالاخره حدودی دارم. یعنی چه که هر چه دل‌تان می‌خواهد به من بگویید؟ معلوم است نتیجه چه می‌شود.
خلاصه مطلب همین است که عرض کردم. دشمن می‌خواهد این دانشگاه‌ها را از مسیر اصلی‌اش منحرف کند. تنها راه‌اش هم همین بود که متأسفانه موفق هم شد. ریاست محترم جمهور اشتباه بزرگی کرد و این وزارتخانه را به دست فتنه‌گران ۸۸ داد و فتنه‌گران هم دارند همان بلایی را که می‌خواستند در سال ۸۸ بر سر این مملکت بیاورند، می‌آورند، منتهی با فتنه خزنده‌تر. حضرت آقا فرمودند یک فتنه بزرگ‌تر از فتنه ۸۸ در راه است.
دیگر در خیابان نمی‌ریزند و در روز عاشورا استغفرالله مرگ بر امام حسین(ع) بگویند، چون مردم پدرشان را در می‌آورند. حتی علیه حضرت آقا هم چیزی نمی‌گویند. در سال ۸۸ راه می‌رفتند و به حضرت آقا حرف مفت می‌زدند. واقعاً برای ما سخت است. من در اسارت به چشم خودم جوانی را دیدم که او را فلک کرده بودند و با کابل آن قدر وی را زدند که پوست کف پایش کنده شد و به استخوان‌های کف پا رسید که فقط بگوید مرگ بر امام و نگفت. هجده سال داشت و حاضر بود این همه شکنجه را تحمل کند و به امام توهین نکند، آن وقت یک استاد جلوی من راه می‌رود و پشت سر هم به امام و مقدسات فحش می‌دهد. آن وقت ببینید من چه می‌کشم. آن وقت به من می‌گویید دل‌ات پر است؟ حق بدهید. این وضعیت برایم قابل تحمل نیست. راه می‌رود و فحش می‌دهد. آن وقت از همین نظام حقوق می‌گیرد و بابت پولی که از نظام می‌گیرد که برود سر کلاس درس بدهد، به نظام و مقدسات توهین می‌کند. فتنه خزنده همین است.

آیا باید از آینده ناامید باشیم؟

ابداً! در تفکر شیعی ناامیدی جایی ندارد. ما اصلاً ناامید نمی‌شویم. وظیفه ما امیدوار ماندن و تلاش کردن است و گوش به فرمان رهبرمان هم هستیم. از او جلو نخواهیم زد. هر جا اجازه داد جلو می‌رویم. هر جا اظهار نگرانی کرد خودمان را نشان می‌دهیم که در عرصه هستیم و آقا را از نگرانی بیرون می‌آوریم. مطمئن باشید. هر جا هم آقا گفت نروید نمی‌رویم. با همان امیدی که آقا دردل ما شعله‌ور کرده است جلو می‌رویم و اعتقاد به ولایت فقیه هر روز عمیق‌تر می‌شود. اعتقادم این است که آقا امام زمان(عج) مثل یک اقیانوس هستند. حضرت آقا مثل یک تنگ آب است. ما هم مثل یک لیوان کوچولو هستیم و بالاخره پر می‌شویم. هم این تنگ ما را پر می‌کند، هم آن اقیانوس. از دید ما این دو تا ما را پر می‌کنند و به تمام نیازهای ما جواب می‌دهند، بنابراین دید ما به ولایت فقیه این است. کاملاً مطیع هستیم و هر چه را که آقا بفرمایند انجام می‌دهیم و بر اساس فرمایش‌های آقا جلو می‌رویم. آقا الان به لحاظ فرهنگی احساس خطر کرده‌اند. بخش فرهنگی هم اصل کارش دانشگاه‌هاست.

ممنون از لطف شما. بعد از جریانات در فضای دانشگاه‌ها که هستیم خیلی اذیت شدیم، اما امثال شما را که با این سوابق می‌بینیم این طور امیدوار هستید، روحیه می‌گیریم.

برایم مثل روزی بود که اسیر شدم. وقتی تیر به ریه‌ام خورد، چشم که باز کردم دیدم عراقی‌ها بالای سرم هستند. زبان عربی‌ام سلیس و کامل است. یکی از عراقی‌ها از من پرسید: «چرا با ما می‌جنگید؟» جواب دادم: «چون ما مسلمان هستیم و شما کافرید». حالا در حال مرگ هستم. تیر به ریه‌ام خورده و زخم مکنده است و شلنگ در ریه‌ام گذاشته‌اند که خون تخلیه شود و خلاصه وضع‌ام فوق‌العاده خراب بود و این را به زور به او گفتم. او هم چنان سیلی به من زد که نزدیک بود بی‌هوش شوم.
در این ماه‌های اخیر احساس کردم دوباره آن سیلی را خوردم، ولی ناامید نیستم. باز هم به آنها می‌گویم ما مسلمان هستیم و شما نیستید. باز اسیر هم بشوم همین حرف را می‌زنم. خداوند ما را خلق کرده است و یک دوره زمانی به نام عمر هم به ما داده است که وظیفه‌مان را انجام بدهیم. موفق کسی است که وظیفه‌اش را انجام بدهد و برای موفقیت دین، نظام و مذهب‌اش تلاش کند. حالا در این میانه هر اتفاقی بیفتد، هیچ کدام محملی برای ناامیدی نیست و خداوند ناامیدها را نخواهد بخشید. باید با همان رویه سابق به کارمان ادامه بدهیم. رئیس فعلی دانشگاه برای دکتر ابوالحسنی حکم نمی‌زند و دوستان خیلی نگران‌اند، چون این دوستانی که استخدام کردیم، همه جدید هستند. در زمان احمدی‌نژاد ۱۲ هزار استاد استخدام و تحولی در دانشگاه‌ها ایجاد شد. مرکز تبلیغ علیه نظام بود، اما الان یک جوری شده است که اکثریت کادر دانشکده برق حزب‌اللهی، مذهبی، باسواد و درجه یک هستند. اینها نگران‌اند و می‌گویند ما را اخراج می‌کنند. می‌گویم نگران نباشید. مگر ما مرده‌ایم که شما را اخراج کنند. روحانی بابت هر کدام از شما که بخواهد اخراج کند، باید یک وزیر عوض کند. مگر می‌گذاریم الکی شما را اخراج کنند؟ آن از گلدکوئیستی‌شان که برگرداندند و آن هم از آدم‌های فاسدی که برگرداندند، بعد بیایند شما را با سه ماه حقوق اخراج کنند؟ سه سال سه سال حقوق مفت؟ گفتیم آقا! ما کاندید. چهار سال روحانی ما را بفرستید کانادا، بعد از چهار سال که برگشتیم حقوق این چهار سال را به ما بدهید. چه از این بهتر؟ مگر ما مردیم؟ بابت تک تک کسانی که این رئیس دانشگاه بخواهد عوض کند، باید یک وزیر عوض شود. اجازه نمی‌دهیم استاد مذهبی، باسواد و حزب‌اللهی را اخراج کند و استاد گلدکوئیستی را سر کلاس بیاورد. واقعاً فاجعه است.

پی‌نوشت‌ها‌:

قرآن کریم، سوره هود، آیه ۱۱۳٫
قرآن کریم، سوره آل‌عمران، آیه ۱۷۸٫
قرآن کریم، سوره آل‌عمران، آیه ۵۴٫

دیدگاه ها (1)

  • موسوی

    بسم رب الشهداء والصدیقین
    ای کاش در هر دانشکده ای دو سه استاد آزاده ی فعال حزب اللهی و ولایی داشتیم.
    خدا وند طول عمر با عزت به شما آزاد مردان عنایت کند

    پاسخ

یک دیدگاه بگذارید برای موسوی


دو − = 1

رفتن به بالا