شما اینجا هستید : خانه » آرشیو نشریه » شماره 11 » همیشه می‌پرسید خسته نشدی؟

گفت‌وگو با یکی از همرزمان شهید علی رضا توسلی(ابوحامد) ‌فرمانده تیپ فاطمیون

همیشه می‌پرسید خسته نشدی؟

چکیده همیشه می‌پرسید خسته نشدی؟ :

حاج آقا! بگویید شروع آشنایی‌تان با ابوحامد از کجا بود؟ بسم رب الشهدا و الصدیقین. با سلام و درود بر شهیدان اسلام و علی‌الخصوص ابوحامد. این برادر بزرگوار از دوره کوچکی با ما بودند. تمام زندگی خود را در جهاد و دفاع از اسلام بودند. در دوره جهادی در افغانستان در بخش غذا کار مي‌کردند. بعد ایران هم که آمدند اینجا رفتند بخش غذا برای رزمنده‌ها. اینجا که آمدند در جنگ ایران و عراق یک مدتی دیده‌بان بودند. بعد یک سپاهی تشکیل دادیم با اسم سپاه محمد(ص) که ایشان اول در بخش ادوات بودند، بعد بخش ریاست ارکان را پیش می‌بردند و فرمانده جنگ بودند. واقعاً یک شخص لایقی بود. در تمام زندگی خیلی آرزو داشت که ما یک روزی بتوانیم دفاع از اسلام و شیعه، دفاع از مردم بکنیم. حتی برای ما می‌گفتند که شما بزرگ ما هستید، استاد ما هستید ولی این کار را برای ما انجام بدهید، یک لحظه غافل نشوید. یعنی زحمت بکشید تا شیعه و اسلام پایدار شود. این یکی از آرزو‌های او بود. بعد اینجا هم که آمدند درگیر دفاع از حرم مقدس حضرت زینب(س) شدند. ما خبر نداشتیم، آمدند در خانه‌مان گفتند یک کاری آنجا گرفتم، برویم کار خوبی است. برویم آنجا دفاع از حرم حضرت زینب(س)، کمک کنید برویم اینجا کار کنیم. ما آمدیم و مدتی هم اینجا بودیم و واقعاً زحمت می‌کشیدند. واقعاً پر تلاش بودند. می‌گفتند مرگ زیر لحاف برای ما ننگ است. این یکی از آرزوهایش بود که یک روزی شهید شود. جان بدهد در راه اسلام و دفاع از تشیع. ما دنبال جنگ نیستیم، ولی دفاع داریم و از خود و از اسلام دفاع می‌کنیم. هر جایی که به ما برای کمک نیاز باشد باید برویم. این یکی از آرزو‌های شهید ابوحامد بود.

همیشه  می‌پرسید خسته نشدی؟

متن کامل مطلب را در این شماره هفته نامه رمز عبور مطالعه فرمایید.

جهت خرید نسخه pdf این شماره به صفحه خرید اینترنتی مراجعه فرمایید.

ارسال دیدگاه


نُه − 1 =

رفتن به بالا