شما اینجا هستید : خانه » آرشیو نشریه » شماره 1 » اگر به احزاب وصل بودم نخست وزیر دوران امام(ره) می‌شدم

سیری در خاطرات سیدمحمد غرضی

اگر به احزاب وصل بودم نخست وزیر دوران امام(ره) می‌شدم

چکیده اگر به احزاب وصل بودم نخست وزیر دوران امام(ره) می‌شدم :

سیدمحمد غرضی یک سال پیش در یک شرکت ساختمانی مشاوره مهندسی می داد اما ثبت نام و تأیید صلاحیت شگفت انگیز او در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری موجب شهرت او در میان نسل جوان شد اگرچه غرضی برای نسل اول و دوم انقلاب شناخته شده بود. با محمد غرضی درباره شهید محمد منتظری، وزارت نفت و دوران سازندگی گفت و گو کردیم. غرضی بریده بریده سخن می گفت و به سختی می شد تا یه روایت را به صورت کامل از او شنید؛ هر چند که صراحت غرضی بی نظیر بود!

اگر به احزاب وصل بودم نخست وزیر دوران امام(ره) می‌شدم

ابتدا از همکاری خودتان با شهید محمدمنتظری در مبارزات پیش از انقلاب در خارج از کشور و اختلافاتی که بعدها در تیم شهید منتظری بوجود آمد توضیحی بفرمایید.

در زمان مبارزات بخش قابل توجهی از مبارزان از کشور خارج میشدند و هرکدام در قسمتی پراکنده می شدند. عده ای در امریکا و اروپا بودند و ما هم در لبنان،سوریه و پاکستان پراکنده بودیم و بعد از مدتی مقر اصلی مان کشور سوریه شده بود. از سال های ۵۱تا حدود۵۳ تعدادمان قابل ملاحظه شد و در این بین شهیدمحمدمنتظری نقش مهمی داشتند و دلیلش هم رابطه ای بود که ایشان با شبکه روحانیت در کشورهای مختلف منطقه از جمله عراق،مصر،لبنان،سوریه،پاکستان و ترکیه داشتند و از امام(ره) و انقلاب دفاع می کردیم.
شهید محمد منتظری دیدِ خوبی به امام موسی صدر نداشت.از طرفی برخی از همکاران و یاران آن سال های شهیدمحمد مثل خانم دباغ روایت مرسوم از ایشان را قبول دارند. می خواهم بدانم نظر شما در این مورد چیست؟ وشما نوع نگاه شهید منتظری را به امام موسی صدر راقبول داشتید یا نه؟
من هیچکدام از این عزیزان چه محمد(منتظری) و چه مرحوم صدر را قبول نداشتم اما هیچ چیزی هم نمی گفتم.
من کلا کاری ندارم به کسانی که رحمت خدا رفتند.قرآن می فرماید:«فاذکروا امواتکم بالخیر» و اگر بخواهم چیزی بگویم چندان خداپسندانه نیست.یکسری وقایعی بود که قصد گفتنش را ندارم،بگذار خانم دباغ حرف خودش را بزند! از ما هم سوال نکن تا قیامتمان سبک تر باشد.
شهید منتظری پس از زندانی شدن سیدمهدی هاشمی یکی از حامیان اصلی او بود. به نظرتان واقعا می دانست سیدمهدی(هاشمی)و گروهش شمس‌آبادی را کشتند یا نه؟
ابراز نمی کردند که میدانند اما ما اصفهانی بودیم و می دانستیم! اما یک اتفاقی که افتاده بود این بود که محمد به شدت جذب مهدی شده بود و در واقع محمد، مهدی را یک سیاستمدار معتبرتر از بقیه می دانست. مثلا سال۵۶ به محمد گفتم چرا شیوه پدرت را دنبال نمی کنی؟گفت من پدرم را قبول ندارم،گفتم پس کی را قبول داری گفت:مهدی هاشمی!
در پرونده قبل از انقلاب گروه مهدی هاشمی برای قتل آیت الله شمس آبادی،شفیع زاده و جعفرزاده حرف های غروی(مثل اینکه چرا روحانیون خمس میگیرند) را زده اند!
شما همه اینها را سیاسی بدانید.همه اینها را رژیم مطرح می کرد برای منافع خودش و الّا من هم غروی را میشناختم و هم خیلی مرا دوست داشت و من از طریق رابطه ای که با اطرافیان غروی داشتم می دانم که آنها اصلا جرأت چنین کارهایی نداشتند. خود غروی تمام هنرش این بود که با آیت الله خادمی دعوا کند و یادم هست یکبار غروی در منبر یک مقدار علیه وضع موجود صحبت کرد و اطرافیانش همه گفتند دیدید او هم با سیاست های شاه مشکل دارد که من گفتم:نه بابا! او به سیاست های دولت ایراد گرفته نه سیاست های رژیم و شاه!
ظاهراً با مهندس بازرگان هم فامیل بودند؟
بعد از انقلاب با همدیگر فامیل شدند و این مسائلی که من عرض کردم مربوط به حدود سالهای ۴۳-۴۲ است.
محمد منتظری از قتل شمس آبادی توسط مهدی هاشمی خبر داشت؟
عرض کردم،خبر داشت ولی ابراز نمی کرد.
شما در تحصن کلیسای «سنت ماری» حاضر بودید؟
بله چون خودم زبان هم بلد بودم.
صادق طباطبایی می گوید امام مخالف گنجاندن اسم سیدمهدی هاشمی در لیست زندانیان مورد حمایت تحصن بود؟
او(صادق طباطبایی)هیچ کاره است. او چند روز بعد از تحصن تازه رفت خانه قطب زاده و اینها! و در این وسط تازه دعوای ما با محمدمنتظری شروع شد. چون ما یک پوستری طراحی کرده بودیم که به شکل ضربدر بود و اسم ۱۳نفر در آن بود که وسط این ضربدر اسم آیت الله منتظری بود و در بقیه قسمت ها اسم افراد دیگر و محمدمنتظری می گفت باید اسم مهدی هاشمی را وسط بگذاریم ولی ما مخالفت می کردیم.
پس این که می گویند می روند پیش امام(ره) و ایشان میفرمایند سیدمهدی قاتل است من از او حمایت نمی کنم چیست؟
این حرف کاملا دروغ است!

یعنی امام در جریان تحصن شما نبود و از ایشان اجازه نگرفتید؟

من اهل تکیه کردن به اسم و رسم دیگران نیستم. من کار خودم را می کنم اگر به نفع انقلاب شد خداراشکر و اگر نشد من آدم این نیستم که اسم امام(ره)و امثالهم را وسط بیاورم.
خب نگاه شخصی شما نسبت به سیدمهدی چه بود؟
ما می گفتیم کسی که خلاف شرع کرده تبلیغش تشییع فاحشه است و از چنین عباراتی استفاده می کردیم و سر همین ماجرا با محمد(منتظری)نزدیک یک هفته دعوایمان شد.
محمدمنتظری چکار کرد؟
او هم رفت یک بیانیه دیگر چاپ کرد و اسم سیدمهدی را در آن گذاشت.
بعد از انقلاب از این طریق نفوذ سیدمهدی زیاد شد؟
بعد از انقلاب که سیدمهدی از محمد هم جلو زد چون دیگر در بیت مرحوم منتظری برای خودش نفوذی پیدا کرده بود.
دو نگاه نسبت به شمس آبادی هست،یک نگاه که مهدی هاشمی و اطرافیانش داشتند و می گفتند شمس آبادی حجتیه زده است و… و اصلا هم دنبال مبارزات نیست و یک نگاه دیگر می گفت او مبارزاتش علیه بهاییت را داشت اما کاملا هم با نهضت امام(ره)همراه نبود؛شما کدام دیدگاه را نسبت به
شمس آبادی دارید؟
بینی و بین الله من حتی یک روحانی که در مورد ۱۵خرداد۴۲ و حرکت امام موضع منفی گرفته باشد
نمی شناسم! شمس آبادی آدم بزرگ و معتبری بود،.مردم او را قبول داشتند و پول هنگفتی از این طریق دستش بود و دستش در کار خیر بود.
آیت الله شمس آبادی نسبت به مبارزات امام(ره) موضعشان چه بود؟
من که گفتم شبکه کلی روحانیت همراه امام(ره)در قیام ۱۵خرداد بود،من بعنوان کسی که با قم و آیت الله گلپایگانی و نجفی و…در ارتباط بودم اگر مثل یک گزارشگر بخواهم به شما بگویم هیچکس در روحانیت با حرکت امام(ره)در خرداد۴۲مخالف نبود.
به نظر شما این حرف درست است که گروه ضربت در حوزه های قم خط اصلی فعالیتشان مبارزه و مخالفت با خط فکری آیت الله گلپایگانی و سیدمهدی گلپایگانی بود؟
با سید مهدی را قبول دارم اما با آقا را نه.
صالحی نجف آباد و غروی با هم
رابطه ای داشتند؟چون بالآخره نوع نگاهشان در تعقلی دیدن اسلام شبیه هم بوده.
ابدا با هم در ارتباط نبودند. اصلا طرفداران آیت الله منتظری با غروی اینها رابطه ای نداشتند. فقط سید مهدی بود که این وسط با او مرتبط بود.

چه شد که شما بعد از انقلاب وزیر نفت شدید؟

من از سال ۳۷ که با حضرت امام(ره)آشنایی پیدا کردم در محضر ایشان بودم وپس از تبعید امام هم با توجه به آشنایی که با آقا سید مصطفی و آقاسید احمد داشتم پیک دفتر امام(ره) با کشورهای دیگر از جمله پاکستان و سوریه بودم. بعدها هم در دفتر حضرت امام(ره)در نجف ساکن شدم و بعد از پیروزی انقلاب هم من همیشه در دفتر امام(ره)بودم تا اینکه یک روز آقای هاشمی رفسنجانی به قم آمدند و گفتند ما به هرکس میگوییم برو خوزستان راضی نمی شود – به رغم اینکه آن روزها احزاب قدرت و نفوذ زیادی داشتند اما نتوانستند کسی را پیدا کنند که به خوزستان برود – که سیداحمد آقا من را مورد اشاره قرار دادند و من هم گفتم اگر امام(ره)بگوید می روم. سیداحمد آقا از امام(ره)پرسیدند و امام(ره)هم گفتند برو که من هم قبول کردم.
بعد از رفتن من جنگ هم شروع شد و وقتی مدتی از جنگ گذشت و پیشروی های عراق متوقف شد من به اصفهان رفتم و برای انتخابات مجلس کاندیدا شدم و با ۳۹۲هزار رای به مجلس رفتم. وقتی شهید رجایی رئیس جمهور شدند بنا به دلایلی هیچکس قبول نمی کرد وزیر نفت شود که سیداحمد آقا من را معرفی کردند و شهید رجایی از جایی که توصیه شده بودم و سوابقی که من داشتم من را بعنوان وزیر نفت معرفی کردند و من هم قبول کردم و تا سال۶۴ وزیر نفت بودم.
مشکلات فروش نفت در آن زمان با توجه به تحریم های اقتصادی،شرایط خلیج و شرایط ترانزیت چگونه بود و شما چه تدابیری داشتید؟
وقتی احمدآقا من را بعنوان وزیر نفت معرفی کردند گفتند کسی از ما نفت نمی خرد، من هم گفتم:روزی ۶۰میلیون بشکه نفت در دنیا فروخته می شود دست من بشکند اگر نتوانم ۲میلیون بشکه در روز بفروشم! بعد از آن هم روزی نبود که من نفت نفروشم، با کسری مشتری روبرو شوم یا سالی باشد که کمتر از ۲۰میلیارد دلار درآمد نفتی داشته باشیم که همه اینها به خاطر استعدادهایی بود که با شرایط انقلاب بوجود آمده بود.

66-gharazi

یعنی به طور مصداقی چه کار کردید؟

ظرفیت اصلی که موجب فروش نفت می شد همان استعدادهای انقلاب بود. ما در صنعت نفتمان افراد معتبر و با تجربه ای از دوران پیش از انقلاب داشتیم که من با آنها مشورت کردم و از واقعیت های بازار نفت آگاه شدم و هیچگاه نبود که کسی به من بگوید نمی شود نفت را فروخت.
یادم هست یکی از چاه های نفت ما در دریا آتش گرفته بود و شرایط به شدت سختی شده بود و کسی مهارت جلوگیری از آن را نداشت که یک نفر از امریکا گفت ۲۰میلیون دلار می گیرم و در کنار آن امام(ره)باید به من پیام بدهد که بیا چاه نفت را ببند تا بیایم،وقتی خبر به گوش
بچه های پالایشگاه نفت تهران رسید خیلی ناراحت شدند و یک عده از آنها گفتند بگذارید ما برویم خودمان چاه را ببندیم و من هم قبول کردم و آنها خودشان آن چاه آتش گرفته را خاموش کردند و شاید باورتان نشود که حتی یک نفر از آنها نگفت بیاید به ما پاداشی بدهید.
در تمام نزدیک به دو دهه وزارت من یادم نیست کسی از من بعد از کاری که انجام داده باشد طلب امتیازی کرده باشد در حالی که استعداد و پتانسیل نیروی انسانی کشور در سالهای بعد از انقلاب در هر عرصه ای بودم
خیره کننده بوده است؛چه در عرصه نفت،چه عرصه مخابرات،چه عرصه نظامی و سایر عرصه‌ها. ویژگی جالبشان هم همین بود که هیچگاه ما آنها را صدا نکردیم بلکه نیروی انسانی این کشور همیشه به ما رجوع کرده و گفته می خواهیم فلان کار را بکنیم.

نگاه دولت به قضیه فروش نفت و وزارت نفت چطور بود؟

من کار به کار کسی نداشتم و کار خودم را می کردم و برای گرفتن سهم از بودجه هیچگاه پا جلو نگذاشتم و همیشه دوری کردم از اینکه برای بودجه مان دست به مالیات مردم و پول نفت ببرم. همیشه سعی من بر این بوده که از استعداد داخلی استفاده کنم و جلو بروم.قصد اغراق ندارم اما هیگاه یک دلار ۷تومانی هم نگرفتم و همیشه دلار را از بازار آزاد گرفته ام.
هیچوقت جز ده باری که مستقیم و غیرمستقیم از مجلس رای اعتماد گرفته ام پیش نماینده ای نرفته ام که مثلا از او درخواست کنم برای رای آوردنم کاری کند و همیشه در مجلس چهار پنجم یا پنج ششم آرا را کسب کرده ام. من هیچوقت نه با دولت نه با مجلس یا خدای نکرده با قوه قضائیه دعوایی نداشتم.من شاید ۶-۵ بار از ناحیه حضرت امام(ره) برای نخست وزیری معرفی شدم اما بنا بدلایلی از جمله اینکه به احزاب وصل نبودم و امثال اینها هیچگاه به نخست وزیری نرسیدم.
ولی هیچگاه این را در مسائل مطرح نکرده ام و اگر با هیات دولت به درگیری هم می رسیدم از روی سیاست های تبعیضی بود که مثلا با پرداخت دلار۷تومانی و دادن
زمین های مجانی مخالف بودم و در تمام ۱۶سالی که در دولت بودم با اکثر سیاست های دولت مخالف بودم اما حرفم را میزدم و می رفتم چون که من مسئول دولت نبودم.

نوع نگاهتان به رویکردی که در دوره ریاست جمهوری هاشمی تحت عنوان اشرافیگری مطرح می شد چه بود؟

من با کلمه اشرافیتی که در محافل سیاسی مطرح می شود زیاد خودم را آشنا نمی بینم اما همیشه با هر قانون و حرکت تبعیض آمیزی که خلاف شرع باشد تنم می لرزید. علت اصلی تمام مشکلاتی که در این ۳۵سال رخ داده و یک عده بشدت ثروتمند شده و یک عده به شدت فقیر شده اند و یا اینکه تورم کشور را فراگرفته است در همین قواعد و قوانینی میدانم که به عده ای اجازه داده است سوء استفاده های کلان اقتصادی کنند.مانند همین سیاست های خصوصی سازی که اشرافیت دولت آقای هاشمی را اگر با این سیاست های خصوصی سازی مقایسه کنید صفر است. برای مثال یک واحد اجتماعی عظیمی را به ثمن بخسی به دست یک گروه خاص می سپارد و همین باعث می شود که مشاهده کنیم ایران بیشترین ماشین های لوکس چند میلیاردی را وارد کند. به نظر من اصلا کسی در ایران به تولید ثروت اقدام نمی کند بلکه همه از درون دولت است که به آنها رسیده است.

یکی از حواشی ایجاد شده راجع به شما شکایتتان از آقای مهدی نصیری در سال ۱۳۷۵ است،توضیحی در این مورد میدهید؟

نصیری یک نشریه داشت که کلا فقط به من می پرداخت. من این را به آقای هاشمی گفتم آقای هاشمی هم گفت برو ازش شکایت کن.
آقای هاشمی گفت شکایت کنید؟
نه دولت گفت! من گفتم، هاشمی در دولت هم گفت برو شکایت کن و بعدها هم محکوم شد.
محکوم شد یا تبرئه شد؟
محکوم شد،کاغذش پیش من هست.صداوسیما و رسانه های مکتوب طوری پوشش دادند که انگار او شکایت کرده است.

نویسنده :

روزنامه نگار

تعداد مطالب : 3

دیدگاه ها (1)

یک دیدگاه بگذارید برای شهرزاد


7 + = هشت

رفتن به بالا