فتار واشنگتن در مواجهه با تهران از چه الگويي تبعيت مي كند؟
تهدید و توهین آمریکایی در برابر سیاست «سکوت و لبخند» مقامات ایرانی
چکیده تهدید و توهین آمریکایی در برابر سیاست «سکوت و لبخند» مقامات ایرانی :
بررسي لحن مقامات آمريكايي در مواجهه با ايران بيانگر آن است که اتخاذ رويكرد مصالحه جويانه از سوي مقامات ايراني، توهين و تحقير مقامات آمريكايي عليه ايران را به دنبال دارد. بارها تهديد مستقيم ايران به حمله نظامي يا حمله اتمي و توهين نژاد پرستانه از سوي معاون وزير امور خارجه آمريكا از جمله مواردي است كه در ماه هاي اخير از سوي آمريكايي ها بيان شده است. اين در حالي است كه مقامات دولت يازدهم از به كارگيري ادبيات تهاجمي در برابر مقامات آمريكايي خود داري مي كنند و حتي در جملات خود براي توجيه برخي اقدامات آمريكايي ها عليه ايران از كلماتي استفاده مي كنند كه بار معنايي منفي نداشته باشد. حتي در اين بين، دکتر حسن روحاني در اظهاراتي بي سابقه در تاريخ جمهوري اسلامي در مصاحبه با فايننشیال تايمز با اشاره به گفت وگوي تلفني خود با اوباما، رئيس جمهور آمريكا را با اوصافي مانند بسيار مؤدب و باهوش توصيف كرد.

بررسی لحن مقامات آمریکایی در مواجهه با ایران بیانگر آن است که اتخاذ رویکرد مصالحه جویانه از سوی مقامات ایرانی، توهین و تحقیر مقامات آمریکایی علیه ایران را به دنبال دارد.
بارها تهدید مستقیم ایران به حمله نظامی یا حمله اتمی و توهین نژادپرستانه از سوی معاون وزیر امور خارجه آمریکا از جمله مواردی است که در ماههای اخیر از سوی آمریکاییها بیان شده است. این در حالی است که مقامات دولت یازدهم از به کارگیری ادبیات تهاجمی در برابر مقامات آمریکایی خودداری میکنند و حتی در جملات خود برای توجیه برخی اقدامات آمریکاییها علیه ایران از کلماتی استفاده میکنند که بار معنایی منفی نداشته باشد. حتی در این بین، دکتر حسن روحانی در اظهاراتی بیسابقه در تاریخ جمهوری اسلامی در مصاحبه با فایننشیال تایمز با اشاره به گفتوگوی تلفنی خود با اوباما، رئیس جمهور آمریکا را با اوصافی مانند بسیار مؤدب و باهوش توصیف کرد.
اما در برابر لحن مصالحه جویانه مقامات دولت یازدهم، مقامات دولت آمریکا در برابر دولت و مردم ایران بارها از الفاظ توهین آمیز و تحقیر آمیز استفاده کردند.
به کارگیری ادبیات توهین آمیز در برابر ادبیات مصالحه جویانه مقامات دولت ایران الگویی است که ناشی از خودبرتربینی مقامات ایالات متحده در مواجهه با جمهوری اسلامی است و اتفاقاً تیم فعلی دستگاه دیپلماسی پیش از این و در زمان حضور در دولت خاتمی این رفتار توهین آمیز را تجربه کرده است.
در ژانویه سال ۲۰۰۲ میلادی بود که جورج بوش رئیسجمهور وقت ایالات متحده آمریکا در گزارش سالیانه خود به مجلسیان و مردم آمریکا برای اولین بار از اصطلاح «محور شرارت» استفاده کرد و ایران، عراق و کره شمالی را از اجزای اصلی این محور نامید.
در آن زمان که تنها چند ماه از حملات تروریستی یازدهم سپتامبر به نیویورک و واشنگتن گذشته بود آمریکا و متحدانش توانسته بودند در مرحله اول مبارزهای که آن را جنگ جهانی با تروریسم میخواندند، حکومت طالبان در افغانستان را سرنگون کنند و در گام بعدی در تدارک حمله به عراق بودند.
کنار هم گذاشتن ایران و عراق در محور شرارت عملاً تهدید نظامی گستردهای علیه ایران بود به این معنا که پس از حمله به عراق، نوبت ایران است که مورد حمله آمریکا قرار میگیرد.
از زمان رونالد ریگان هیچ رئیس جمهوری با این صراحت در مورد کشورهای دیگر و جنگ علیه آنها صحبت نکرده بود این اظهارت در شرایطی بیان شد که در داخل ایران بیش از سه سال از روی کار آمدن دولت خاتمی میگذشت و این دولت برای برقراری روابط با آمریکا پالسهایی را به کاخ سفید فرستاده بود.
اظهار تأسف خاتمی به علت گروگانگیری اعضای سفارت آمریکا در ایران در جریان مصاحبه با کریستین امانپور، اظهار همدردی دولت وی با آمریکا پس از انفجار برجهای دوقلو، کمک اطلاعاتی دولت اصلاحات به آمریکا در جریان حمله به مواضع طالبان در افغانستان، ادبیات منفعلانه برخی مقامات دولت بویژه رئیس جمهور وقت درباره آمریکا در کنار اظهارنظر کارشناسان و چهرههای سیاسی و رسانههای دوم خرداد درباره ضرورت ایجاد رابطه با ایالات متحده از جمله اقدامات دولت وقت برای نزدیکی با این کشور بود.
البته پاسخ آمریکا به پالسهای فرستاده شده، همانگونه که ذکر شد قرار دادن ایران در محور شرارت و تهدید نظامی علیه جمهوری اسلامی بود. پاسخ توهین آمیزی که نشان داد آمریکا در برابر گامهای عقب کشیده دولت وقت رویکرد تهاجمی گرفته و برای تحت فشار دادن ایران چند گام به جلو برداشته است. رویکردی که دو سال بعد در موضوع هستهای نیز خود را نشان داد.
پس از فشار آمریکا به کشورهای انگلیس، فرانسه و آلمان برای محدود کردن فعالیتهای هستهای ایران که با عقبنشینی تیم مذاکرهکننده وقت، تصویب توافقنامه تهران و تعلیق فعالیتهای هستهای را به همراه داشت، آمریکاییها گامهای تهاجمی خود را با شتاب بیشتری برداشتند و با تهدید نظامی ایران، خواهان تعطیلی کامل فعالیتهای هستهای ایران شدند.
مقامات آمریکایی در این برهه زمانی علی رغم گامهای «اعتمادساز» ایران، عبارت تهدیدآمیز «همه گزینهها روی میز است» را وضع کردند.
اما این ادبیات، پس از روی کار آمدن دولت یازدهم و اظهارات مقامات دولت برای نزدیکی با آمریکا باز تولید شده است.
در همین راستا، در آذرماه سال ۱۳۹۲ و پس از امضای توافقنامه ژنو، علی رغم برخی گامهای «نابجا» دولت برای نزدیکی به آمریکا، وندی شرمن، نماینده آمریکا در مذاکرات هستهای، در توهین آشکار به مقامات و مردم ایران گفت: «ما میدانیم که فریب کاری جزیی از دی. ان. ای. [ایرانیان] است.»
این در حالی بود که دستگاه دیپلماسی دولت یازدهم بر اساس سیاست «لبخند» لحن و رویکرد «مصالحه جویانه» با آمریکا را در دستور کار قرار داده بود. در مهر ماه همان سال باراک اوباما سه روز پس از مکالمه تلفنی با آقای روحانی صراحتاً لفظ حمله نظامی را به کار برد و گفته بود: «حمله نظامی» علیه ایران همچنان روی میز است. البته الگوی رفتاری مقامات آمریکایی در مواجهه با ایران در دیپلماسی این کشور نیز خود را نشان داده است. تأکید کنگره بر افزایش تحریمها علیه ایران و رفتار مغرورانه نماینده آمریکا در مذاکرات هستهای اخیر برگرفته از الگوی رفتاری آمریکا علیه ایران است.
به عقیده کارشناسان دولت ایران با هر قدم عقب نشینی، مقامات آمریکایی را برای دستیابی به امتیازات بیشتر «جسورتر» و با به کارگیری «ادبیات انفعالی» آنها را برای به کارگیری لحن «گزنده تر» ترغیب میکند. چرا که آمریکاییها رفتار و ادبیات ایران در مذاکرات را تابعی از فشارهای خود تعریف میکنند و در حال حاضر که گمان میکنند بر اثر فشار تحریمها ایران حاضر به امتیازدهی شده است، برای کسب امتیازات بیشتر «تحریم و تهدید» را بیشتر به کار میبرند.
نمونه دیگری در برخورد تحقیرآمیز مقامات آمریکایی در مواجهه با مقامات دولت یازدهم، موضوع مخالفت آمریکا با صدور ویزا برای حمید ابوطالبی به عنوان سفیر جدید ایران در سازمان ملل است.
دولت آمریکا روز جمعه (۲۲ فروردین ۱۳۹۳) به صورت رسمی اعلام کرد که کنگره این کشور ورود آقای ابوطالبی به خاک آمریکا را ممنوع کرده است.
آمریکا در گذشته هرگز از صدور ویزا برای افراد نامزد نمایندگی سازمان ملل خودداری نکرده است با این حال از ورود آقای ابوطالبی به این کشور به علت دخالت در ماجرای تسخیر لانه جاسوسی، جلوگیری کرده است.
ابوطالبی با این حال گفته است او با گروه «دانشجویان پیرو خط امام» کار کرده اما نقشی مستقیم در گروگانگیری نداشته و از جمله در مقطعی درباره آزادی گروهی از این گروگانها، مترجم گروه بوده است.
المانیتور به نقل از منابع خود در ایران گفته است ابوطالبی یک اصلاح طلب واقعی و منتقد سیاستهای نظام جمهوری اسلامی است! با این حال مقامات آمریکایی که با مقامات وزارت امور خارجه و رئیسجمهور بیشترین مراودات سیاسی را در طول تاریخ انقلاب اسلامی داشتند، وجاهت دولت و دستگاه وزارت امور خارجه را زیر سؤال بردند.
ریشه ادبیات تحقیر آمیز آمریکاییها در کجاست؟
اما دور جدید اظهارت توهین آمیز علیه ایران دقیقاً از زمانی آغاز شد که در داخل برخی چهرههای دوم خردادی و رسانههای وابسته به آنها از بهبود معیشت مردم ایران در نتیجه گشایش موضوع هستهای و در سایه بهبود رابطه با آمریکا سخن میگفتند.
البته ایده پیوند معیشت با سیاست خارجی به زمان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری یازدهم باز میگردد.
دکتر حسن روحانی زمانی سکان دولت را در دست گرفته بود که قبل از آن و در جریان تبلیغات انتخاباتی وضع اقتصادی کشور را با حوزه سیاست خارجی پیوند داده بود. روحانی در بسیاری از برنامههای تبلیغاتی خود بویژه در گفت وگوی ویژه خبری و فیلم تبلیغاتی این جمله را تکرار کرد: «سانتریفیوژها باید بچرخند اما چرخ کارخانههای داخلی هم باید بچرخد.»
به عبارتی راهکار روحانی برای بهبود معیشت، تغییر در دیپلماسی هستهای بود و بخشی از مردم نیز این راهکار را نزدیکترین نسخه برای بهبود وضع معیشتی دریافتند. پس از به ریاست جمهوری رسیدن روحانی و تأیید صلاحیت وزرای کابینه یازدهم نیز همین رویه با ارائه آمار و ارقامی سؤال برانگیز از سوی روحانی ادامه پیدا کرد. به گونهای که وی در اولین جلسهای که در مجلس شورای اسلامی حضور پیدا کرد، گفت: این اولین بار است که پس از دوران جنگ تحمیلی در ۲ سال متوالی، رشد اقتصادی ما منفی است. این برای اولین بار است که در کنار رشد اقتصادی منفی، کشور با تورم بسیار بالایی مواجه است. بیشترین تورم در منطقه و شاید در جهان! اینکه کشور با تورم ۴۲ درصد و بیکاری مواجه است. او در ادامه یک آمار عجیب از وضع بیکاری اعلام کرد: براساس آمار مرکز آمار بین سالهای ۸۵ تا ۹۰ رقم شاغلان سالی ۱۴ هزار نفر بوده است. البته روحانی بلافاصله اقدام عاجل در جهت مسدودکردن این روند را هم گفت: اگر برای حل مشکل بیکاری «اقدام فوری» نشود، این مشکل در سالهای آینده بیشتر خواهد شد. این قبیل اظهارات رئیس جمهور زمانی به اوج رسید که وی اظهار داشت: «خزانه مملکت خالی است». تحلیلگران داخلی از همان ابتدا نسبت به این رفتار دولت انتقاد داشته و معتقد بودند این رفتار نه تنها کاهش فشار را به همراه ندارد بلکه موجب استمرار فشارهای آمریکا خواهد شد. آنان معتقد بودند آمریکا این اظهارات را به مثابه تأثیرگذاری تحریمها بر ساختار تصمیمگیری ایران تلقی کرده و قاعدتاً در این سیاست فشار تجدیدنظر نخواهد کرد. این تحلیلها نهایتاً در شیوه مذاکراتی ۱+۵ در ژنو۱، ۲، ۳ و به صورت مشخص در توافقنامه هستهای و همچنین در اظهارات جنگ طلبانه مقامات آمریکایی عینیت یافت.
اولین اظهار نظر صریح اوباما درباره حمله نظامی علیه ایران
اوباما برای اولین بار در طول ریاستجمهوری خود، سه ماه پس از روی کار آمدن دولت روحانی و در آستانه سفر رئیسجمهور به نیویورک صراحتاً از لفظ حمله نظامی علیه ایران استفاده کرد:
«ترجیح من برای حل مسئله به شکل دیپلماتیک، به این معنا نیست که ما به تهران «حمله نظامی» نمیکنیم.»
اوباما پیش از این از کاربرد کلمه حمله نظامی ابا داشت و ترجیح میداد از لفظ «همه گزینهها روی میز است»، استفاده کند با این حال این اظهارات هیچ واکنش قابل توجهی از سوی رئیسجمهور و مقامات دستگاه دیپلماسی کشورمان به دنبال نداشت. این جمله اوباما به این معنا بود که ایران در نتیجه فشارهای ایالات متحده رویکردش در قضیه هستهای تغییر کرده و در نتیجه به دلیل نیاز ایران برای کاهش فشار و گشایش اقتصادی باید سمت و سوی مذاکرات به ارائه امتیازات حداقلی به ایران و در مقابل گرفتن بیشترین امتیازات ممکن از ایران هدایت شود؛ موضوعی که در سه گانه ژنو به خوبی نمایان شد. در جریان این مذاکرات آمریکا علاوه بر حفظ فشار، جریان مذاکرات را پیش برد.
توافقنامه ژنو، آغازی برای فشارهای جدید به ایران
هر چند برخی در داخل گمان میکردند ارائه امتیازات گسترده از سوی ایران از جمله تعلیق غنیسازی ۲۰ درصد، تعطیلی راکتور اراک، اکسید کردن اورانیوم غنی شده ۲۰ درصد، از سوی آمریکاییها «حسننیت» قلمداد میشود و این نقطه آغازی برای کاهش فشارها خواهد بود، اما در عمل اتفاق دیگری افتاد.
مقامات آمریکایی پس از توافقنامه ژنو با انتشار برگه اطلاعرسانی یا فک شیت دیدگاه خود را درباره این توافقنامه منتشر کردند. آنها معتقد بودند که در این توافقنامه حقی برای غنیسازی ایران قائل نشدند و توافقنامه مقدمهای برای برچیدن تأسیسات هستهای ایران است. مقامات آمریکایی صراحتاً تأکید کردند که اگر اقدام ایران را برخلاف توافقنامه ژنو تشخیص دهند نه تنها ایران را تحریم بلکه با تهران برخورد نظامی میکنند.
برخی مقامات آمریکایی نیز اعلام کردند تحریمهای جدیدی را به بهانه نقض حقوق بشر علیه ایران تصویب خواهند کرد. در واقع مقامات غربی به ویژه آمریکا نه تنها با ایران با «زبان تکریم» سخن نگفتند بلکه «زبان تهدید» را نیز به «زبان تحریم» اضافه کرده و البته در توافقنامه ژنو نیز «پاسخ مناسبی» از ایران دریافت کردند. ۷ بار تهدید مستقیم ایران به جنگ، در ۳ ماه (۲۵ شهریور تا ۲۵ آذر) توسط مقامات کاخ سفید و کنگره نتیجه همین رویکرد است که تنها «سکوت و لبخند» مقامات وزارت امور خارجه را به دنبال داشته است؛ رویکردی که موجب شده تا تعداد تهدیدات نظامی علیه کشورمان تا امروز از ۸۱ مورد فراتر رفته و گویا قرار است ادامه داشته باشد.
بهمنیار
به اسم تدبیر هر ذلتی را توجیه می کنند