شما اینجا هستید : خانه » آرشیو نشریه » ســرمقاله

ســرمقاله

چکیده ســرمقاله :

1- وقتی اسم نفوذ می‌آید، مسعود کشمیری و نفوذ تا جانشینی دبیر شورای امنیت کشور به اذهان متبادر می‌شود. کشمیری فردای 22 بهمن 1357 دانشجوی گمنام و بی‌سابقه‌ای بود که ابتدا در کمیته انقلابی اداره دوم ارتش یعنی ضداطلاعات ارتش مشغول به کار شد و در ادامه مسئول اطلاعات نیروی هوایی ارتش شد. او با وقوع کودتای نوژه به ستاد خنثی‌سازی کودتا پیوست و تا ارشدترین مقامات پیش رفت. در ابتدای سال 60 به بخش سیاسی معاونت اجرایی نخست‌وزیری رفت و خیلی زود همه‌کاره شورای امنیت کشور شد. در روزهایی همچون 30 خرداد (راهپیمایی مسلحانه سازمان منافقین در تهران)،‌ 7 تیر (انفجار در حزب جمهوری اسلامی و شهادت آیت‌الله بهشتی و 72 نفر از یارانش)، 7 مرداد (فرار بنی‌صدر و رجوی به پاریس)،‌ 14 مرداد (حمله به واحد اطلاعات سپاه پاسداران) و ... فردی شورای امنیت کشور را هدایت می‌کرد که عامل سازمان منافقین بود! می‌گویند شهید رجایی به‌قدری به کشمیری اعتماد داشت که پشت سر او نماز می‌خواند! نفوذ کشمیری به‌قصد ترور رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر بود و او مأموریتش را با موفقیت صددرصد انجام داد؛‌ لیکن یک سال بعد با ضرباتی که منافقین خوردند خط خروج را آغاز کردند و در شهریورماه 1361 دیگری عناصر مرکزیت سازمان در کشور نبودند و فرار را به‌قرار ترجیح دادند!

ســرمقاله

بهرام افضلی،‌ فرمانده نیروی دریایی ارتش در دوران جنگ بود که عملیات‌های موفقی مانند مروارید را نیز هدایت کرده بود. زمانی که مشخص شد او عضو شاخه نظامی حزب توده و به‌صورت غیرمستقیم جاسوس شوروی است،‌ بسیاری باور نمی‌کردند. افضلی در چشم مسئولین ارشد نظام یک افسر متدین و وفادار به میهن بود! افضلی از روز اولی که فرمانده نیروی دریایی ارتش شد، قصد جاسوسی نداشت اما بهره‌برداری‌های خائنانه حزب توده موجب شد تا او به جاسوسی کشانده شود.
بیژن کبیری، دیگر عضو شاخه نظامی حزب توده،‌ در سال‌های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی دست راست آیت‌الله ری‌شهری در دادگاه‌های انقلاب ارتش بود. حتی در پرونده منجر به اعدام قطب‌زاده، او مهم‌ترین نقش را ایفا کرد. مسئول پرونده حزب توده به نگارنده می‌گفت که اگر در زمان تأسیس وزارت اطلاعات، قانون شرط مجتهد بودن وزیر را نمی‌گذاشت، قطعاً کبیری یا وزیر اطلاعات می‌شد و یا یکی از مقامات ارشد این وزارتخانه!
۲- این روزها نفوذ در جمهوری اسلامی گرچه هدف ترور و جاسوسی را دنبال می‌کند اما بیش از این مسئله مهم،‌ نفوذ «نظام تصمیم‌گیری در جمهوری‌اسلامی» را هدف قرار داده است. کشمیری‌ها و افضلی‌ها باید در سمت‌های خود بمانند و کار کنند و تصمیمات کلیدی بگیرند.
دلیل این تغییر رویکرد،‌ تحولات جمهوری اسلامی در ۳۶ سال گذشته است. امروز نظام آن‌چنان قوی و پیش‌رو شده است که حرف از براندازی شوخی‌ای بیش نیست. حتی رئیس‌جمهور امریکا رسماً به رهبری انقلاب اسلامی نامه می‌نویسد که تلاشی برای براندازی نخواهد کرد. البته این اعتراف نه از سر رحم، مروت و عقلانیت سیاسی، که از سر ناتوانی است. اوباما با گران‌فروشی، ناکامی و ضعف ۳۶ ساله دولت امریکا در براندازی را می‌خواهد به نظام جمهوری اسلامی بفروشد.
به هر حال اگر پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، امریکا با سخاوت لقب ژاندارم منطقه را به شاه ایران اعطا می‌کرد، امروز در پایتخت‌های کشورهای غرب آسیا، عشق به امام خمینی (ره) و تجربیات انقلاب اسلامی حکومت می‌کند.
این‌گونه است که راهبرد امریکایی‌ها از براندازی به سمت «مهار ایران» تغییر کرده است. با این تغییر راهبرد، رویکردهای نفوذ نیز تغییر کرده است. اکنون نظام سلطنتی و یا جمهوری سکولار قرار نیست جایگزین جمهوری اسلامی شود، بلکه «جمهوری اسلامی تقلبی» هدف‌گذاری دشمنان است.
۳- وزیرخارجه امریکا با پای لنگ،‌ بیش از ۲۰ روز در وین اتراق نمی‌کند تا یک توافق‌نامه هسته‌ای که معلوم نیست فرجام آنچه می‌شود، با ایران امضا کند! او مذاکره را برای نفوذ می‌خواهد. او می‌خواهد راه‌حل ایجادشده در موضوع هسته‌ای را به تمام موضوعات محل اختلاف گسترش دهد.
برجام که تمام شد اما تلاش می‌شود همان روش در موضوعات دیگر استفاده شود. سوریه گزینه اول و در صدر فهرست مذاکره است.
به‌مانند موضوع هسته‌ای تلاش می‌شود تا مشترکاتی با امریکا یافت شود تا زمینه مذاکره فراهم گردد. اگر در هسته‌ای «غنی‌سازی و رفع تحریم‌ها و ممنوعیت ساختن بمب اتم» مشترکات بود؛ امروز در ماجرای سوریه، مبارزه مشترک با تروریسم مورد مشترک است و انگار عاقلی در این شهر نیست که بپرسد اصولاً آیا داعشی‌ها زایده‌ای در مقابل امریکا هستند یا زاییده امریکا؟!
۴- می‌گویند روزی لاتی بی‌سرو پا با کاسب متدینی در برابر دکان درگیر شد. جوانمردی به کمک آن کاسب آمد و دعوا به دعوای جوانمرد و لات تبدیل شد. پس از دقایقی آن کاسب به دو طرف درگیر گفت که بروید جای دیگر دعوا کنید و به کسب من آسیب نزنید!
امروز بشار اسد که به گفته جناح غربزده، فردی سکولار و بی‌نماز است مشکلی با امریکایی‌ها ندارد. او به خاطر حمایت از مقاومت چوب می‌خورد والا امریکایی‌ها به‌مانند پادشاه اردن، کشورش را به نامش سند می‌زدند و مانند اردن هاشمی به سوریه هم می‌گفتند سوریه اسدی!
سوریه با ریاست‌جمهوری اسد، قلب قدرت جمهوری اسلامی در منطقه است و سقوطش به معنای دومینوی سقوط همپیمانان ایران است. اگر سوریه سقوط کند،‌ حتی نمی‌توان سیدحسن نصرالله، دبیرکل شجاع حزب‌الله لبنان را ملاقات نمود! قلب نظام سوریه هم شخص بشار اسد است و نظام بعث سوریه بدون بشار حتی یک دقیقه هم نمی‌تواند دوام بیاورد.
حضور فعال مستشاران نظامی ایرانی در سوریه و شهادت ده‌ها جوان مؤمن و انقلابی در این کشور در ماه گذشته، بخشی از هزینه‌ای است که جمهوری اسلامی برای حفظ منافع ملی پرداخته است. جمهوری اسلامی نمی‌خواهد آن کاسب متدین پیش‌گفته باشد، چراکه اگر روزی منافقین شعار می‌دادند امروز مهران فردا تهران، امروز شعار داعشی‌ها امروز سوریه فردا ایران است!
۵- نفوذ یعنی مذاکره با امریکا! نفوذ یعنی ربط دادن آب خوردن به تحریم‌ها! نفوذ یعنی ساده‌اندیشی و سهل گیری در برابر نفوذ! نفوذ یعنی کندن سانتریفیوژها بدون تضمین کتبی! نفوذ یعنی بگویی باید امام مسلمین نقد شود! نفوذ یعنی سقوط رشد علمی در کشور! نفوذ یعنی سرخاب سفیدآب کردن جنایات امریکا! نفوذ یعنی سرکوب جناح مؤمن فرهنگی! و در یک‌کلام نفوذ یعنی تأثیر بر تصمیم‌گیری‌های نظام!

ارسال دیدگاه


پنج + 7 =

رفتن به بالا