شما اینجا هستید : خانه » آرشیو نشریه » شماره 3 » در جنگ ۳۳ روزه پیام دادند که این جنگ احزاب است جانتان به حلقتان می رسد، اما پیروز می‌شوید

مشروح سخنرانی سیدحسن نصرالله در همایش «نوآوری و اجتهاد از نگاه آیت‌الله خامنه‌ای»

در جنگ ۳۳ روزه پیام دادند که این جنگ احزاب است جانتان به حلقتان می رسد، اما پیروز می‌شوید

چکیده در جنگ ۳۳ روزه پیام دادند که این جنگ احزاب است جانتان به حلقتان می رسد، اما پیروز می‌شوید :

زمستان 1370، اتومبیل حامل سیدعباس موسوی دبیرکل حزب الله لبنان مورد هدف هلی‌‌کوپترهای اسرائیلی قرار گرفت و مرد مورد اطمینان انقلاب اسلامی مظلومانه به همراه همسر و فرزندش به شهادت رسید. چند روز بعد در یک فرآیند پیچیده اما سریع سید حسن نصرالله به دبیرکلی حزب الله لبنان برگزیده شد. از آن روز تا امروز رابطه سید حسن نصرالله و آیت‌الله خامنه‌ای به مثالی واضح برای درک موضوع «ولایت فقیه» تبدیل شده است. پیروزی‌ها و پیشرفت‌های باورنکردنی حزب الله لبنان در منطقه موجب شده است که سیدحسن نصرالله به لقب رهبر عربی مزین شود. آنچه در ادامه می‌خوانید بیانات سید حسن نصرالله پیرامون رهبری انقلاب اسلامی است که در همایش «نوآوری و اجتهاد از نگاه آیت‌الله خامنه‌ای» در خرداد 1390 ایراد شده و متن آن مجددا بازنشر می‌شود.

در جنگ ۳۳ روزه پیام دادند که این جنگ احزاب است جانتان به حلقتان می رسد، اما پیروز می‌شوید

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم‬
بسم الله الرحمن الرحیم
والحمد لله رب‌العالمین والصلاه والسلام علی سیدنا و نبینا خاتم النبیین ابی القاسم محمد بن عبد الله وعلی آله الطیبین الطاهرین واصحابه الاخیار المنتجبین وعلی جمیع الانبیاء والمرسلین.
دانشمندان، نمایندگان، برادران و خواهران، سلام بر همه‌ شما و رحمه‌الله و برکاته.
این افتخار را دارم که کنفرانس شما را افتتاح کنم. کنفرانسی که آن را گامی ویژه که در این زمینه نخستین بار است صورت می‌گیرد، می‌دانم. چرا که این اولین باری است که کنفرانسی فکری و علمی خارج از ایران از چند منظر به اندیشه و شخصیت حضرت امام خامنه‌ای دام ظلّه می‌پردازد. همچنین در ابتدا از تمام دست‌اندرکاران و حاضرین، مؤسسان، سازمان‌دهندگان، حضار و شرکت‌کنندگان در این جلسه، جلسه‌ افتتاح و کارگاه‌ها بسیار تشکر می‌کنم. و مخصوصاً از برادران و خواهرانی که رنج سفر را پذیرفتند و از خارج لبنان به این جلسه تشریف آوردند.
شناخت شخصی و مستقیم و نزدیک بنده از امام خامنه‌ای به سال ۱۹۸۶ باز می‌گردد، سالی که دیدارهای متعدد و فشرده‌ای برای بنده فراهم شد و باعث شد تا با افکار، آرا، مبانی، طرز تفکر و تحلیل وقایع، روش رهبری و حکومت و تصمیم‌گیری و شاخصه‌های اخلاقی دلپذیر ایشان که با تواضع، نرم‌خویی، مهربانی، صبر، سعه‌ صدر، زهد و ساده‌زیستی و… همراه بود، بیشتر آشنا شوم.
بنده اکثر کتاب‌های ایشان را خوانده‌ام و می‌توانم ادعا کنم قریب به اتفاق نگاشته‌ها، گفت‌وگوها و بیانات ایشان را از هنگام رحلت امام خمینی قدّس سره الشریف تاکنون دنبال کرده‌ام. اینها را می‌گویم تا شهادتی بدهم. همچنین حجم وسیعی از دروس فقهی ضبط شده‌ ایشان، در چند باب از فقه را گوش کرده‌ام و پس از اطلاع از شهادت تعداد پرشماری از کسانی که ایشان را از نزدیک می‌شناسند، حال یا فقها، متفکران، سران یا نخبگان سیاسی و فرهنگی و پس از کنکاش در سیره‌ شخصی، علمی، فکری، جهادی و سیاسی ایشان، می‌توانم با اطمینان کامل بگویم: ما در برابر امامی هستیم در رهبری و حسن حکومت، در تقوا و زهد، در فقه و اجتهاد، در تفکر و تفکیک ساحات و نوآوری، عظیم‌الشأن. ما در برابر امامی هستیم که نگاهی همه‌جانبه، عمیق، مستحکم و استوار دارد. نگاهی که بر مبانی زیر بنا نهاده شده:

اول: مبانی اصیل فکری و علمی.
دوم: شناخت نیازهای معاصر و مشکلات موجود.
سوم: شناخت ظرفیت‌های انسانی و مادی موجود در امت.
چهارم: شناخت راه حل‌های مناسب و تنیده در اصول و مبانی اسلام.

به واسطه‌ این نگاه همه‌جانبه است که می‌بینیم ایشان در تمام رخدادها، تحولات و موضوعات، روشن و عمیق وارد می‌شود. از هر زاویه‌ای و با هر تخصص و رویکردی که با ایشان برخورد داشته باشید، خود را در برابر رهبری خواهید یافت که موضوع را حتی با جزئیات می‌شناسد و مانند یک متخصص در این باره صحبت می‌کند و مدام مسائلی جدید و در عین حال کاملاً مرتبط با آن زمینه طرح می‌نماید.
برای مثال برخی از این زمینه‌ها را که از طریق پیگیری رسانه‌ای دیدارهای سیدالقائد دستگیرم شده، نام می‌برم:

– علما و اساتید حوزه‌های عملیه: وقتی با علما و اساتید و طلاب حوزه‌های علمیه دیدار می‌کند، همچون یک فرد آگاه حوزوی از راه و روش تدریس، الگوهای تحول، حفظ اصالت و نقاط مثبت تقلید و روش تحصیل سنتی و [در عین حال] تطبیق با شرایط روز سخن می‌گوید.
– متفکران، فرهنگیان و اساتید دانشگاه و دانشجویان: مانند یک استاد آگاه، مطلع و چندبعدی دانشگاه از روش تدریس در دانشگاه‌ها و مشکلات و افق‌های پیش روی آن سخن می‌گوید.
– فعالیت‌های زنان: در این دیدارها نگاه خود را پیرامون زن و منزلت، نقش و مسئولیتش در چالش‌های معاصر ارائه می‌کند.
– اهالی اقتصاد و بنگاه‌های اقتصادی: در زمینه‌ اقتصاد نگاه خود را بیان می‌کند و همچنین سیاست‌هایی اقتصادی را که نظام اسلامی را به التزام به آنها فرا می‌خواند.
– مدیران و معلمان مدارس، پزشکان، مهندسان و کشاورزان: چندی پیش ایشان دیداری با صنعتگران داشت و سخنانی طولانی در این باره ایراد کرد.
– با اهالی سینما: از فیلم، فیلمسازی، اهداف، تحول و پیشرفت آن سخن می‌گوید.
– با هنرمندان: سخنانی در زمینه‌ شعر، موسیقی، نقاشی و چاپ.
– با حافظان و قاریان قرآن، مداحان پیامبر و اهل بیت ایشان.
– در مسائل روز.
– و همچنین سران سیاسی و حتی در زمینه‌ نظامی.
بنده به صورت اتفاقی در یکی از جلساتی که ایشان در زمینه‌ نظامی صحبت می‌کرد، حاضر بودم و دریافتم ایشان انواع سلاح، استراتژی‌های نظامی و حتی روش‌های جنگ و کاربرد اسلحه را نیز می‌داند.
حقیقت آن است که ما در برابر شخصیتی عظیم و استثنایی هستیم. ولی می‌بینیم بسیاری در این امت از ایشان چیز زیادی نمی‌دانند. و احساس می‌کنیم که این امام و این رهبر چقدر در امت خویش و حتی، با پوزش از برادران ایرانی، در ایران مظلوم و تنها است؛ حتی در جنبه‌ آشکار و روشن شخصیتش یعنی جنبه‌ رهبری و سیاسی که در قالب رهبری ۲۲ ساله‌ امت تجلی یافته. شما در حقیقت در برابر شخصیتی قرار دارید که، به معنای واقعی کلمه، دشمنان وی را محاصره کرده‌اند و دوستان حقش را ادا نمی‌کنند. دشمنان محاصره‌اش کرده‌اند و مانع رسیدن حقیقت و نور وی به جهان و امت می‌شوند، دوستان هم که حقش را ادا نمی‌کنند.
مسئولیت ماست که این امام عظیم را به امت بشناسانیم تا از برکات وجود اینچنین رهبر، فقیه و متفکری بهره‌مند شود. متفکری که به خیر امروز و فردا و دنیا و آخرت امت می‌اندیشد. کسی که در تمام سطوح با چالش‌هایی پنجه در پنجه می‌اندازد که در هیچ یک از دهه‌ها و قرون اخیر سابقه نداشته. این است هدف پر اهمیت و حساس این کنفرانس.
در زمان موجود دوست دارم سریعاً شواهدی از جنبه‌ رهبری و سیاسی شخصیت امام ارائه کنم. شواهدی برگرفته از برخوردهای مستقیم و تجربه‌های شخصی بنده از ایشان که دامنه‌ اشراف، دقت، عمق، صحت تحلیل‌ها و انتظارات و در نتیجه صحت مواضع حکیمانه و شجاعانه‌ای که ایشان در مورد برخی اتفاقات خاورمیانه و بخصوص منطقه‌مان اتخاذ کرده‌اند و می‌کنند را نمایان می‌سازد.
بنده تنها بعضی از آن‌ها را نام خواهم برد. در حالی که از این شواهد بسیار [در ذهن] دارم. ولی به واسطه‌ ضیق وقت و با در نظر داشتن ملاحظات و شرایط سیاسی، تعداد کمی از آن‌ها را بیان خواهم کرد و تا جایی پیش خواهم رفت که وارد محذوریت‌ها نشوم. همچنین شرایط سیاسی لبنان و منطقه را در نظر خواهم داشت.
در حقیقت بنده شواهدی از منطقه برگزیده‌ام که در آن‌ها فقیهی، متفکری اسلامی یا رهبری در ایران با دقت و روشنی با اتفاقات منطقه‌مان رو‌به‌رو می‌شود. که این بسیار مهم و نشانی از تفاوت است. ما از فردی که در لبنان، سوریه، فلسطین، مصر یا اردن، یعنی در میادین رویارویی مستقیم، زندگی می‌کند، حرف نمی‌زنیم. اتفاقاتی را هم انتخاب کرده‌ام که یک اشاره‌ام به آن‌ها [برای یادآوری شما] کافی است و اتفاقاتی است که همگی در دو دهه‌ پیش در آنها زندگی کرده‌ایم.
از کنفرانس مادرید ۱۹۹۱ آغاز می‌کنم. همگی به یاد داریم زمانی را که امریکا پس از جنگ دوم خلیج فارس آمد و معادلات منطقه و جهان را تغییر داد، بقیه را کنار زد و شد تنها ابرقدرت.
اولین بار بود که گروه‌هایی عربی از تمام حکومت‌های عرب حتی لبنان و سوریه پشت یک میز می‌نشستند. آن زمان نتیجه این شد که معادلات بین‌المللی تغییر کرده و تغییرات بزرگی در جهان و منطقه روی داده. از سوی دیگر دولت امریکا تصمیمش را برای اجرای آنچه خود صلح عادلانه و فراگیر می‌نامید و ما آن را سازشی تحمیلی می‌خواندیم، اعلام کرد. این اعتقاد در بسیاری پیدا شد و اجماع یا چیزی شبیه اجماع در منطقه‌مان صورت گرفت که می‌گفت: سازش به یک قدمی ما رسیده و چاره‌ای جز پذیرش آن نیست. چرا که امریکایی‌ها سازش را به تک‌تک دولت‌های مرتبط با این مسأله [نهایتاً به روش لازم] تحمیل خواهند کرد.
به یاد دارم آن روز امام خامنه‌ای نظری متفاوت با این اجماع یا شبه اجماع داشت. در دیگر شواهدی که از آن‌ها یادخواهم کرد نیز خواهید دید که چنین است.
ایشان گفت: این کنفرانس به نتیجه نخواهد رسید و سازشی رخ نخواهد داد. قطعاً امریکا نمی‌تواند سازشی به دولت‌ها و ملت‌های منطقه تحمیل کند.
امروز و پس از نزدیک ۲۰ سال، از طرف‌های مذاکره و برخی شخصیت‌هایی که در کنفرانس مادرید حضور داشتند و مذاکرات را ادامه دادند می‌شنویم که از دو دهه ناکامی، هدردادن وقت، سرگردانی و تباهی سخن می‌گویند که نتیجه‌ همان چیزی است که آن را مذاکره می‌نامیدند.
همگی تحول و خلل بزرگی را که در مذاکرات اسرائیل-سوریه در سال ۱۹۹۶ رخ داد، به یاد می‌آورید و آنچه «ودیعه‌ رابین» نامیده می‌شد و آمادگی اسحاق رابین را، چنان که می‌گفت، برای عقب‌نشینی به مرزهای چهار ژوئن ۱۹۶۷ یعنی عقب‌نشینی از منطقه‌ اشغال‌شده‌ جولان سوریه تا خط چهار ژوئن ۱۹۶۷. [آن زمان] حالتی در منطقه‌مان، در لبنان، سوریه، فلسطین، اردن، مصر و تمام این مناطق به وجود آمده بوده که همه می‌گفتند: سازش صورت خواهد پذیرفت چرا که در ۱۹۹۳ در پیمان اسلو [برای تشکیل دولت‌های خودگران] زمانبندی تعیین شده بود و فلسطین همچنان در حال مذاکره بود.
کار مصر که تمام شده، اردن همپیمان وادی عربه [=پیمان صلح اسرائیل با اردن] را امضا کرده، حکومت‌های فلسطین هم که پیمان اسلو را بستند و می‌ماند لبنان و سوریه. پذیرش بازگشت به خطوط چهار ژوئن توسط اسرائیل شرط اساسی تحقق سازش میان اسرائیل و سوریه بود. این را خود اسحاق رابین گفته بود. کارها تمام شده‌بود و آنچه مانده‌بود، تنها مقداری جزئیات بود که می‌شد طی چند مذاکره حل شود.
بنده به یاد دارم آن زمان شرایط این بود. هر کس نزد ما می‌آمد- و می‌دانید که مقاومت در سال ۱۹۹۶ رو به رشد بود- می‌گفت خودتان را خسته نکنید، کار تمام شده و دیگر مجالی برای خون‌دادن و شهید دادن، جنگ، فداکاری و نبرد نیست. عده‌ای از ما می‌خواستند کم‌کم کارها را طوری سامان دهیم که گویی سازش صورت پذیرفته است و طبیعتاً می‌گفتند نه تنها در ماهیت‌مان به عنوان حرکتی مقاومتی که حتی در نام، وجهه و سخنرانی‌ها و برنامه‌های سیاسی‌مان نیز تجدید نظر کنیم و با فرض این که همه چیز تمام شده، برای سلاح و تجهیزات فراوان نظامی‌مان در آن دوره، فکری کنیم.
طبعاً هر پیش‌بینی اشتباهی در آن دوره، آثار مخربی در پی داشت. چرا که اگر مقاومت به کار خود پایان می‌داد یا افق‌هایش دچار خلل می‌شد از ۱۹۹۶ به بعد دیگر پیروزی رخ نمی‌داد، چیزی نبود که پیروزی سال ۲۰۰۰ را بیافریند.
بیرون از این اجماع موجود در لبنان- و بنده به شما می‌گویم این تحلیل بسیاری از مسئولین در ایران در سطوح بالا هم بود- هنگامی که بنده و تعدادی از برادران رفتیم خدمت حضرت امام خامنه‌ای دام ظلّه و این نگاه را شرح دادیم و گفتیم این نگاه در منطقه موجود و مطرح است، حضرت امام خامنه‌ای به وضوح گفتند: «بنده معتقدم این امر محقق نخواهد شد و معتقدم سازشی میان اسرائیل و سوریه و پس از آن لبنان صورت نخواهد گرفت. بنده به شما پیشنهاد می‌دهم…» و این از ادب حضرت سید القائد است که همیشه این گونه سخن می‌گویند «… بنده به شما پیشنهاد می‌دهم کار و تلاش در راه مقاومت را پی بگیرید بلکه این کار و تلاش را گسترش دهید تا پیروزی صورت پذیرد. هوش و گوش خود را هم با هیچ یک از این فرضیه‌ها، احتمالات و پیشنهادات پر نکنید.» طبعاً در آن زمان، این حرفی بود که ما آن را با هر تحلیل، اطلاعات و روش‌های مرسوم در لبنان و منطقه، بیگانه می‌یافتیم.
بنده به یاد دارم پس از دو یا سه هفته پس از آن دیدار، نه بیشتر، اسحاق رابین در تل‌آویو سخنرانی می‌کرد که یک صهیونیست افراطی که البته همه‌ آن‌ها افراطی هستند، جلو آمد و بر وی آتش گشود و وی کشته شد و شیمون پرز جایگزین او شد.
و در حالی که مشخصاً حماس و جهاد اسلامی ضربه‌های بسیار سختی خورده بودند، به گونه‌ای که برخی فکر کردند دیگر مقاومت فلسطین هیچ‌گونه توانی برای اجرای عملیات ندارد، عملیات‌های استشهادی در قدس و تل‌آویو صورت گرفت که همان طور که به یاد می‌آورید، در آن روزها دژ اسرائیل را لرزاند و پس از آن [نیز] ناآرامی‌های جنوب لبنان پیش آمد. نشست شرم الشّیخ برگزار شد و سران جهان را در ۱۹۹۶ برای دفاع از اسرائیل و محکوم‌ساختن آنچه تروریسم نامیده می‌شد، جمع‌ آورد. مشخصاً از حماس، حرکت جهاد اسلامی و حزب‌الله نام برده شد. تهدیدهایی صورت گرفت و تصمیم‌هایی برای تحریم، منع پشتیبانی‌های مالی و فشار بر، به زعم آن‌ها، گروه‌های تروریستی گرفته شد. پس از آن نبرد خوشه‌های خشم در آوریل ۱۹۹۶ صورت گرفت و بعد از آن شیمون پرز در انتخابات شکست خورد و نتانیاهو آمد و برگشتند به نقطه‌ شروع، خانه‌ اول. امام خامنه‌ای از کجا به چنین نتیجه و اعتقاد روشن و جازمی رسیده بود؟ آن هم در زمانی که تمام اهالی، تحلیلگران و سران سیاسی منطقه اوضاع را در حال حرکت در جهت مخالف می‌دیدند. این شاهد دوم.
شاهد سوم. [می‌دانید امروز] سخنان درباره‌ مقاومت لبنان همیشه حول پیروزی می‌گردد. ولی ایشان پیش از سال ۲۰۰۰ بدون این که به زمانبندی بپردازد، از عامل پیروزی صحبت می‌کرد و به ما می‌گفت به واسطه‌ فهم عقیدتی‌اش از سخن خداوند متعال که «اِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ- اگر خداوند را یاری کنید، خداوند هم شما را یاری می‌کند- سوره‌ مبارکه‌ محمّد آیه‌ ۷» به پیروزی مقاومت ایمان دارد و برای اولین بار بنده شنیدم که کسی به ما گفت: «خداوند چرا باید شوخی کند؟ خداوند شوخی نمی‌کند!» به همین سادگی. خداوند با ما جدی صحبت می‌کند و می‌گوید: «اِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ» این مقاومت خدا را یاری می‌کند و خداوند نیز حتماً آن را یاری خواهد کرد. پس از ۱۹۹۶ می‌گفت اسرائیل مانند کسی است که در باتلاق است. نه می‌تواند پیش بیاید و دوباره در لبنان جولان دهد و نه، به واسطه‌ خطرات این عقب‌نشینی بدون قید و شرط، می‌تواند به فلسطین عقب‌نشینی کند و نه می‌تواند در جای خود بماند! پس در باتلاق مانده و شدیداً در تنگناست. باید منتظر باشیم و ببینیم اسرائیل با این وضع چه خواهد کرد. ولی طبیعتاً این مسأله نیاز دارد به ادامه‌ مقاومت.
در اواخر سال ۱۹۹۹ در دژ اسرائیل انتخابات نخست‌وزیری صورت گرفت. رقابت میان ایهود باراک و نتانیاهو بود، هر دو نیز وعده داده بودند اگر پیروز شوند از لبنان عقب‌نشینی خواهند کرد. ایهود باراک زمان هم مشخص کرده بود و گفته بود ۷ جولای ۲۰۰۰. هفته‌ها و ماه‌ها می‌گذشت. جو حاکم بر لبنان، سوریه و منطقه چه بود؟ این بود که به موعد می‌رسیم و اسرائیل از مرزهای فعلی سرزمین‌های اشغالی عقب‌نشینی نخواهد کرد. باراک از طریق امریکاییان، اروپاییان و برخی حکومت‌های جهان سعی می‌کرد به برنامه‌ها یا توافقاتی امنیتی با دولت لبنان یا مرحوم حافظ اسد دست پیدا کند که شکست خورد. جو این بود که ارتش اسرائیل عقب‌نشینی نمی‌کند و وقتی هم زمان معین‌شده برسد، برای باراک کاری ندارد زیر قولش بزند و به مردمش بگوید: «من وعده‌ عقب‌نشینی در ۷ تموز را داده بودم ولی از آنجا که هیچ ضمانت، برنامه یا شروط امنیتی در دست نداریم، عقب‌نشینی خطرناک و به منزله‌ اشتباهی استراتژیک است و بنده چنین نخواهم کرد.» و بنده از شما پنهان نمی‌کنم که حتی اوضاع ما در حزب الله در سطح سیاسی و جهادی مانند دیگر نیروهای سیاسی کشور و منطقه بود و این گونه به موضوع نگاه می‌کردیم.
اینجا نیز سفری داشتیم به جمهوری اسلامی و دیداری با حضرت امام خامنه‌ای. دیدگاه‌مان را درباره‌ اتفاقات و انتظارات شرح دادیم. ولی حضرت امام خامنه‌ای نظری مخالف و تعجب برانگیز داشتند. ایشان گفتند، برخی برادران هم حضور داشتند، که: «پیروزی شما در لبنان بسیار بسیار نزدیک است، بسیار نزدیک‌تر از آن چیزی که انتظارش را دارید و این را با چشم خود خواهید دید.» و این مخالف تمام تحلیل‌ها، اطلاعات، اسناد و مدارک بود. در آن برهه هیچ‌گونه نشانه‌ای از آغاز تدارک اسرائیل برای عقب‌نشینی از جنوب لبنان وجود نداشت. ایشان به برادران گفتند: «به لبنان که برمی‌گردید، خود را برای این پیروزی آماده کنید که سخنرانی سیاسی‌تان چه باشد و هنگام عقب‌نشینی دشمن اسرائیلی به مرزها چه کارهایی انجام دهید.»
ما با یک دید رفتیم، با دید دیگری برگشتیم. به همین خاطر بود که از عقب‌نشینی ناگهانی ۲۵ مه شگفت‌زده نشدیم. ما خود را برای مواجه شدن با مناطق مرزی و ساکنین و کسبه‌ آن و رفتارمان را هنگام رسیدن‌مان به مرزها، به خوبی آماده کرده بودیم.
در جنگ ۳۳ روزه که جنگی بود جهانی از حیث تصمیم‌گیری، عربی از حیث پشتیبانی و اسرائیلی از حیث اجرا- عربی یعنی برخی دولت‌های عربی که در تصمیم‌گیری جنگ شریک بودند- و جنگی بود که عنوان آن نابودی مقاومت لبنان بود. و همگی قدرت و شدت هجوم اسرائیل را، مخصوصاً در روزهای اول، دیدید. به گونه‌ای که هر حرفی درباره‌ پیروزی و بلکه نجات و خروج سالم از این جنگ شبیه جنون بود. چرا که [سرنوشت] حرکتی مقاومتی با امکانات معین، در کشوری کوچک [که] جهان علیه‌اش توطئه کرده و چنین جنگ وحشی و سختی را به راه انداخته [معلوم است].
این را اولین بار است که می‌گویم. نامه‌ای شفاهی از طریق یکی از برادران به بنده، در ضاحیه‌ جنوبی، رسید. در حالی که ساختمان‌ها تحت بمباران اسرائیل فرو می‌ریختند. نامه‌ای شفاهی که چند صفحه بود ولی بنده به برخی جملات مرتبط با موضوع بسنده می‌کنم. ایشان در آن نامه‌ شفاهی می‌گویند: برادرانم. این جنگ همچون جنگ خندق است، جنگ احزاب که قریش، یهود مدینه، عشایر و قبایل با تمام نیرو گرد آمدند و رسول‌الله صلّی‌الله علیه وآله و اصحابش را محاصره کردند و تصمیم گرفتند این جمعیت مؤمن را ریشه‌کن کنند. این جنگ این طور است. پس جان‌ها به گلو خواهد رسید «وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا- و جان‌ها به گلو رسید، و به خدا آن گمان‌ها را می‌بردید.- (احزاب ۱۰) ولی به خدا توکل کنید، بنده به شما می‌گویم که شما پیروز هستید، حتماً.» و این در روزهای اول بود. «شما پیروز هستید، حتماً. حتی بیشتر از این. بنده به شما می‌گویم وقتی این جنگ با پیروزی شما به پایان برسد، به قدرتی تبدیل خواهید شد که قدرت دیگری جلودارش نیست.» چه کسی می‌توانست چنین برداشتی داشته باشد؟ آن هم در روزهای اول جنگ؟
شاهد پیش از آخر. چرا که می‌خواهم در پایان درباره‌ فلسطین صحبت کنم. پس از رخدادهای ۱۱ سپتامبر و تصمیم امریکا برای حمله به افغانستان. این همان اوایل و طلیعه‌ امر است، در اوایل جنگ افغانستان که نیروی دریایی و نیروهای امریکا می‌رسیدند و حرف از اشغال عراق، پس از افغانستان هم بود.
به یاد دارید که آن روزها عقل‌ها، قلب‌ها و جان‌ها می‌لرزید. بسیاری باور کرده بودند که منطقه‌مان وارد عصر امریکا و سلطه و سیطره‌ مستقیم امریکا شده و این سلطه‌ امریکایی برای یکی دو سده خواهد ماند. برخی نیز جنگ‌های جدید امریکا را به جنگ‌های صلیبی تشبیه و اشغال‌ها را با آن زمان مقایسه می‌کردند و از ۱۰۰ یا ۲۰۰ سال حرف می‌زدند.
بنده در سفری به جمهوری اسلامی به دیدار امام خامنه‌ای مشرف شدم و از ایشان نظرشان را پرسیدم.
صحبت درباره‌ ایران است، از انسانی که در ایران زندگی می‌کند و رهبر و مسئولی ایرانی است. در حالی که امریکاییان آمده‌اند برای هجوم به افغانستان و عراق در همسایگی این کشور و نیروهای دریایی و گردان‌های نظامی از هر سو این کشور را در بر گرفته‌اند. ما از تحلیلگر، متفکر یا محققی در حوزه‌ سیاست یا مرکزی پژوهشی چنین سؤالی نکردیم. ما با رهبری صحبت می‌کردیم که بر اساس دیدگاهش می‌خواست تصمیم بگیرد و سیاست وضع کند. ایشان به ما چیزی گفت مخالف تمام آنچه که در منطقه شایع بود.
آن روز بسیاری حکومت‌ها و قدرت‌های سیاسی شروع کرده ‌بودند به تحقیق که چگونه می‌توانند کارهای خود را با امریکایی‌ها سامان دهند و چگونه با ایشان وارد گفت‌وگو شوند و راه‌حل‌هایی بیابند. حتی برخی مسئولین جمهوری اسلامی و این سخن سید القائد است در ماه رمضان و اگر ایشان این را نمی‌گفتند، بنده کوچک‌تر از آن بودم که بگویم. حتی برخی مسئولین جمهوری اسلامی نزد حضرت سید القائد رفتند و به ایشان گفتند: آنچه رخ می‌دهد جدید [و بی سابقه] است باید راه‌های فرار و گفت‌وگو و برخی سازش‌ها را با دولت امریکا بیابیم. ولی ایشان برپایه‌ نگاه استراتژیک‌شان به اتفاقات امروز و آینده، این [پیشنهاد] را رد کردند. آن روز ایشان در جواب سخن بنده که گفتم: نوعی نگرانی در منطقه وجود دارد که طبیعی هم هست و حتی ما هم نگرانیم. به بنده گفتند: «به برادران بگو نگران نباشند. ایالات متحده‌ امریکا به قله رسیده و این آغاز افول است.» دست‌شان را این طور گرفتند. «آن‌ها با آمدن به افغانستان و عراق به چاه سقوط می‌کنند. اینها شروع افول ایالات متحده و پروژه‌ امریکا در منطقه‌ ماست و باید بر اساس این [نگاه] رفتار کنید.» طبعاً این سخن مبتنی بر مطالعه و مدارک بود.
با این حال بنده پرسیدم: سیّدنا، آخر چگونه می‌شود؟ یعنی چیز دیگری نیز برای تبیین بگویید.
گفتند: «وقتی پروژه‌ امریکا یا ایالات متحده ناتوان شده و نمی‌تواند منافعش را از طریق نظام‌های دنباله‌رو‌اش در منطقه کسب کند و ارتش‌ها، کادرها و نیروهای دریایی موجود در منطقه برایش کافی نیست و مجبور می‌شود از تمام جهان کادرنظامی و نیروی دریایی‌اش را به این منطقه بیاورد، این دلیل عجز است، نه دلیل قدرت. ثانیاً این بر جهل دولتمردان و صاحب تصمیمان امریکا درباره‌ ملت‌های این منطقه صحه می‌گذارد. ملت‌هایی که اشغال‌ها، سلطه‌ها و سیطره‌ها را بر نمی‌تابند و به فرهنگ و تاریخ جهاد و مقاومت تعلق دارند. به همین خاطر وقتی امریکایی‌ها می‌آیند، در باتلاق‌ها فرو خواهند رفت و به دنبال راه فرار خواهند گشت. پس اینها باعث نگرانی نیست بلکه موجب ایجاد آرزوی رسیدن برهه‌ای است که در آن امت از یوغ مستکبرین آزاد خواهد شد.»
اینجاست که انسان متوجه جنبه‌ روشن و پراهمیت رهبری این امام می‌شود، جنبه‌ای که بسیاری آن را نمی‌شناسند. می‌توانم بگویم در دهه‌ گذشته، امت و منطقه‌ ما شاید خطرناک‌ترین جنگ تاریخش را به خود دید. ایالات متحده‌ امریکا و همپیمانان غربی‌اش، سروران جهان، با تمام نیروی نظامی، امنیّتی، اطلاعاتی، امکانات رسانه‌ای، فنی، مالی و اقتصادی‌شان و جنگ‌های روانی‌شان، با هر چه داشتند آمدند تا بر این منطقه سیطره پیدا کنند، کشورهایمان را اشغال و باقی‌مانده‌ حکومت‌های بازدارنده و حرکات مقاومت را سرنگون کنند. و این پروژه‌ آشکار جورج بوش بود و تا خاورمیانه‌ای جدید بنا کنند. امام خامنه‌ای رهبر این خطرناک‌ترین، سنگین‌ترین و سخت‌ترین جنگ بود. جنگی که به عقل، حکمت، درایت و شجاعت مضاعفی نیاز داشت. ولی حتی امروز نیز نمی‌شود بر ابعاد مختلف نقشی که این رهبر عظیم بازی کرد، احاطه پیدا کرد.
با شاهد پایانی، موضوع اسرائیل، سخن را خاتمه می‌دهم.
حضرت امام خامنه‌ای معتقدند -و سخن بنده از جلسات داخلی است نه از سخنرانی‌‌ها، البته این را ایشان در سخنرانی‌ها هم می‌گویند- که اسرائیل، این دژ، رو به نابودی است. ایشان کاملاً به این معتقد هستند.
و اعتقاد دارند نابودی اسرائیل دور نیست، به عبارتی در آینده‌ای دور نیست، ایشان آن را نزدیک می‌بینند و معتقدند این سازش به جایی نمی‌رسد.
تمام آنچه امروز اطراف ما در فلسطین و در منطقه‌مان رخ می‌دهد، حال در زمینه‌ مذاکرات، یا دستاوردها و پیروزی‌های حرکات مقاومت لبنان و فلسطین، یا توفان اخیر ملت فلسطینی ساکن خارج اراضی اشغالی ثابت می‌کند که [این ملّت] اراده‌ مستحکمی برای مقاومت دارد. به عبارتی ۶۰ سال، دردها، مصائب و عذاب‌هایی که به این ملت چشانده‌اند آن‌ها را به یأس و سرخوردگی دچار نکرده، سرخوردگان، سران سیاسی هستند و این نسل جوانی که «نکبه» و «نکسه» را شنیده امّا «عصر پیروزی‌ها» را دیده، این نسل تأیید می‌کند که ما در برابر نسل‌هایی از ملت فلسطین هستیم که سخت امیدوارانه زندگی می‌کنند و شتابشان در مسیر بازگشت به سرزمین‌شان بسیار زیاد است.
وقتی رکود قدرت امریکا در منطقه و سلطه‌ آن را در جهان در نظر می‌آوریم، ظهور تحولاتی در جهت منافع مقاومت و بازدارندگی در منطقه را مشاهده می‌کنیم، ناامیدی از راه مذاکره و این آمادگی برای فداکاری را در چشمان جوانان فلسطینی، عرب و مسلمان می‌بینیم. همچنین در اسرائیل، سستی، ضعف و عدم حضور زمامداران و سرانی تاریخی را مشاهده می‌کنیم و تجربه‌ جنگ ۳۳ روزه و غزه را در ارزیابی لحاظ می‌کنیم. می‌توانیم آنچه را امام خامنه‌ای درباره‌ اسرائیل می‌گویند، به سادگی بفهمیم و ما هم با ایشان هم‌عقیده خواهیم شد که اسرائیل در زمانی بسیار نزدیک نابود خواهد شد، ان‌شاءالله.
بنده نمی‌خواهم اینجا از بعدی فرامادی و غیر محسوس در این فهم و این انتظارات سخن بگویم. این هوش و درایت از: ثبات و سلامت پایه‌ها و زیربنای حوزه‌ اندیشه‌ سیاسی، درک صحیح از اتفاقات و همچنین شجاعت امام و رهبر، امام خامنه‌ای سرچشمه می‌گیرد.
نگاه کنید، حتی اگر پایه‌های فکری سالم و درک صحیحی از اتفاقات وجود داشته باشد، در یک شخص بزدل و ترسو، بناهای فکری و اتفاقات برای هماهنگی با موضعی ضعیف، سست و تسلیم‌گونه تغییر خواهند کرد. مشخصاً، شجاعت این رهبر با یاری خداوند سبحان و تعالی که وعده‌اش به مجاهدین این است که: «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَاِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ- و کسانی که برای ما کوشیدند، بی تردید آنان را به راه های خود راهنمایی می‌کنیم؛ و یقیناً خدا با نیکوکاران است.- عنکبوت ۶۹» چنین رهبری هوشمند و عارفی را می‌سازد. رهبری که حتی چیزهایی می‌بیند خارج از آنچه: اجماع عقول سیاستمداران، تحلیلگران، پژوهشگاه‌ها و انتظارات عادی نامیده می‌شود.
امروز و در حالی که این کنفرانس را افتتاح می‌کنیم، در انتهای کلام، باید بار دیگر بزرگداشت، احترام و تقدیری عظیم داشته باشیم از فلسطینیان؛ مخصوصاً آن جوانان مجاهد، مقاوم، شجاع و بی‌باک فلسطینی و سوریه‌ای که در مرزهای منطقه‌ اشغالی جولان سوریه تجمع کردند و اصرارشان به حضور، مشارکت، مبارزطلبی، نبرد و مقابله و همچنین شهادت ده‌ها نفر و جراحت صدها تن پیامی روشن بود از تصمیم و عزم این امت و نمایان ساختن دوباره‌ حقیقت دولت امریکا، حکومت‌های غربی و مخصوصاً دولت امریکایی بود که خواب مصادره‌ انقلاب و فریب جوانان عرب را می‌بیند. این خون جدید آمد تا فضاحت مواضع، زمینه‌ها و انگیزه‌های این دولت را به نمایش بگذارد و تا تأکید کند بر التزام مطلق آن به اسرائیل. چنان که اوباما و کنگره‌ امریکایی که چند روز پیش برای نتانیاهو کف زده بودند نیز گفتند. دولت امریکا موضع می‌گیرد و می‌گوید آنچه دیروز در مرزها رخ داد، یک دفاع مشروع از خویشتن بود و این یعنی عدم محکومیّت، ملامت و یا چیز دیگر. یعنی به اسرائیل گفتند: خدا خیرت دهد!
این است امریکایی که از حقوق بشر، کرامت و آزادی برای ما سخنرانی می‌کند. این خون‌های پاکی که دیروز ریخته‌شد شاهد جدیدی بود از فزونی هوشیاری سیاسی و تاریخی که امام خمینی قدّس سره الشریف آن را به وجود آورد و پیش برد و پس از ایشان حضرت امام خامنه‌ای آن را ادامه داد.
این بود شواهدی از یکی از ابعاد شخصیت این امام. پس وقتی از رهبری حکمت‌دان، شجاع، مدیر و تدبیرگر صحبت می‌کنیم، به واسطه‌ این شواهد است، شواهدی که در برابر آن‌چه می‌دانیم و [هنوز] امکان بیانش نیست، اندکند.
امید دارم کنفرانس شما بتواند، در زمانه‌ فتنه‌های عظیم، بخشی از وظیفه‌ علما، متخصصان، متفکران و اهالی فرهنگ را در معرفی نشانه‌ها و رهبران این امت ادا کند.
والسلام علیکم و رحمت‌الله و برکاته.

ارسال دیدگاه


شش − 2 =

رفتن به بالا