گفتاری از دکتر علی باقری در توصیف مذاکرات هستهای در دوران اصلاحات (1384-1381)
نتیجه آن شد که صفر تا صد تعلیق کردند
چکیده نتیجه آن شد که صفر تا صد تعلیق کردند :
خرداد ماه سال گذشته، دكتر علي باقري معاون وقت دبير شوراي عالي امنيت ملي كشورمان در یک سخنرانی به تفصیل به تشریح اقدامات غير هماهنگ دکتر حسن روحاني با رهبر معظم انقلاب در مديريت پرونده هستهاي در سالهاي حاکمیت دوم خرداد پرداخت. متن این سخنان به این شرح بود:
ما با واقعیتی در مورد انرژی هستهای از ۱۰ سال پیش روبرو هستیم و در این قضیه دو رویکرد، دو گفتمان و دو نگاه در طول این ۱۰ سال تجربه شده است و هردو نگاه و نگرش، سازش و مقاومت، پیامد هایی داشته است. دنبال این هستیم تا پیامدهای رویکرد سازش و مقاومت را بررسی کنیم. و برهمین اساس میخواهیم به بعضی سؤالات و ابهامات اساسی پاسخ دهیم. البته براساس مستنداتی که وجود دارد نه براساس تحلیلهای شخصی که برخی از آنها را اشاره میکنم.
به هر حال مسأله هستهای میتواند به عنوان یک پرونده زنده و شفاف باشد. تا بفهمیم نقاط قوت کدام است و نقاط ضعف چیست. تا بعضی به خاطر ناآگاهیها یا تمایلات جناحی، شکست ها و پسرفت ها را به عنوان مذاکره و تعامل و گفت وگو و پیشرفت معرفی نکنند و پیشرفت ها را سرسختی و لجاجت و یکدندگی قلمداد نکنند.
طبیعتاً وقتی به گذشته نگاه میکنیم به مذاکره ایران با سه کشور اروپایی در زمان دولت اصلاحات باید بپردازیم که مسئول آن دبیر اسبق شورای عالی امنیت ملی بوده است و اگر اسمی از ایشان برده میشود بخاطر مسئولیت ایشان و کتابی است که توسط ایشان به چاپ رسیده و هیچ بحث شخصی با ایشان یا هر کس دیگری در این جلسه نخواهیم داشت و همچنین تیمی که همراه ایشان بوده که افرادش هم مشخص است و آن ها هم نسبت به مذاکرات مسئولیت دارند. همان طور که روند کنونی مشخص است و اکنون مسئولیت مذاکرات، با آقای جلیلی هست.
سؤالات مطــرح شده:
۱) یکی این است که روند گذشته تحت نظر، اشراف و تأیید رهبری بوده است یا نه؟ اگر بوده، چگونه بوده است و حد وحدودش چقدر است؟ چون کسانی که متولی مذاکرات در گذشته بودند برای اینکه ناکامی ها را توجیه کنند، به صورت ظالمانه آنها را به سران و مقامات عالی نظام منصوب میکنند.
۲) آیا روند گذشته موفق بوده است یا نه؟ فارغ از اینکه این روند سازش بوده است یا تعامل یا گفت وگو یا هر اسم دیگر.
۳) سؤال بعدی این است که در گذشته آیا واقعاً با سه کشور اروپایی مذاکراتی انجام شده است یا نه؟
۴) آیا در گذشته امتیازاتی از طرف اروپایی گرفته شده است یا نه؟ چون بعضا گفته میشود اروپایی ها به تعهدات خود عمل نکرده اند، قبل از اینکه به این سؤال پاسخ بدهیم باید ببینیم آیا اروپاییها اصلاً تعهدی داشته اند یا خیر؟ آیا در گذشته منافع ملت ما تأمین شده است یا خیر؟
به نظر بنده کار آن دوره، محصول دوران سازندگی واصلاحات بود و این دو دوره باید به نتایج آن افتخار کنند یا مسئولیت اش را بپذیرند. چرا که اعضای تیم مذاکره کننده در دوران اصلاحات و هم در دوران سازندگی مسئولیت های مهمی در سیاست خارجی داشتند.
نکته دوم که نمی خواهیم به آن بپردازیم تحلیل کتاب بیش از ۱۰۰۰ صفحه ای است که مسئول اسبق تیم مذاکرات نوشتهاند. البته از این کتاب در بحث امروز بهره برداری تاریخی خواهد شد. چرا که سندی است که ایشان مطرح کرده اند و چون خود نویسنده مدعی آن دوران هستند، پس مشخصا این کتاب برای ایشان و آن جریان قابلیت استناد خواهد داشت. و اما آیا انتشار این کتاب درست بوده است یا خیر؟ آیا تمام موارد این کتاب درست است یا خیر؟ آیا موارد خلاف در آن وجود دارد یا خیر؟ بحثی نیست که در اینجا به آن بپردازیم. هر چند قابل بحث است.
براین اساس بحث ما دو قسمت خواهد داشت: یکی مروری بر مذاکراتی که نزدیک به سه سال که با کشورهای اروپایی داشتیم. که در این قسمت برای اینکه حرف وحدیثی باقی نماند، تمامی مستندات ما براساس همین کتاب خواهد بود. نه به این دلیل که سند یا حرف دیگری وجود نداشته باشد، بلکه برای این که بحث اقناعی باشد و ادعایی باقی نماند.
نکته دیگر این که در این جلسه ناگفتهای نخواهیم داشت. بیشتر، بحث در مورد ناشنیدههاست. چون همه مسائل گفته شده است. و این ها واقعیاتی است که در عرصه سیاست خارجی ما وجود داشته است وچند سالی است که ما با آنها درگیریم ولی هنوز نشنیده باقی مانده است.
نکته آخر این است که از برخی ابهامات پرده خواهیم برداشت. بعضی افراد، میخواهند با بیان برخی نکات مبهم، در روند مقاومتی، انحراف ایجاد بکنند. میخواهند بازگشت به دوره گذشته را توجیه و تأیید بکنند. که یا اطلاع ندارند یا اگر اطلاع دارند و عمدی هست، در همان مسیری هستند که روند قبلی بود.
باید این واقعیت روشن شود، مخصوصاً برای جامعه نخبهی ما. چگونه بعضی، این روزها میگویند: میتوانیم غنیسازی
۲۰ درصد را داشته باشیم و با قطعنامه هم مواجه نشویم. باید ببینیم واقعیتها چیست و دوستانی که این مباحث را مطرح میکنند اگر این اظهار نظرات با اشراف و اطلاع همراه هست، باید در نوع نگاه آنها به منافع ملی با توجه به سابقه شان، تردید کرد.
تأکید میکنیم که بحثهای ما در مورد مذاکره با سه کشور اروپایی براساس مستندات کتاب با عنوان «دیپلماسی امنیتملی و دیپلماسی هستهای» دنبال می شود.
آغاز مطرح شدن مسأله هستهای ایران
موضوع هستهای با مصاحبه یکی از اعضای منافقین در سال ۸۱ در واشنگتن که ادعا کرد ایران فعالیت هستهای مخفی دارد، شروع شد.
حدود یک سال بعد در ۱۵مرداد ۸۲، وزرای خارجه سه کشور انگلیس، آلمان و فرانسه نامهای به ایران مینویسند و میخواهند که ایران پروتکل الحاقی را بپذیرد و تمامی فعالیتهای هستهای را تعلیق کند. در همین مقطع ایران دو کار را انجام می دهد: توسط رئیسجمهور وقت، نگاه مثبت ایران را در مورد پذیرش پروتکل مطرح میشود و اعلام رسمی به آژانس برای مذاکره برای پذیرش پروتکل صورت می گیرد.
در ۲۱ شهریور همان سال، دقیقا ۱۸ روز بعد از نمایش رویکرد تعاملی، این سه کشور اروپایی اولین قطعنامه علیه فعالیت های هستهای جمهوری اسلامی ایران را به شورای حکام میدهند و با اجماع به تصویب می رسانند.
مشخص است که در مجامع بین المللی باید چند کشور بانی و پیشنهاد دهنده قطعنامه باشند، که در اینجا این سه کشور بانی شدند. در قطعنامه دو بحث عمده وجود داشت: یکی تعلیق فعالیت ها و باز فرآوری است و دیگری اجرای بدون قید و شرط پروتکل تا زمانی که بخواهد به تصویب برسد.
مذاکرات سعدآباد
بعد از این رویکرد تقابلی، اروپاییها با طرف ایرانی وارد مذاکره میشوند که نتیجه این مذاکرات قرارداد سعدآباد میشود. توجیهی که برای شروع مذاکرات میآورند، رهانیدن ایران از خطر ورود به شورای امنیت و دوم تن دادن به مواردی کمتر از آنچه در قطعنامه شورای حکام به تصویب رسیده بود، است. که باید دید آیا به این هدف رسیدیم یا خیر؟
تعهدات ایران:
۱)به رژیم عدم اشاعه متعهد شود. که معاهده NPTتنها یکی از معاهدات این رژیم هاست، که ایران عضو بود و با پذیرفتن این تعهد، همه تکالیف مربوط به این رژیم را پذیرفتیم، بدون اینکه از حقوق آن برخوردار شویم.
۲) متعهد می شویم که پروتکل الحاقی را امضا کنیم.
۳) فرآیند تصویب پروتکل الحاقی را آغاز کنیم.
۴)اینکه تا زمان تصویب پروتکل آن را اجرا کنیم.
۵)متعهد به تعلیق همه فرآیندهای غنیسازی با توجه به تعریف آژانس می شویم.
تعهدات ۳ کشور اروپایی:
۱)حق ایران در برخورداری از استفاده صلح آمیز انرژی هستهایی مطابق با ان. پی. تی را شناسایی کنند.
(دقت کنید اروپایی ها در اینجا حقوق ایران در معاهده NPTرا به رسمیت نشناختند. در واقع این کلمه برخورداری، قیدی است که در این جمله زده شده است و حقوق ما را محدود میکند.)
۲) وضعیت کنونی در شورای حکام مورد بررسی و رسیدگی قرار گیرد.
( تعهد خاصی نیست چرا که شورای حکام این کار را انجام می داد.)
۳) طرف غربی در صورت رفع نگرانیهای بینالمللی، انتظار ایران برای دستیابی آسانتر به فناوری مدرن را تأیید میکنند.
( اما نه برای رفع این نگرانی معیار مشخصی ذکر شده است و نه چگونگی رفع آن مشخص. و هیچ ساز وکار و قاعده ای وجود ندارد. یعنی تعهد اروپا، تأیید انتظار ایرانیها برای رسیدن به فناوری مدرن است. نه این که تکنولوژی را در اختیار ایران قرار دهند.)
نتیجه سعــدآباد: در واقع دو هدفی که ایرانی ها از مذاکرات سعد آباد داشتند برآورده نشد.
هدف اول این که از ورود پرونده ایران به شورای امنیت جلوگیری شود که چنین اتفاقی نیفتاد.
دیگر این که میخواستیم زیر بار مصداقهای شورای حکام نرویم که انجام نشد. چرا که خود پذیرفتیم که تعلیق همه فرآیندها براساس تعریفهای آژانس خواهد بود. که در واقع آژانس تعریفاش را ارائه داده بود. در واقع یک نقض غرض شد. چرا اگر می خواستیم زیر بار تعلیق برویم با همان آژانس طرف میشدیم. چرا با سه کشور اروپایی وارد مذاکره شدیم.
صحبت های رهبر معظـم انقلاب پس از مذاکرات سعـدآباد
در همین مقطع کمتر از دو هفته بعد از توافق سعدآباد، مقام معظم رهبری در دیداری که با کارگزاران نظام در یازدهم آبان سال ۸۲ داشتند، فرمودند:« اگر قرار باشد دشمنان یا مراکز قدرت، فزونخواهی کنند و سنگر به سنگر جلو بیایند و ما هم عقبنشینی کنیم، این میشود تسلیم، که بههیچوجه درست نیست و اجازه چنین کاری هم داده نخواهد شد».
آنهایی که نگاه رهبری را مصادره میکنند و بیان میکنند که مذاکرات و نتایج آنها مطابق نظر ایشان بوده است، باید این جا پاسخگو باشند. در واقع نگاه رهبری چند روز بعد از توافق سعدآباد بدین شکل واضح و صریح موجود است.
نتیجه ادامه تعامل طرف ایرانی
ما این روند تعاملی را ادامه میدهیم و ۱۹ آبان همین سال نامه ای به آژانس میدهیم و پروتکل را می پذیریم و ۳۰ آبان، شورای حکام وصول نامه به آژانس را تأیید میکند.
چند روز بعد، یعنی پنجم آذر، همین سه کشور اروپایی قطعنامه دیگری را به شورای حکام می فرستند و به تصویب میرسانند. به همین شکل رویکرد تعاملی ما سبب تقابل بیشتر آنها می شود که این تقابل بیشتر را همان سه کشوری که سعدآباد را با آنها امضا کردیم، رهبری میکنند.
مذاکرات بروکســل
۲۷ آذر، ما به سمت اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی به همان صورت که در توافق سعدآباد امضا کردیم، حرکت میکنیم که طرف مقابل پاسخ می دهد و مذاکرات بروکسل رخ می دهد.
تعهدات ایران:
۱) تعهدات ایران در سعدآباد سرجایش هست.
۲)علاوه برآن تعلیق مونتاژ سانتریفیوژها،
۳)تعلیق آزمایش آنها،
۴)تعلیق ساخت داخلی آنها
۵) تعلیق فعالیت های غنیسازی در تمام تجهیزات هستهای ایران
é باید داخل پرانتز این نکته را دقت کرد که برای تعلیق تمام مراکز ساخت سانتریفیوژ، بازرسان آژانس باید بیایند و این مراکز را پلمپ بکنند و برای انجام این کار، ما باید مراکز قطعهسازی را در سراسر کشور به آژانس نشان بدهیم.
یعنی کاری را که چندین سال مراکز جاسوسی دنیا باید تلاش می کردند و احتمال زیاد موفق نمیشدند، ما خود، دو دستی تقدیم آنها کردیم که اگر خواستند روزی از تمام گزینههای روی میز استفاده کنند، تمامی آدرسها و GPSها را داشته باشند! و این حداقل ضرری بود که ما با این کار، به هدایت دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی به امنیت ملی زدیم.
تعهدات ۳ کشور اروپایی:
۱)تلاش سه کشور برای شناسایی تلاشهای ایران در جلسه آتی شورای حکام آژانس.
( یعنی ایران در جلسه آتی شورای حکام موظف به انجام تعهداتی که در سعدآباد و بروکسل صورت گرفت، میشود و در مقابل طرف اروپایی تلاش میکند که این تلاش ایران شناسایی شود! که این ها درست است باور نکردنی است ولی در متن کتاب دبیر اسبق شورای عالی امنیت ملی موجود است.)
۲) تلاش سه کشور برای این که مدیر کل آژانس در گزارش خود به آژانس درصورت صلاحدید طبق پروتکل عمل کند.
( یعنی این سه کشور تلاش میکنند اگر مدیر کل خواست گزارش بدهد، گزارش بدهد.)
۳) که از همه مهم تر است، اگر ایران به تعهداتش در سعدآباد و بروکسل عمل کند، چه اتفاقی می افتد؟ آن ها متعهد میشوند که راه را برای گفت و گو با ایران برای رسیدن به توافق، برای تضمینهای بلند مدت برای تولید برق هستهای در ایران را هموار کنند.
(یعنی اگر ایران به همه تعهداتش عمل کند راهی برای گفتوگو باز میشود تا در این گفتوگو ها راهی برای رسیدن ایران نه به حقوق خود در معاهده NPT، بلکه فقط در راستای تولید برق هستهای باز گردد.)
در واقع نکته ای که عرض شد که آیا سه کشور اروپایی تعهدی دادهاند که بدان عمل کنند یا نه؟ در اینجا مصداق پیدا میکند. آنها اصلا تعهدی ندادهاند. ولی ما تعهداتی مشخص و محکم دادیم.
نتیجه توافق بروکسل
۱۹ روز بعد از توافقنامه بروکسل، سومین قطعنامه را همین سه کشور علیه ایران به شورای حکام میبرند و به تصویب میرسانند.
یعنی حتی ما در توافق بروکسل از آنها نمیخواهیم که این سه کشور اروپایی که در حال صحبت و توافق با شما هستیم، حداقل شما داخل شورای حکام در جریان قطعنامه هایی که علیه ایران صادر میشود به ضرر ما رأی ندهید. یا اگر رأی میدهید حداقل شما بانی قطعنامه نشوید. ولی هیچ کدام از این کارها انجام نمیشود و آن ها هم متعهد نمیشوند.
آن ها در عرصه تقابلی، کار خود را انجام میدهند و ما با دست خود، دست خود را بستهایم. در عرصه فنی همه چیز را تعلیق کردهایم و به اصطلاح فقط کار تعاملی انجام میدهیم. اینجاست که باید این سؤال مطرح شود که آیا ما در حال مذاکره هستیم؟ این که طرف مقابل هر آن چه میخواهد بگوید و اعمال کند و در آخر به ما یک اردنگی بزند، این میشود مذاکره؟
بازهم قطعنامه
براساس پروتکل الحاقی باید برنامه های ۱۰ سال اخیر خود را به آژانس بدهیم، که اول خرداد ۸۳ ما این کار را انجام میدهیم که در حدود ۱۰۰۰ صفحه، فعالیت های آتی و جاری خود را به آژانس گزارش میدهیم.
بخاطر این کار یک دستمزد دیگر به ما داده می شود، ۲۹ خرداد، چهارمین قطعنامه علیه ما صادر میشود. باز هم به پیشنهاد همین سه کشور اروپایی!
عزت ملی ،فدای اجــماع جهانی
ما در اوایل همین دوره، که علیه ما قطعنامه صادر می شود، به مدت ۲ سال عضو شورای حکام آژانس هستیم، که بعد از پیروزی انقلاب، فقط در همین دوره، این اتفاق می افتد.
این نکته جالب است که در این مقطع که ما عضو شورای حکام آژانس هستیم، قطعنامهای در شورای حکام آژانس مطرح میشود و آن قطعنامه با اجماع به تصویب میرسد. بعد وقتی بررسی میشود که وقتی ما عضو شورا هستیم، علیه خودمان که رأی نمیدهیم، چگونه شورا به اجماع رسیده است؟ می بینیم به نماینده ایران گفته شده است که از آژانس بیرون بیاید، چرا که رویه آژانس این است که قطعنامه هایی که صادر میشود با اجماع به تصویب برسد و اگر شما در جلسه باشید با این رأی مخالف، اجماع را به هم میزنید.
در نتیجه این ادعای آژانس را که جامعه بینالمللی نگران برنامه هستهای ایران هست، خود یک مهر تأیید می زنیم. جالب است عرض کنم اولین قطعنامه در دوره جدید با وجود رأی منفی ونزوئلا تصویب شد و آخرین قطعنامه هم که دو سال پیش بود، از ۳۵ عضو، ۱۰ عضو رأی ندادند. یعنی در آن دوره طلایی مذاکرات هسته ای، خودمان علیه خودمان به اجماع می رسیدیم، ولی در این دوره که به قول آنها اهل تعامل نیستیم، قطعنامه با این وضع به تصویب میرسد. البته از اعضای شورای حکام، ۲۱ عضو آن ثابت هستند، که یا غربی اند یا وابسته به غرب اند. هر موقع قطعنامه ای بخواهند، به تصویب می رسانند. ولی به هر حال این که ما تلاش کنیم که آنها نتوانند از یک اجماع بینالمللی علیه ما استفاده رسانهای بکنند، خودش موضوعیت دارد.
بازهم قطعنامه
بعد از این قطعنامه، تابستان بود و آنها هم ماه اوت داشتند و تعطیلات بود و شکر خدا وقت نداشتند مذاکره کنند. و توافق دیگری بکنند. استراحت کردند و شهریور ماه سر کار آمدند و قطعنامه دیگری علیه ما تصویب کردند. تصویب پنجمین قطعنامه علیه ایران در شورای حکام باز هم به پیشنهاد سه کشور اروپایی.
موضع رهبری در آبان ۸۳
خوب است به صحبتهای مقام معظم رهبری هم در آن دوران توجه ای کنیم! ششم آبان سال ۸۳، مقام معظم رهبری در جمع کارگزاران نظام چند بحث را مطرح میکنند:« غربی ها می گویند: شما باید غنیسازی را تعلیق بلندمدت کنید؛ چرا و به چه دلیل؟ چه ربطی بین شفافسازی و تعلیق یا توقف غنیسازی است؟ باهم هیچ ارتباطی ندارد. با این یاوهگوییها و حرفهای دوران استعمار، مگر میشود ملتی را از حقوق و خواستهها و نظرات خودش محروم کرد؛ آن هم ملت ایران؛ این ملت زنده؟ طرفهای مذاکره بدانند ملت ایران زنده است. موجود زنده، هم اهل منطق است، هم اهل حرکت است، هم اهل تعامل است، هم اهل دفاع است، هم اهل مشت زدن.»
این در واقع فرمایشات رهبری در جمعی علنی بوده است و جلسه خصوصی هم نبوده است و موضع خود را نسبت به این روند اعلام کرده اند.
مذاکرات پاریس
زمینه:
اکنون در دورهای هستیم که اتفاقی به نام توافق پاریس میخواهد شکل بگیرد. در مذاکرات پاریس یک پیشنهاد ما داریم، طرف مقابل هم یک پیشنهاد داده است و در نهایت توافقی هم خارج شده است.
جالب این است که پیشنهادی که ما دادیم، یک بندش به این صورت است که :
«به عنوان یک اقدام دیگر برای اعتماد سازی، ایران به صورت داوطلبانه کلیه فعالیتهای مرتبط با غنیسازی و بازفراوری را که برای دوره مذاکرات ادامه خواهد داشت، اجرا میکند و تعلیق جامع خواهد بود.»
یعنی چیزی نبوده است که آنها پیشنهاد بدهند و ما بپذیریم، خود ما پیشنهاد دادهایم. که این باعث میشود که به توافق پاریس برسیم که توافق مهمی است.
تعهدات ایران:
۱)استمرار تعهدات ناشی از موافقتنامه سعدآباد؛
۲)ادامه اجرای داوطلبانه پروتکل تا تصویب
۳) ادامه تعلیق فعالیت های غنیسازی تا حصول موافقتنامه تمهیدات دراز مدت میان دو طرف. (یعنی تا زمان نامحدود. چرا که مشخص نیست این توافق چه زمانی حاصل خواهد شد.)
۴) گسترش تعلیق تمامی فعالیتهای مرتبط با غنیسازی و بازفرآوری. ( باز میپذیریم تعلیق تا مدتی که به توافقی قابل قبول میان دو طرف دست یافته شود ادامه یابد.)
تعهدات ۳ کشور اروپایی:
۱)حمایت از مدیر کل برای این که چنانچه مقتضی بداند در چارچوب توافقنامه پارلمان و پروتکل الحاقی، به آژانس گزارش دهد. (یعنی اگر مدیرکل بخواهد به آژانس در مورد ایران گزارش بدهد، اینها از او حمایت میکنند. مثلاً یک لیوان آب به او میدهند که خوب بتواند گزارش بدهد. غرض این که حدود و نوع حمایت باز هم مشخص نیست.)
۲)حمایت از مدیر کل برای دعوت از ایران برای پیوستن به گروه کارشناسی ره یافته چرخه سوخت هسته ای
۳) حمایت از سرگیری مذاکرات همکاری تجاری ایران با اتحادیه اروپا در صورت راست یافتگی تعلیق.( تضمین نمیکند که این کار را انجام خواهندداد، تنها این لفظ است که حمایت میکنیم. نتیجه اش این میشود که اظهار میکنند که ما
۳ کشور میخواستیم این کار انجام شود ولی فلان کشور مخالفت کرد، چون ما ۲۵ کشوریم)
۴)حمایت از آغاز مذاکرات برای الحاق ایران به سازمان تجارت جهانی (که این چقدر برای ما فایده دارد یا ندارد یک بحث است و این که آیا ما را عضو میکنند قطعا یا باز فقط حمایت میکنند؛ یک بحث دیگری است)
نکات مهم پیرامون توافقات پاریس
۱)وقتی دقت میشود عملا طرف اروپایی هیچ چیزی را به عنوان تعهد نمیپذیرد. و مهمتر این که ما نیز از او نمیخواهیم. حتی از او نمیخواهیم که ما با این همه تعهد که دادهایم لااقل در شورای حکام علیه ما قطعنامه صادر نشود.
۲)از طرفی حول بحث گروه کارشناسی طرح شد که تعهد دوم ما بود، دو تا موضوع مهم دیگر در توافق پاریس هست:
الف) یکی موضوعی تحت عنوان ضمانت های عینی است که در توافق پاریس تأکید شده است، که این در این توافق، ضمانتهای عینی ارائه خواهد کرد که برنامه هستهای ایران صرفا برای برنامه صلح آمیز است. یعنی باید کاری کنیم که طرف مقابل تضمین عینی داشته باشد، که برنامه هستهای ایران صلح آمیز است. که باز اشاره خواهیم کرد که تضمین عینی یعنی چی؟ که باز براساس مستندات همین کتاب است و تعبیر وتفسیر بیرونی را انجام نخواهیم داد. هر چند که جا برای این کار وجود دارد.
ب) اینکه آنها متعهد میشوند که ضمانتهای محکم در همکاریهای هستهای، تکنولوژی، اقتصادی و تعهدات محکم در موضوعات امنیتی بدست آورند. آنها از ما تضمینهای عینی خواستند و ما از آنها تعهدات محکم یا ضمانتهای محکم خواستیم.
ولی ضمانت محکم یعنی چی؟ یعنی مثلاً فرض بفرمایید من می گم جلسه ما ساعت ۳ تمام خواهد شد، حتماً! این کلمه حتما میشود ضمانت محکم. اما ضمانت عینی یعنی چی؟ یعنی این جلسه ساعت ۳ تمام می شود، اگر تمام نشود چه کار می کنیم، در را می بندیم، چراغ را خاموش میکنیم، بلندگو را قطع میکنیم، این یعنی کاری که منجر به عمل خواهد شد.
اما توضیج اینکه این گروه چند جانبه چرخه سوخت هستهای چیست؟ که قرار شده است که سه کشور اروپایی از دعوت مدیر کل، برای پیوستن ایران به این گروه حمایت کنند.
اولاً این گروه یک گروه مشورتی است، یعنی جایگاه حقوقی ندارد.
سه تا دستورکار دارد،که باز هم نویسنده کتاب خودش توضیح میدهد: «دستور کار اول: این که هیچ کشوری از این به بعد حق تولید سوخت را ندارد و صرفا کشورهایی که در حال تولید هستند، می توانند به تولید ادامه دهند». دو: «سوخت به اندازه کافی در جهان وجود دارد و نیازی به تولید سوخت جدید نیست». یعنی باز این جا هم تأیید میشود که ایران نمیتواند چرخه سوخت داشته باشد.
سه: «بانک بین المللی سوخت تأسیس شود و این بانک، نیاز کشورها به سوخت را تأمین کند.» که باز این هم یعنی این که ایران چرخه سوخت نداشته باشد. یعنی ما افتخار میکنیم که توانستیم از اروپاییها تعهدی بگیریم که از مدیر کل حمایت بکنند تا از ما دعوت به عمل آورد تا ما عضو گروهی باشیم که نتیجه این گروه این شود که ما نباید چرخه سوخت داشته باشیم.
ملاقات با وزرای خارجه سه کشور اروپایی
بعد از اینکه مذاکرات پاریس انجام میشود و توافقنامه امضا می شود، دبیر اسبق شورای عالی امنیت ملی یک سفر به اروپا می روند. به مقصد فرانسه و آلمان. با رئیس جمهور فرانسه و صدراعظم و وزیر خارجه آلمان صحبت و ملاقات میکنند که این مباحث در آن کتاب هست. چون ما اختیار و اجازه این که اسناد را در اختیار بگذاریم نداریم. هرچند در دبیرخانه هست. ولی بالاخره منتشر شده است و ما آن ها را باز نشر میدهیم.
شیراک نظر خود را درباره قرارداد پاریس بیان میکند: «غنیسازی و بازفراوری جز برای سلاح هستهای فایده ندارد. باید ببینیم که به نام استقلال( یعنی شما ایران، که به دنبال استقلال هستید) به دنبال راه خودتان هستید یا بر مبنای تمایل دنیا برای خاتمه دادن اشاعه توجه میکنید.» یعنی در واقع تهمت اشاعه را هم به ما می زند. «موافقام که مذاکرهکنندگان به دنبال مصالحه باشند ولی در مورد غنیسازی از خط قرمز عبور نخواهند کرد. اگر خودتان هم با وزرای خارجه سه کشور جلسه بگذارید نتیجه فرق نخواهد کرد.» آن ها هم همین را میگویند.
«در مقابل بوش از ایران دفاع کردم ولی تولید سوخت از جانب شما را برنمیتابیم. نمی توان از این خط قرمز عبور کرد. انگلیس، روسیه، اروپا و چین هم حاضر نیستند که به ایران اجازه دهند، سوخت هستهای برای مصارف غیر نظامی تولید کند.»
آقای روحانی همچنین به آلمان می روند و با شرودل و فیشر ملاقات میکنند.
«فیـشر: برای ما در مرحله اول تضمین عینی، (یعنی همانی که در توافق پاریس بود،) به معنای عدم شروع غنیسازی است.
آقای روحانی: در تهران در توافق سعدآباد در حضور شما در مصاحبه گفتم تعلیق حداکثر یک سال خواهد بود.
فیشر میگوید: در مذاکرات چنین نبوده است. در مذاکرات گفتیم فعلاً از مدت تعلیق حرفی نباشد نمیخواهیم وقتکشی کنیم. اگر شما به طرف ما حرکت کنید همین امروز کار تمام است.»
یعنی اگر شما از قید مسأله هستهای بگذرید مسأله تمام است.
آقای روحانی باز میگویند: «اگر برای رسیدن راه حل میانه اراده ای دارید، ما هم حاضر هستیم.» یعنی بیا وسط. نه حرف شما نه حرف ما. فیشر باز میگوید:«ما از دو نقطه نظر به راه حل نگاه می کنیم.» یعنی ما به سمت راست میرویم و شما به چپ. «ما از دو نقطه نظر داریم نگاه می کنیم. می خواهیم در دو جهت مخالف حرکت کنیم. و به نقطه میانه برسیم که امکان ندارد.» یعنی شما باید به طرف ما بیایید.
ایشان باز در این سفر با صدر اعظم آلمان ملاقات میکند و در این ملاقات بیان میکنند: «این مسأله، در کشور ما یعنی انرژی هستهای به غرور ملی تبدیل شده است. اگر راه حل مورد رضایت مردم نباشد، پایدار نخواهد بود».
شرودر در کمال پررویی: «با کمال احترام نسبت به مردم ایران معتقدم که مردم شما اطلاعی از مسائل اتمی ندارند اگر رهبری خردمند به مردم خود بگوید این امری است که به لحاظ سیاسی و اقتصادی به صلاحشان نیست، آنها خواهند پذیرفت. اگر بتوانید انصراف داوطلبانه از غنیسازی را برای مردم خود توضیح دهید، جهان به شما اعتماد خواهد کرد.» یعنی جلوی پیشرفت خود را بگیرید، جهان به شما اعتماد میکند چون اگر چیزی نداشته باشید، اعتماد میکنند. «و ملت شما از مزایای زیادی ازجمله مزایای اقتصادی بهره مند خواهد شد. من راه حل دیگری نمیشناسم.»
دبیر اسبق: «همان طور که سایر اعضای NPTحق تولید سوخت دارند، ما هم حق داریم و اجازه تحقیر ایران را نمیدهیم.»
شرودر: «مسأله ما معاهدات بین المللی نیست. NPTاصلا برای ما مهم نیست. مهم این است که از طریق اعتماد اروپا به ایران، جهان به ایران اعتماد پیدا کند. بدون این اعتماد اروپا و جهان، امکان حل مسأله وجود ندارد. انصراف از غنیسازی، ما را از تمام مشکلات بعدی رها میکند.» این جا می خواهد تهدید کند. «من نمی دانم راه حل دیگری وجود دارد یا خیر.»
دبیر اسبق: «شما میخواهید سوخت تولید نکنیم یا سلاح هستهای. اساس NPT این است که کشورها فعالیت صلح آمیز داشته باشند. »
شرودر:«ما هردو به لحاظ سیاسی آدم بالغی هستیم. صریح صحبت کنیم. NPTکافی نیست. برای ادامه کار، تنها یک راه را می بینیم. واقعا مطمئن نیستم غیر از انصراف راه حل دیگری وجود داشته باشد.» یعنی تعطیل کنید. یعنی عملا تضمین عینی، به معنی تعطیلی شد. خیلی صریح.
و جالب تر از همه چیز اظهارنظر ایشان در جای دیگری از کتاب شان است که:« پس از سفر پاریس و توافق با شیراک، امید جدیدی ایجاد شده بود. و نظر عدهای که میگفتند اروپا به هیچ شکل زیر بار غنیسازی نمیرود بشدت تضعیف شده بود»!
از این صراحت بیشتر که با هیچ نوع کار هستهای جدی در ایران موافقت نمیکنند و باهمین نگاه و برداشت است که آن دوران، دوران طلایی دیپلماسی نامیده میشود.
نامه حسن روحانی به وزرای ۳ کشور اروپایی
وقتی از این سفر برمیگردند، می بینند که ظاهراً خیلی خوب نبوده است و یک کلاه بزرگی سر آنها رفته است. قصد دارند کاری بکنند تا یک مقداری ترمیم بشود.
مسئول وقت مذاکرات هسته ای، نامه ای به سه وزیر اروپایی می نویسند. با این مضمون که توافق پاریس که امضا شد، قبول. ولی درک ما از توافق پاریس این هاست:
۱)شناسایی حقوق ایران و اعمال آن تحتNPT مانند سایر کشورها
۲) گزارش عندالاقتضای مدیر کل آژانس، به شورای حکام به معنی نقطه شروع تبیین پرونده هستهای ایران در آژانس.
۳) تعهد سه کشور اروپایی مبنی بر اینکه پرونده هستهای ایران به شورای امنیت ارجاع داده نخواهد شد پابرجاست.(سؤالی این جا مطرح است که آیا سه کشور اروپایی تعهدی داده بودند ؟)
۴) در مورد قطعنامه نوامبر با ایران مشورت خواهد شد.( یعنی این سه کشور اروپایی که می خواهند قطعنامه علیه ایران بدهند با ایران مشورت خواهند کرد.)
۵) در هیچ بند از قطعنامه که نباید به مفهوم ماشه اشاره کند. (مفهوم ماشه یعنی چی؟ یعنی اگر از ایران یک مسأله دیگری سر بزند، پرونده در شورای حکام مطرح نمی شود، مستقیم وارد شورای امنیت می شود.)
۶) تعلیق در UCF اصفهان به معنای اجتناب از وارد کردن کیک زرد است. (میدانید که UCF اصفهان در واقع جزو غنیسازی نیست ولی در آن جا ما این کار را متاسفانه پذیرفتیم.)
ایشان این کار را انجام می دهند تا اتفاقی که در پاریس افتاده است را ترمیم بکنند.
سه کشور اروپایی هم فوراً پاسخ صریح میدهند: «دیدگاه ما این است که متن صریح توافق پاریس بدون تفسیر یا شرایط دیگر، تنها مرجع برای طرفهای توافق است.»!
بازهم قطعنامه
باز با همین وضعیت، ما تعامل بیشتری میکنیم، اسم این را نمی دانم باید تعامل بگذاریم یا چیز دیگری! آنها در مقابل به اصطلاح این همه تعامل، باز دوباره تصمیم به ششمین قطعنامه میگیرند. باز توسط این سه کشور اروپایی قطعنامه به شورای حکام پیشنهاد می شود.
پیشنهاد عجیب طرف ایرانـی
۴ فروردین ۸۴، برای تضمینهای عینی، ایران طرحی را به سه کشور اروپایی میدهد. باز تأکید میشود که همه این موارد داخل کتاب ذکر شده، هست. صحت و سقم آن هم با نویسنده کتاب است. دقت کنید ما که می خواهیم برنامه هستهای داشته باشیم، خود این پیشنهادات را میدهیم:
۱) محدود کردن برنامه هستهای ایران
۲) چرخه سوخت باز ( چرخه سوخت باز در مقابل چرخه سوخت بسته است. از معدن تا بازفرآوری همه مراحلی که در چرخه سوخت وجود داره، چرخه بسته را تشکیل می دهد. یعنی این که همه مراحل در کشور وجود داشته باشد که ما اکنون این توانمندی را داریم. باز یعنی این که یک بخشی از آن وابسته به خارج باشد. این که ما این قسمت را انجام نمی دهیم در واقع میپذیریم که چرخه سوخت کامل نداشته باشیم، با وجود اینکه حق ما هست و توانایی اش را داریم.)
۳) تعیین سطح غنیسازی در سطح غنای پایین.
۴) محدود کردن دامنه غنیسازی صرفا برای سوخت راکتورهای ایران (بالاخره ما یک کشور هستهای هستیم. ممکن هست بخواهیم این اقلام هستهای را تولید کنیم، صادر کنیم. اینجا میپذیریم که فقط نیازهای داخلی خود را برطرف کنیم.)
۵) تبدیل همه اورانیوم تولید شده به لوله سوخت،
۶) تصویب پروتکل الحاقی،
۷) حضور مستمر بازرسان در مراکز غنیسازی و تبدیل آن.
این در واقع چیزی است که ما در فروردین ماه به سه کشور اروپایی می دهیم که در کمال تعجب این را هم نمیپذیرند.
آخرین مذاکرات روحانی با طرف اروپایی
چهار خرداد سال ۸۴، آخرین مذاکرات بین مسئول سابق هستهای ایران با وزرای خارجه سه کشور اروپایی و سولانا که به آنها پیوسته بود، انجام میشود. که در این مذاکره طرحی که قرار بود در مذاکرات پاریس به ایران داده شود را مطالبه میکند.
آن ها مطرح میکنند که باید بحث شود، کار بشود. برای این قضیه بهانههایی میآورند. ولی اظهار میدارند که شما نباید UCF اصفهان را دست بزنید. همان را که در پاریس پذیرفتید انجام بدهید. این بحث ها در واقع آن جا انجام میشود. اما چیزی که مربوط به بحث ما می شود، چند جمله اش را دقت کنید.
وزیر خارجه انگلیس: «ما میتوانیم فهرست طولانی از اقداماتی که باید انجام شود ارائه دهیم»، همان پیشنهادی که برای طرح دراز مدت میخواستند به ایران بدهند.
دبیر اسبق: «آیا در طرحی که میخواهید بدهید غنیسازی برای ایران هست یا نه؟»
جناب وزیر!: «موضع الان ما این است که نه!»
وزیر خارجه آلمان:«سخت است به ایران تکنولوژی هستهای بدهیم.»
وزیر خارجه انگلیس: «در زمینه غنیسازی داخل ایران و نه برای ایران. هیچ تعهدی از قبل نمیتوانیم بدهیم. یعنی اگر شما میخواهید غنیسازی داخل ایران داشته باشید نه.» ولی اگر بیرون باشد بعداً ما به شما سوخت بدهیم یا چیز دیگری بدهیم، یک بحث دیگر است. ولی درمورد داخل اصلا ًصحبت نکنید. «دستیابی به آنچه ما میخواهیم به آن برسیم یعنی تمهیدات درازمدت. ما در جهت توافق پاریس بسیار مشکل است.» ما قرار گذاشتیم در طول دوره مذاکرات تعلیق را ادامه بدهیم.
وزیر خارجه آلمان: «اگر شما فکر میکردید ما میگوییم شما میتوانید غنیسازی داشته باشید اشتباه میکنید.»
نامه روحانی به اروپایی ها
در تیر ماه ۱۳۸۴ پیگیری میکنند که سه کشور پیشنهادشان را بدهند که آنها اما و اگر میکنند و جواب نمیدهند. یک برآوردی طرف ایرانی میکند. نامه ای به سه وزیر می نویسد. که خود متن و پاسخ سه وزیر جالب است:
نامه روحانی: «پس از این دوره طولانی مذاکرات و تمامی اقداماتی که برای اطمینان سازی انجام دادیم و انعطافهایی که نشان دادیم، هیچ توجیهی وجود ندارد که شما از ارائه پیشنهادی که بتواند برای طرفین قابل قبول باشد خودداری نمایید و در عوض چیزی را ارائه دهید که ما انتخاب دیگری جز رد کردن آن نداشته باشیم.»
و این حرفِ کیست؟، کسی که به اصطلاح مسئول بوده و همواره، در حال مذاکره و تعامل بوده است. نتیجه اش را حالا ببینید..
سه وزیر هم پاسخ صریحی می دهند: «مذاکره تنها می تواند براساس متن و مذاکرات پاریس باشد. نصی که آن جا هست را انجام می دهیم.»
آن جا ما تضمین های عینی را پذیرفتیم، تضمین عینی هم یعنی شما چرخه سوخت نداشته باشید. چون این بحث را در گفتوگوها گفتند. گفتند: «تضمین عینی موقعی است که اگر شما هم بخواهید منحرف شوید هم نتوانید واین موقعی است که شما حتی دانش هستهای هم نداشته باشید.»
یکی از مسئولین اروپایی که در مذاکرات وقت بوده، در جلسه مذاکره، پیرامون همین تضمینهای عینی ، به ساعتی که در میز مذاکره بوده است، اشاره میکند و میگوید:
«این ساعت رو نگاه کنید. ما که می گوییم شما باید تضمین عینی بدهید؛ این است که در واقع اولاً باید جلوی حرکت عقربههای ساعت را بگیرید، یعنی باید فعالیتها را تعلیق کنید که همین الان هم دارید این کار را انجام میدهید. دوم باید اجزای این ساعت را از هم جدا کنید. سوم ( گویا سیگاری دستش بوده، این سیگار را میزند درجاسیگاری، خاموش میکند) همه آنها را باید تخریب بکنید».
پیشنهاد تحقیرآمیز طرف اروپایی به ایران در مرداد ۸۴
بالاخره در مرداد ماه سال ۸۴ ، سه کشور اروپایی پیشنهادشان را برای آن تمهیدات دراز مدت میدهند. که پیشنهاد مفصلی است. که دارای چند محور مهم است که عبارتند از:
۱)چنانچه ایران، خواهان تأمین تضمین شده سوخت طی سالهای آتی باشد قادر خواهد بود اطمینان مورد نیاز را از طریق ایجاد یک تعهد الزامآور، مبنی بر اینکه به فعالیتهای چرخه سوخت هستهای نمیپردازد، برساند. (یعنی که ایران باید متعهد بشود که هیچ فعالیتی در زمینه چرخه سوخت هستهای نداشته باشد.)
اصلا ما در مذاکره چه اهدافی داشتیم. نگاه کنید ابتدا توافق سعدآباد برای این بود که نمیخواستیم تعلیق را با ابعادی که در قطعنامه شورای حکام بود بپذیریم. به اینجا رسیدیم.که نه تنها غنی سازی، چرخه سوخت نیز باید حذف شود.
تعهدات اروپایی ها:
۱) از عضویت ایران در سازمان تجارت جهانی حمایت سیاسی میکنند (که خیلی زحمت می کشند!)
۲) تقویت میکنند همکاری ها با ایران را در عرصه هایی مانند حمل و نقل هوایی، راه آهن، دریایی، زلزله شناسی، زیرساخت، کشاورزی، صنعت غذایی و توریست (که اینها هیچ تعهد مشخصی نیست. خب در زمینه توریست همکاری میکنیم یعنی چه؟ به هر حال، ورود توریست خارجی به ایران منافعی دارد. ولی آیا در قرارداد چنین چیزی نوشته شده، که مثلاً سالانه هزارتا، ده هزارتا توریست وارد ایران می کنیم. همکاری میکنیم، حالا چکار میکنیم و نتیجهاش چه میشود، معلوم نیست. یعنی باز هیچ تعهدی را متقبل نمی شوند)
۳) سه کشور اروپایی با ایران برای جایگزینی تسهیلات تجهیزات، برای موادی که فقط کاربری غیر نظامی داشته باشند، همکاری میکنند.( یعنی در بحثهای هستهای آن چیزهایی که فقط کاربری غیرنظامی داشته باشد، همکاری میکنند و باز معلوم نیست چگونه همکاری میکنند. به ما می فروشند یا به ما اجاره میدهند با ما مشارکت میکنند. معلوم نیست. گفتهاند همکاری میکنند، یعنی ممکن است در اتاق خود بنشینند، دعا کنند که ایران نیاز هستهایاش را برطرف کند. هیچ تعهد ملموسی را متعهد نمیشوند.)
۴) این گروه میتواند حوزه جدید را برای استخدام دانشمندان، تکنسینها و کارگران ایرانی که برای این تجهیزات استخدام میشوند پیدا کنند. (چون قرار است چرخه سوخت هستهای در ایران جمع شود. بالاخره ده ها دانشمند، کارگر و تکنسین بیکار می شوند. سه کشور اروپایی متعهد می شوند که برای آن ها داخل ایران، کار پیدا کنند)
معاون سولانا راجع به موضع هیأت ایرانی زمان روحانی چه گفت؟
نگاه کنید ما تا کجا رسیدیم. که من خاطرم هست در مرداد۸۷ ، با پوپر، معاون سولانا جلسهای داشتیم. وقتی بحث به اینجا رسید، گفتم شما چنین پیشنهادی به ما دادید.
گفت: «ما اشتباه کردیم در آن زمان این پیشنهاد را به شما دادیم. چرا که ما هرآن چه به شما میگفتیم، شما میپذیرفتید. و ما قدرت شما را under stimate کرده بودیم و ما نباید این پیشنهاد را به شما می دادیم».
جالب است که او معذرت خواهی میکند ولی کسانی که این بلا را سر مردم ایران و منافع ملی ما آوردند، افتخار میکنند و طلبکار هم هستند.
البرادعی: پیشنهاد توهین آمیز و متکبرانه بود
البرادعی در کتاباش به این پیشنهاد اشاره میکند. جالب است نظر او را هم ببینیم: «نه تنها پیشنهاد سه کشور اروپایی ناچیز بود، بلکه لحن توهینآمیزی نیز داشت، تا جایی که حتی لحن متکبرانهای نیز داشت. این طرح تا جایی پیش میرفت که قول میداد که اروپاییها دانشمندان ایرانی را که در صورت غنیسازی نکردن، بیکار میشوند تحت پوشش قرار میدهد.»
اعتراف روحانی به بی نتیجه بودن روند مذاکرات
در مرداد ۸۴ ،که در واقع اواخر دوره مسئولیت آقای روحانی هست، ایشان نامه ای به آقای البرادعی مینویسند.
در این نامه که باز در همان کتاب هست، چند نکته را متذکر می شوند که به نظر من، این نکات کاملاً گویاست. یعنی در واقع ارزیابی این روند را در این سه گزاره هایی که ایشان میآورند، به وضوح میتوان یافت. نیازی به هیچ تفسیر وتعمیق دیگری نیست.
<علی رغم همه تلاشهای صادقانه خود و حداکثر انعطاف، پیشنهاد سه کشور اروپایی نه تنها حقوق ایران برای توسعه صلحآمیز انرژی هستهای را مورد توجه قرار نمیدهد، بلکه حتی در حد اصلاح محدودیتهای غیرقانونی ناموجهی که بر اقتصاد و توسعه فناوری ایران شده، نیز نیست.>
نگاه کنید این حرف کیست؟ کسی که به دنبال این بود که همکاریهای خیلی گستردهای با اروپاییها راه بیفتد. خود ایشان میگوید شما حتی به محدودیتهای غیرقانونی کوچکی که
بر سر اقتصاد ما وجود داشت، متعرض نشدید. با وجود این همه رویکرد به اصطلاح تعاملی حاضر نشدید با ما کار کنید.
پیشنهاد سه کشور اروپایی در زمینه تقاضاها از ایران بسیار، معین و مشخص، اما در مورد پیشنهادهای ارائه شده به ایران، مضحک، کوتاه و نارساست. فقدان هرگونه تلاش برای ایجاد ظاهری متوازن این پیشنهادها را به دستوری استعماری کاپیتولاسیون شبیه میسازد. پیشنهاد یاد شده توهینی به تمام ملت ایران است که سه کشور اروپایی باید به خاطر آن از ملت ایران پوزش بطلبند.
البته این را در پرانتز باید گفت ابتدا کسانی که اروپایی ها را به اینجا رساندند پوزش بطلبند. مهر ۸۲، این قرارداد امضا شده است شما چرا مرداد ۸۴ ، تازه یادتان افتاده است. شما می گویید حتی بررسی نشده است. پس چرا این روند را جلو رفتید؟ به این می گویند مذاکره؟ که منافع یک ملت را به تاراج بگذارید. این که صرفا از جلسه گفت و گو بیرون بیاییم، با هم دست بدهیم و بخندیم، مذاکره شد؟ نه خیر. مذاکره تأمین منافع ملت است.
عملکرد هیأت مذاکره کننده خلاف نظر رهبری و خط قرمزهای نظام
ما بر اساس بحث هایی که در کتاب خود آقای روحانی هست، ببینیم واقعیت چه بوده است.
الف) ایشان می گوید: «قبل از توافق سعدآباد در ملاقات حضوری با مقام معظم رهبری جزئیات را مطرح کردیم. معظمله در این ملاقات با تعلیق در حد گازدهی نطنز موافقت کردند».
فرض کنیم این گزاره درست باشد که رهبری با تعلیق در حد گازدهی موافقت کردند. چرا که ادعای ایشان هست و من نظر نمیدهم درست است یا غلط. ولی فرض میکنیم درست است. حالا ببینیم در توافق سعدآباد چه اتفاق افتاده است؟ در توافق سعدآباد، دولت ایران داوطلبانه تصمیم گرفته است که همه فعالیتهای غنیسازی اورانیوم و بازفناوری را به صورتی که آژانس تعریف نموده تعلیق نماید. آژانس هم تعریف کرده است. که آن هم ابتدا گفتیم خدمتتان هست در قطعنامه شورای امنیت وجود دارد.
پس اگر گزاره ایشان درست باشد که رهبری با تعلیق گازدهی نطنز موافقت کرده اند، پس شما به آن عمل نکردید.
ب) باز در خود کتاب ایشان جملهای دارد. «به وزرای خارجه اروپایی در سعدآباد تأکید کردم که در مقام عمل، تنها گازدهی تعلیق خواهد شد و نه بیشتر. حتی بیانیه توافق سعدآباد کمی متفاوت تر بود.»
پس یعنی شما خلاف عمل کردید.
ج) جای دیگری باز ایشان میگویند که ما برای توافق پاریس یک خطوط قرمزی را تعیین کردیم که این خطوط قرمز۱۰ تا است. باز تأکید میکنم این روایت ایشان هست. من قضاوت نمی کنم که درست است یا غلط. ولی خود ایشان میگویند ما قبل از توافق پاریس به سه کشور اروپایی پیشنهادی دادیم که در پیشنهاد ایران از ۱۰ تا خط قرمز که گذاشته شده است، به روایت ایشان، بیشتر از ۳ تای آنها در پیشنهادی که خودمان دادهایم، نیست. یعنی ۷ تا از خط قرمزهای نظام را خود زیر پا گذاشتهایم. یعنی غربیها احترام گذاشتند و همان ۳ تا را قبول کردند!
باز دقت کنید که با چه اعتماد به نفسی، هنوز خرابکاریهای خود را به مقامات عالی نظام منسوب میکنند. که اینها براساس مطالب خود ایشان است، راست و دروغش با خودشان. نمیخواهم قضاوتکنم که اسنادش وجود دارد اما الان محل ورودش نیست و ما هم اختیار نداریم اسناد نظام را در هرجا ارائه کنیم. حتماً ایشان اجازههایی داشتهاند که توانستهاند ارائه کنند.
د) در جای دیگری ایشان میگویند نظام، هفت شرط را برای توافق پاریس گذاشت. حالا بیایید در میزان اجرایش در پیشنهادی که ایران میدهد، نگاه کنیم. از هفت شرط، پنج موردش رعایت میشود. دو مورد از آن رعایت نشد. لااقل در پیشنهاد ایران که باید رعایت شود. در توافق پاریس، خروجیاش چهار بند است، که از آن چهار بند، سه موردش جزو خط قرمزهای ماست. اگر خطوط قرمز شروط نظام هست، قاعدتا باید در خروجی مذاکرات لحاظ شود. اگر در مذاکرات این خطوط قرمز تأمین نشده است، شما نباید موافقت میکردید و ایشان موافقت کرده اند.
باز تأکید میکنم این مطالب روایت ایشان هست. من درباره این روایت قضاوتی نمیکنم و جالب است مطالب دیگری در همین کتاب، «در توافق پاریس طبق مصوبه رسمی جلسه سران نظام عمل شد». توافق پاریس وجود دارد، بروید ببینید، آیا عمل شد یا نشد.
البته این سه خط قرمز که گفتم رعایت شده است، آن هایی است که تسامحاً میپذیریم. اگر بعضی مواردش بخواهد جدی و حقوقی بررسی شود، باز قطعا بیشتر خط میخورد. مثلاً «دوره تعلیق محدود به دوره مذاکره باشد». تقریباً در توافق پاریس این طوری نیست. در توافق پاریس هست: «مادامی که مذاکره هست، تعلیق یک عنصر ضروری است». میگوید در این دوره ضروری است. بعدش را متعهد نمیشوند. هرچند که وقتی که میگوییم در طول دوره مذاکره باشد. مذاکره چند روز است یا چند سال است یا چند قرن است، هیچ معلوم نیست. خود ایشان می گوید «با ما شرط کردند که دوره مذاکره ۶ تا ۷ ماه باشد».
موضع رهبری نسبت به روند عقبنشینی ها
رهبری معظم انقلاب در ۱۳ دی ماه ۱۳۸۶، در دیداری که با دانشجویان یزد داشتند، راجع به این مسأله به تفصیل صحبت کردند. چند فراز از صحبت های ایشان که مربوط به بحث ماست، را دنبال می کنیم:
«در مسأله هستهای، آمریکاییها تا همین چند ماه پیش اصرار، اصرار که باید ایران به کلی همه فعالیتهای هستهایاش را کنار بگذارد؛ یعنی مثل آن کاری که با لیبی کردند؛ تهاش را جارو کند، تقدیم کند به آنها؛ به کلی اعلام انصراف کند. اخیراً- چند هفته قبل از این- وضع به جایی رسیده است که گفتند ایران در همین حدی که هست، توقف کند. ببینید فاصله اینها خیلی زیاد است. یک روزی بود که اینها حاضر نبودند پنج عدد سانتریفیوژ را تحمل کنند. مسئولین گفتوگو و مذاکره با اروپا حاضر شده بودند بیست تا سانتریفیوژ را نگه دارند، آنها گفته بودند نمیشود؛ گفته بودند پس لااقل پنجتا، گفته بودند نمیشود. اگر میگفتند یکی، بازهم میگفتند نمیشود! امروز سه هزار تا سانتریفیوژ دارد کار میکند، مبالغ زیادی هم آماده کار گذاشتن است. میگویند در همین حد متوقف شوید. این هم یکی از ناکامیهای آمریکاست.»
«این فرایند عقبنشینی البته برای ما یک فایده ای هم داشت: اینکه خودمان هم وعدهها و حرفهای رقبای غربی و اروپایی را تجربه کردیم و هم افکار عمومی دنیا تجربه کرد. لکن عقبنشینی بود، دیگر عقبنشینی کردید. من همان وقت در جلسه مسئولین گفتم اگر چنانچه بخواهند به این روند مطالبه پیدرپی ادامه بدهند، من خودم وارد میدان میشوم. همین کار را هم کردم. بنده گفتم که این روند عقبنشینی باید متوقف شود و تبدیل شود به روند پیش روی و اولین قدمش هم باید در آن دولتی انجام بگیرد که این عقبنشینی در آن دولت انجام گرفت و همین کار هم شد. در زمان دولت قبل، اولین قدم به سمت پیشرفت برداشته شد. تصمیم گرفته شد که کارخانه UCF اصفهان راه اندازی شود و راه اندازی هم شد و دنبالش هم این پیشرفت های بعدی تا به امروز.
چیزهایی هست که خواهید دید که همان نقشه ایجاد یأس دشمن است که حالا یک کار به این عظمت انجام گرفته. مسأله انرژی هستهای این همه درباره اش مردم شادی و خوشحالی کردند. آقا در بیاید که چرا شما بیخود مملکت را به چالش های این چنینی می کشانید؟ فقط به خاطر یک چیز کم اهمیت انرژی هسته ای؟
ببیند این همان ایجاد یأس است. این همان چیزی است که شما باید مراقبش باشید. این یکی از آن رخنه هاست که اعتماد به نفس ملی را ضربه می زند چنانچه در سال قبل متأسفانه این کار شد؛ یعنی این مسأله انرژی هستهای که باید پشتوانه مستحکم اعتماد به نفس ملت ایران می شد، خواستند وسیله ای کنند که اعتماد به نفس را از ما بگیرند. هی فشار آوردند که باید آن را تعطیل کنید، این را تعطیل کنید. رسیدند به کارخانه UCF اصفهان، گفتند این را هم باید تعطیل کنید. این مقدمات اولیه است .بنده آن وقت به مسئولین گفتم که اگر این حرف را گوش کردید، فردا خواهند گفت معادن اورانیوم را هم که در کشور وجود دارند، باید یک جا جمع کنید بدهید به ما تا خاطرجمع شویم که شما نمی خواهید بمب اتم بسازید.»
خواهش برای یک سانتریفیوژ
حتی در آن دوران طلایی مذاکرات، به اصطلاح خودشان، به آنها گفتند اجازه بدهید یکی دو سانتریفیوژ در دانشگاه، داخل محفظه شیشهای بگذاریم تا کسی دست به آن نزند که دانشجویانی که آن جا هستند بدانند سانتریفیوژ که می گویند، چه شکلی هست! که همین را هم اجازه ندادند.
مذاکره در دستشویی
در خاطرات جک استراو بخوانید. خیلی توهین آمیز میگوید:
«طرف ایرانی به من زنگ زد. من وقتی وارد دفترم می شدم به من زنگ زد. به همراهم گفتم: بگو چند دقیقه دیگر زنگ بزند. من وارد دفترم شدم، دیدم دستشویی دارم. رفتم داخل دستشویی تلفن را گرفتم و جواب دادم. ایشان به من گفتند که داشتن چند عدد محدود سانتریفیوژ را اجازه بدهید. قاطعانه گفتم که یکی هم نباید داشته باشید».
داریوش احمد رضا
شیوه جنگیدن با زود باوران تاریخ
http://bahmaneyar.blogfa.com/post-430.aspx