استاد رحیم پور در جمع دانشجویان دانشگاه شیراز
کسانی می خواهند ما را به ادبیات «ما نمی توانیم » برگردانند
چکیده کسانی می خواهند ما را به ادبیات «ما نمی توانیم » برگردانند :
چندی پیش استاد حسن رحیم پور ازغدی اظهارات صریح و هشدارگونه ای را در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی پیرامون مسائل فرهنگی ابراز داشت که محرمانه قلمداد شده و از انتشار آن خودداری شد. این عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در حوزه هایی همچون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وضعیت مطبوعات و نیز وضعیت دانشگاه ها هشدارهایی را خطاب به دکتر حسن روحانی ابراز داشته و به رئیس جمهور نسبت به بازگشت به گذشته و افراطی گری نکاتی را یادآور شده و تأکید کرده است که این روند فرهنگی و گسترش فساد با شعار اعتدال تناقض دارد. به این بهانه خلاصه ای از سخنرانی استاد رحیم پور ازغدی در جمع دانشجویان دانشگاه شیراز را که اواخر اسفند 1392 ایراد شده است.

دوستان فرمودند جلسه یادبودی برای مسلمانان آفریقای مرکزی است که قتل عام شدند. دست های پشت پرده معمولا از زمینه های نژادی، دینی و مذهبی
سوء استفاده و مشتی نادان و عوام را تحریک میکنند که منجر به این فجایع میشود. در شرق آسیا به دست یک مشت بودایی، مسلمانان را زنده زنده می سوزانند، در آفریقای مرکزی این اتفاقات میافتد و همین مسائل به شکل دیگری در بمب گذاری ها و تروریستی که در سوریه، عراق و پاکستان و. . . هست، تکرار میشود. دستهای پشت پرده همه تقریباً به یک جا، به یک اتاق فرمان وصل میشوند. هدفشان این است که نهضت بیداری اسلامی، نهضت مستضعفین علیه استکبار و سرمایه داری را، این نبرد را، به جنگ دینی، جنگ فرقه ای، جنگ مذهبی، جنگ نژادی-قومی تبدیل کنند. شما چه دخالت کنی، چه نکنی به ضررت است. اگر دخالت نکنی باید بمانی و تماشا کنی که چطور زن و مردم و کودکان مسلمان را میکشند. میسوزانند. اینها را برهنه میکنند، بعد لاستیک ماشین اطرافشان میریزند. آن قدر این ها را میزنند که نتوانند نفس بکشند. استخوانها و ستون فقراتشان را خورد میکنند. بعد رویشان بنزین میریزند و اینها را میسوزانند. اینها کینهها و برنامهریزیهای کسانی است که ذهن مردم را از مسائل اصلی منحرف کنند. و از آن طرف اگر دخالت کنی، به یک جنگ مذهبی، قومی و نژادی دامن زدهای.
خواستم تشکر کنم از دوستانی که از این طرف عالم قلبشان برای مستضعفین و مسلمانان آن طرف عالم میتپد و نگرانند. این یک ارزش اسلامی است. این روحیه را برای خودتان حفظ کنید، چون کسانی در مملکت، در افراد عمومی، در دانشگاه و هم در حکومت هستند و خواهند بود که اساسا این طور نگرانیها را قبول ندارند. میگویند به شما چه مربوط که در آفریقا چه خبر است؟ سرپیازی یا ته پیاز؟ برو مشکلات شخصی و مادی خودت را حل کن.
مردم خسته نشده اند؛جنابعالی خسته شده ای!
از همین جا وارد بحث خودمان بشوم. شما به عنوان نسل جوانِ دهه چهارم انقلاب حتما باید برای خودتان یک برنامه مطالعات اسلامی و اجتماعی داشته باشید که کلاه سرتان نرود. امام صادق(ع) فرمودند: «لَستُ اُحِبُّ اَن اَرَی الشّابَّ مِنـکُم اِلاّ غادیاً فی حالَینِ: اِمّا عالِماً اَو مُتَعَلِّما» (امالی (طوسی)ص۳۰۳) فرمودند: «دوست ندارم حتی یکی از جوانان شما را ببینم جز در یکی از این دو حالت، دائم، یا چیزی را میآموزید، از کسانی که میدانند. یا چیزی را میآموزید به کسانی که نمی دانند.» مدام یا در حال مبارزه با جهل خودتان باشید یا مبارزه با جهل اجتماعی. بعد توضیح دادند که اگر مطالعات اسلامی و آگاهیهای اجتماعی نداشته باشید، چه اتفاقی خواهد افتد. «فَاِن لَم یَفعَل فَرَّطَ» آن نسل جوانی که آگاهیهای اسلامی ندارد، اهل مطالعه و فکر نیست، این اهل افراط است. این تفریط میکند. فرمودند وقتی تفریط شد، «فَاِن فَرَّطَ ضَیَّعَ». ضایع میکند. هم خودش را ضایع میکند، هم آن شعارها و اصول را، هم جامعه را ضایع میکند، هم فردا یک جایی مسئولیتی پیدا کرد، آن کار را هم ضایع و خراب میکند. «وَ اِن ضَیَّعَ اَثِمَ» ممکن است کسی بگوید خب حالا ما بی عرضه بودیم و در کار هم ضایع کردیم، گناه که نکردیم. میفرماید: چرا گناه کردی. هر جا که یک مسئولیتی ضایع میشود یعنی یک گناهی اتفاق افتاده است. چون گناه فقط شرابخواری و فساد و. . . که نیست. ترک امانتداری، عدم دقت در یک مسئولیت اجتماعی، بی عرضگی، اینها گناه است. گناه اجتماعی است. اینها گناهانی است که جامعه را عقب مانده و بدبخت میکند. جامعه را ضعیف میکند. جامعه وابسته میشود به دشمن. به نظرتان ما در تحریم چطور مقاومت کردیم در سه و نیم دهه؟ چون کسانی بیش از بقیه زحمت کشیدند، بقیه هم نفهمیدند.
یکی از گناهان بزرگ این است که کسانی رسماً بگویند و بنویسند که ما راهی جز تسلیم و ذلت نداریم. بزرگترین گناه آسیب پذیرکردن یک ملت است. البته این ملت آسیب پذیر نیست. کسانی که این طور فکر میکنند، که الان نمونه حرفهایشان را میخوانم، اینها خودشان آسیبپذیرند. خودشان وا دادهاند. خیال میکنند ملت وا داده است! از زمان انقلاب و جنگ، همان سالهایی که امام هنوز بود، در دهه ۰۶، یک عدهای که مسئول بودند گفتند که آقا دیگر بس است! مردم خسته
شده اند. امام (ره) جواب داد مردم خسته نشدهاند، جنابعالی خسته شدهای. خسته شدی برو کنار تا شخص دیگری جای تو بیاید. امام (ره) یک وقتی گفت اگر تمام مسئولین هم خسته شوند من و مردم خسته نمیشویم. به قول یکی از دوستان میگفت بعضی از مسئولین ۵۲ سال است میخواهند جمهوری اسلامی را از بین ببرند، مردم نمیگذارند. کسانی که میخواهند تسلیم شدن و ضعف یک ملت را تئوریزه کنند اینها گناهان بزرگ اجتماعی را انجام میدهند. کسانی که میخواهند به این ملت حالی کنند که ما نمی توانیم، بزرگترین خیانت را کردهاند.
هر کس به زبانی ولو روشنفکری و آکادمیک میخواهد به شما بگوید که شما نمیتوانید، این یا نادان است یا خائن و این بزرگترین گناه اجتماعی است.
آن هم به ملتی که ۰۱ بار توانستهاست. کسانی که جبهه نمیآمدند، نشسته بودند عقب مسخره میکردند. میگفتند: جنگ جنگ کو پیروزی؟ گفتند اصلا کجای قرآن گفته جنگ جنگ تا پیروزی؟! امام (ره) گفت راست میگویند. من نگفته ام جنگ جنگ تا پیروزی، قرآن گفته: جنگ جنگ تا رفع فتنه از جهان.
«ما نمی توانیم» را تئوریزه میکند
در قضیه تحریم چه کار باید کرد؟ باید صد در صد شما تسلیم مطلق بشوی؟بگویی ما کل تلاشهای
هسته ای که شده، همه را تعطیل میکنیم؟دیگر هم شما زحمت نکشید از آن طرف عالم بیایید اینجا ترور کنید. ما خودمان این ها را کت بسته تحویلتان می دهیم. شرایط حساس کنونی تا کی است؟ ۵۳ سال است میگویند شرایط حساس کنونی. در این شرایط آن تعابیری که امام داشت دیگر معنی ندارد. در این شرایط به نظر شما راجع به فرهنگ اجتماعی، مسئله معروف، منکر، حق، باطل، تکلیف فرهنگی چه باید باشد؟تفکر مقابل
امام (ره) میگوید فرهنگ یک بازار است. مثل بازار اقتصادی است. هر چه که آن جاست کالاست. اصلا میگویند کالای فرهنگی. خیلی جالب است! کالایی که به مصرف فرهنگی می رسد. یعنی تجارت با عقیده. تجارت با اخلاق. تجارت با حقوق فرهنگی معنوی. تجارت با عقل مردم. حال در حوزه اقتصاد چه خواهد گفت این تفکر؟ مثلا اگر بخواهد توسعه را تعبیر کند به نظرتان چطور تعبیر میکندپیشرفت ولو با وابستگی! خب اینجا راه ها جدا میشود. شما فکر نکنید بحث فقط بحث سیاسی است. بعضی ها فکر نکنند این بحث ها فقط مربوط به انتخابات و سیاسی است. اینها مبنایی است. یک کسانی نگاهشان به دین نگاهی است که میگویند دین یک فرهنگ و شعور قبیلهای بوده و باید از مسائل اجتماعی برود در مسائل خصوصی فردی! چرا غرب میگوید حق همجنس بازی در رأس حقوق بشر است؟ یک تعریف از بشر این است. یک تعریف حیوانی. بلکه از حیوانات پایینتر. یا در حوزه سینما. در حوزه سینما و فرهنگ می بینید بعضیها چه حرفهایی میزنند. میگویند هنر و هنرمند مقدستر از آن است که ارزشها تقسیمش کنند. یعنی چه؟! هنر چیست؟ تعریف هنر. تعریف نسبت هنر با ارزش. نسبت سینما به عدالت اجتماعی، اخلاق اجتماعی، حقوق اجتماعی. نسبت توسعه و پیشرفت به مقوله وابستگی و استقلال. نسبت روابط خارجی با مقوله دفاع از مستضعفین عالم، مبارزه با استکبار جهانی. آن جمله ای که امام گفت هر جا ظلم هست مبارزه هست و هر جا مبارزه هست ما هستیم. در حد توانمان هستیم چون انسانیم. انسان وقتی انسان است که دردِ انسان داشته باشد. نه فقط درد خودش. این یک نگاه است. یک نگاه هم میگوید: آقا ببین قدرتهای جهانی! یک طور میگویند قدرتهای جهانی که از دهانشان با لب و لوچه آویزان آب میچکد. خب این یک نگاه است. نگاهی که ترس را تئوریزه میکند در یک ملت. «ما نمی توانیم» را تئوریزه میکند. ما «غلط کردیم شعار گنده تر از دهانمان را دادیم» را تئوریزه میکند. یک نگاه هم نگاه امام(ره) است. یک وقت من به «آقا عیسی» خادم
امام (ره) گفتم یک خاطره از امام (ره) بگو. گفت: «امام (ره) و سید احمد داشتند قدم می زدند. مرحوم سید احمد به امام (ره)گفت که آقا ! جهان بین دو تا ابرقدرت تقسیم شده. دیگر این دو ابرقدرت تصمیم می گیرند برای همه. میگفت هنوز سید احمد حرفش را تمام نکرده بود که امام(ره) گفت: سه تا ابرقدرت! سومی اش ماییم.»
یک کسی این طور نگاه میکند. میگوید دو تا ابرقدرت چیست؟! سه تاییم. ما هم هستیم. منتهی آن قدرتها بر اساس سیطره و سلطه و امپریالیسم و ظلم بنا شده. ما باید یک ابرقدرت جهانی شویم در دفاع از عدل و حقوق واقعی بشر، دفاع از مستضعفین. یک ابرقدرت باشد که جلوی این دو تا ابرقدرت بایستد. امام (ره) اینگونه حرف میزد. میگوید ما میتوانیم در مقابل ابرقدرتها بایستیم. اما تفکر مقابل امام (ره) میگوید ما نمیتوانیم.
نرمش غیر قهرمانانه کرده اید!
امام(ره) میگوید هر جا ظلم هست ما باید در حد توان حضور داشته باشیم، اینها میگویند ما باید بگوییم فلسطین به ما مربوط نیست. مسئله داخلی است. صهیونیست ها خودشان بنشینند حل کنند. ما هم مینشینیم نگاه میکنیم. هر دوشان باشند. اسرائیل باشد. فلسطین باشد. قاتل باشد! مقتول هم باشد! هر دو
محترم اند. میگویند توافق! ارباب و برده هم توافق میکنند! ارباب میگوید ببین داداش توافق میکنیم، تو صبح تا شب کار میکنی، من صبح تا شب می خورم! بعد من شب تا صبح باز می خوابم، تو شب تا صبح کار میکنی! تقسیم کار میکنیم با هم! توافق برد-برد اینگونه است! حالا هِی مجبور میکنید من چیزهایی را که نمیخواهم بگویم، بگویم. دقت کنید! برد-برد حرف درستی است، اما در کجا؟ در معامله و تجارتی که هر کدام به حق خودشان قانعند، هیچ کدام بنا ندارند آن دیگری را له کنند. به حقوق او تجاوز کنند. برد-برد یعنی این. ما دو نفر، ما دو تا کشور، ما دو تا جریان می نشینیم با هم مذاکره میکنیم. معامله میکنیم. همه حقوق تو برای تو محفوظ. همه حقوق من هم برای من محفوظ. این میشود برد- برد. ولی اینها میگویند ما آقاییم، شما جزو بردگان مایید. ما هزاران بمب اتم داریم، شما غنی سازی غیر نظامی هم نباید بکنید. صد میلیارد پول خودتان را ما توقیف میکنیم، بعد نیم میلیارد، نیم میلیارد، قطره قطره
می دهیم و خودمان هم میگوییم کجا مصرف کن، کجا مصرف نکن. این ها برد- برد است؟! نرمش اگر قهرمانانه باشد خوب است، اما نرمش غیر قهرمانانه کردهاید. البته من عرض کنم بنده همچین عقیده ای ندارم که الان خیانتی شده. الان هم ما هنوز نباید پیشداوری کنیم. همه هم گفته اند که ما اجازه نمیدهیم به حقوق این ملت اهانت شود و خط قرمز حقوق این ملت است.
من راجع به آقای روحانی و این مباحث صحبت نمیکنم. من راجع به کسان دیگری صحبت میکنم که شروع کردهاند در بعضی رسانه ها و جلسات دانشگاهی ذلت را تئوریزه میکنند. حالا نمونه اش را آورده ام.
می خوانم بدون این که اسم افراد را ببرم. این ها دارند صریح میگویند که اصلا بدون وابستگی نمیشود پیشرفت کرد. اصلاً شما بیجا میکنی میگویی: «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی». اصلا استقلال چیست میگویی ؟ ما از کسانی داریم حرف می زنیم که در دانشگاههای ما تدریس میکنند و حتی کارگزاران دولتی را تربیت میکنند. در دانشکده های مختلف، از دانشکده های وزارت خارجه تا دانشکده های دیگر تزشان این است که «وابستگی و استقلال یعنی توهم». ما باید هضم بشویم در سرمایهداری جهانی. باید واقعبین باشیم.
واقع بین یعنی چی؟ «یعنی غربی ها اربابند و ما نوکر. نوکر دو جور است. یکی نوکرِ واقع بینِ موفق. یکی نوکرِ نادانِ گستاخ. این نوکر اولی پیشرفت هم میکند. مدال می گیرد. درجه می گیرد. حقوقش اضافه میشود! ناهار بیشتر به او میدهند! این نوکر دومی، برده شورشی، این هیچ وقت آقا نمیشود! در دهنش میخورد و هزینه بیشتر میدهد! شلاق می خورد. تهدید میشود. ترور میشود. جنگ راه میاندازند علیهش. می زنند لت و پارش میکنند».
مسئله این هاست. ما با این ها مشکل داریم. در آینده باید ببینیم هر کس چه کار میکند. هر اتفاقی بیفتد من و شما وظایفی داریم. تا الان چنین اتفاقی اصلا نیفتاده. نه تا الان خیانتی شده نه ذلتی بوده و نه کاری بوده. رهبری دارد نظارت میکند. رئیس جمهور هم صریحا اعلام کرده. همین دیروز دیدم که در مجلس خبرگان میگفتند: «خط قرمز ما عزت ملت و حقوق ملت ایران است. ما عقب
نمی نشینیم.» این درست است. این را باید حمایت کرد.
کسانی در پشت صحنه، کثیف ترین حرف ها را وقیحانه میگویند
بحث ما کسانی هستند که پشت صحنه ایستاده اند و کثیف ترین حرفها را با وقاحت میگویند. نمونه اش؛ میگوید: «ما تا وقتی که مسئله مان را با اسرائیل حل نکنیم، پیشرفت واقعی اتفاق نخواهد افتاد.» ما با اینها مشکل داریم. به جای این که در داخل درست کار کنیم، مشکل پیشرفت را در داخل حل کنیم، این فکر میکند با اسرائیل که سازش کنی، اسرائیل را به رسمیت بشناسی یک مرتبه سریع پیشرفت میکنی، میروی جلو. خب مصر ۰۴ سال است اسرائیل را به رسمیت شناخته، فِرتی هم پیشرفت کرده؟! الان ۰۵ درصد مردمش زیر خط فقراند. نصف مردم گرسنهاند. یک وعده غذای کامل در روز ندارند بخورند. این ها که با اسرائیل ساختند. تسلیم هم شدند. نوکرتان هم بودند. دوباره کودتا کردید نگذاشتید به رأی مردم عمل شود که! آقایان دموکرات! طرفداران حقوق بشر! بابا این ملت بیچاره چهل سال است تسلیم مطلق شماست که! همه چیزش در اختیار شماست. گازش را که مجانی می دهید به اسرائیل. غارتشان میکنید. میلیونها آدم کنار قبرستانها در خیابانها میخوابند. اینها فِرتی پیشرفت کردند، تا اسرائیل را به رسمیت شناختند؟! آن آدم نفهمی که تحت عنوان کارشناس و روشنفکر و استاد دانشگاه برمی دارند می نویسد تنها راه واقعی پیشرفت ایران این است که بعد از ۰۳ سال بالاخره واقع بین بشویم. راهش چیست ؟حل شدن در اردوگاه غرب. علامتش چیست؟ به رسمیت شناختن اسرائیل. ما با اینها مشکل داریم.
دوباره تأکید میکنم، اصل در تمام معاملات اسلامی، اتفاقا برد-برد است. قرآن هم صریح می فرماید حتی اگر با مشرکین و کفار معامله میکنید نباید تصمیم بر این داشته باشید کلاهشان را بردارید. این صریح قرآن است. مشرکینی که با شما سر جنگ ندارند خداوند مخالف نیست که شما حتی به آنها خدمت کنید. نیکی کنید. کمکشان کنید. حتی در یک کشور لامذهب زلزله می آید، قرآن می فرماید برو کمکشان کن. مشرکند، اصلا بت پرستند، از گرسنگی دارند می میرند، شما باید کمک اش کنی. کسی آمد نزد پیامبر(ص) گفت آقا یک معامله ی شیرینی کردم. گفتند چه کار کردی؟ گفت کلاه یک کافر را برداشتم. یک زمین را چند برابر قیمت به او انداختم. پیامبر(ص) عصبانی شدند، فرمودند بیجا کردی همچین کاری کردی شما! فرمودند: «لهم مالنا و علیهم ما علینا» مسلمان نیست ولی در حکومت ما زندگی میکند. به ما اعتماد کرده. تو به چه حقی کلاه او را برداشتی؟ فرمود: میروی حقش را به او میدهی و معامله را فسخ میکنی. این یعنی برد-برد. برد-باخت یعنی یکی کلاه بردارد، یکی کلاهش برداشته شود. اسلام طرفدار برد-برد است. در نبرد حق و باطل هم ما برد-برد داریم ؟مثلا به امام حسین(ع) و یزید بگوییم طوری مبارزه کنیم که برد-برد تمام شود آخرش. به پیامبر(ص) و ابوجهل بگوییم شما با هم مخالفید، مشکلاتی دارید، خب یک کاری کنید برد-برد تمام شود. ختم به خیر شود ان شالله. برد-برد یعنی چه؟ مگر مسئله معامله است؟ مگر همه چیز معامله است که بگویید چه کسی برد چه کسی باخت؟ حق، عدل، قابل معامله نیست. حتی برد و باخت هم نباید در آن مطرح باشد چه برسد به برد-برد. تو باید از حق دفاع کنی. خب یکی از قبایل قوی مشرکین دید دیگر
نمی تواند با پیغمبر(ص) مبارزه کند. آمد گفت آقا ما بیاییم یک معامله برد-برد اجرا کنیم. گفتند ما مسلمان میشویم و با شما متحد میشویم، ولی بتهایمان را نباید بشکنید! ما هم بتها را از ملأ عام میبریم در خانه هایمان. گاهی خصوصی، یواشکی، مخفیانه بتپرستی هم بکنیم. بتها را نشکنید. این میشود برد- برد. هم بتها ماندند، هم اسلام آمده. پیامبر(ص) فرمود: نه! این با اصل اسلام سازگار نیست. اسلام اصلا آمده برای مبارزه با این خرافات. اصلا این مسائل معاملهای نیست. ضمن این که این اتفاقاً برد – برد نیست. اگر شما بتهایتان را بپرستید، بازنده اصلی شمایید. ما میخواهیم شما ببرید.
با بت پرستی نمیبرید، میبازید.
ما با کسی تعارف نداریم؛مراقب مسئولین باشید!
بعد هم ما و شما با کسی تعارف نداریم. این را بدانید. امام(ره) گفت: اگر خمینی هم از این مسیر منحرف بشود این ملت گوشش را میگیرند می اندازندش بیرون. انقلاب و ملت ما شخص محور نیست. هیچ کس، هر کس میخواهد باشد، میخواهد رئیس جمهور باشد، میخواهد رئیس مجلس باشد، قوه قضائیه باشد، هر کس میخواهد باشد! اشخاص، هرگز اصالت ندارند. ارزشها، شعارهای توحید و عدالت معیار ماست. امام گفت: اگر دیدید یک روزی من هم میخواهم با ظلم سازش کنم، از من عبور کنید. پیامبر(ص) می فرماید اسلام محمدی نیست. اسلام حتی محمد محور نیست. اسلام الله محور است. دیگر رئیس جمهور و رئیس مجلس و قاضی و وکیل و وزیر و. . . همه بروند پی کارشان. همه مسئولین میآیند و میروند. آنی که باید بماند پرچم انقلاب و اسلام است. او باید بالا باشد. اطاعت از رهبری هم واجب میشود به خاطر این که پرچم را دستش بگیرد، و الا اگر شخص باشد منهای پرچم که ولایت ندارد که! حتی ولایت فقیه هم شما میدانید که ولایت آن ارزشهاست، نه آن شخص. بنابراین چهارچشمی مسئولین را مراقبت کنید. ببینید اینها در اقتصاد چه میگویند؟ در سیاست چه میگویند؟در سیاست خارجه چه میگویند ؟ اگر حرفشان درست است، تشکر کنید. تاییدشان کنید. حمایت کنید. اگر هر کدام از مسیر داشت بیرون میرفت، محکم باید بپیچید جلویشان! هر کس میخواهد باشد. در اخبار رادیو شنیدم که رهبری به مسئولین فرهنگی گفتند: «با فرهنگ جامعه شوخی نکنید.» داری شوخی میکنی؟ شوخیتان گرفته؟ سر شوخی را دارید باز میکنید ها! حواستان باشد، شما برادران و خواهران وظیفه تان نظارت بر حکومت است. این تکلیف شرعیتان است. این وظیفه شرعی من و شماست، امر به معروف و نهی از منکر.
این عقلانیتی که اینها میگویند، نفسانیت است. اسمش را گذاشته اند عقلانیت. با این محاسبه ای که اینها میکنند، جمله اش را بخوانم، میگوید «پایه های مشروعیت نظام را باید تغییر دهیم. خط قرمزهایتان را باید جابه جا کنید. و الا یا هزینه می دهی یا خراب میشوی و آبرویت میرود». مثال می زند که بعضی کشورها دشمن ندارند. دشمنشان محیطزیست است. لایه ازن است. مهاجرت است. بیکاری و این جور چیزها. میگویند مرگ بر بیکاری، نمیگویند مرگ بر آمریکا. بعد نمیگوید که این بیکاریها و ظلم ها و نابرابریهایی که در دنیاست منشاش چیست؟! از کجا
می آید؟ چگونه میشود یک کشوری روی منابع الماس است ولی مردم اش گرسنه اند؟ «بگو مرگ بر لایه ازن! لایه ازن چرا سوراخی؟ نامرد؟! بی تربیت! مرگ بر مهاجرت!» خط قرمزها را از این به بعد اینها بگذاریم: «مرگ بر بیکاری. درود بر بهداشت.» طرف میگوید متاسفانه نظام جمهوری اسلامی بر اساس اصولی بنا شده که شعار اصلی اش شده استقلال، یک چیز بیارزش! استقلال! برایش عزت و آبرو مهم است! آخر عزت و ابرو اهمیتی دارد واقعا؟!
این آدم تمرکز کرده بر مدح آمریکا و غرب. میگوید ببینید تکنولوژی را! ببینید قدرت را! ببینید هالیوود را! ببینید رسانه ها ر! ببینید چه خبر است! به اباعبدالله(ع) هم همین ها را میگفتند ؛ آقا شما شام رفته اید؟! دمشق کاخ سبز است. رفته ای دیدهای؟! همین است، چون آنجا را ندیدهای اینجا میایستی میگویی هیهات من الذله. هیهات من الذله یعنی این که ایشان واقعا ندیده واقعیتهای عالم را! ذلت چیست؟ عزت چیست؟ میگوید که: «جمهوری اسلامی متاسفانه اصول خود را دارد و عاجز است از تغییر در اصول خود!» عاجز! مثل این که به طرف میگوید آقا تو شجاعت تسلیم شدن را نداری! کلمات را ببین. میگوید من شجاعت تسلیم شدن را دارم! خیلی شجاعم! ولی یک عده نه. شجاعت تسلیم شدن را ندارند! اسم تسلیم شدن را میگوید شجاعت تسلیم شدن. اینها بازی با کلمات است. عوامفریبی است. خودت احمقی یا ما را احمق فرض کردهای؟ میگوید شما ببینید بالاخره اینها بر دنیا حاکماند. نهادهای بین المللی همه جا دست اینهاست. رسانهها دست اینهاست. ماهوارهها متعلق به آنهاست. چه جوری میخواهید رودرروی آنها بایستید؟ عقلتان نمی رسد. بلد نیستید چرتکه بیندازید که این مبارزه انتها ندارد؟ بعد امام(ره) به اینها میگوید چطور ندارد؟ ما گفتیم مرگ بر شوروی، شد. گفتیم مرگ بر شاه، شد. گفتیم مرگ بر صدام، شد. گفتیم مرگ بر اسرائیل، اسرائیل لب پرتگاه است. خودمان هم کردیم این کار را ؛ آمریکا آمد در عراق چه کسی بیرونش کرد؟ شما ۳سال و نیم است میخواهید سوریه را بگیرید چه کسی نمیگذارد؟ ماییم! خودمانیم! ما می توانیم! آخرین
جمله اش را هم بخوانم میگوید: «ما باید اجماع نظر به وجود بیاوریم. همانطور که بعضی حکومتها توانستند شعارهای ایدئولوژیک و انقلابی خود را کنار بگذارند و شجاعت تطبیق یافتن با شرایط و شجاعت تسلیم شدن به واقعیت را داشتند، ما هم اگر این کار را بکنیم، کلید رهایی و کلید باز شدن قفل ها در سیاست خارجی و اقتصاد و توسعه و فرهنگ عمومی را یافته ایم. کاری که در هند، چین، برزیل و کره جنوبی شد، ما باید همانطور باشیم».
خب آنها هم که تحت فشارند. آنها هم که تحت
سلطه اند. الان برزیل، ترکیه، اینها مگر اقتصاد آزاد دارند؟ کره جنوبی مگر استقلال دارد؟ شما می دانید کره جنوبی و ژاپن و آلمان بعد از جنگ جهانی دوم تا الان هنوز دولت مستقل ندارند؟ می دانید این را یا نه؟ قانون اساسی شان را آمریکا نوشت. آمریکا تصمیم میگیرد چه کسی بیاید چه کسی نیاید. طرف میگوید ما باید اجماعسازی کنیم. اختلافاتمان را بگذاریم کنار. مصالح کشور بر توهمات ایدئولوژیک مقدم است! اگر بخواهیم حاکمیت را حفظ کنیم باید به واقعیات اقتصاد جهانی تن بدهیم و ما منتظر یک قرارداد اجتماعی مجدد بین همه ایرانیان هستیم که به این نتیجه برسند که اگر میخواهید تحریم نباشد، پیشرفت باشد، باید مسئله آمریکا و اسرائیل و عدل و ظلم و… را بگذارید کنار! این ادبیات را بگذارید کنار!
نباید به ادبیات ما نمیتوانیم برگردیم
برادران و خواهران ! از ما گذشت. ما دیگر پیر شدیم نوبت شما جوانهاست. در دو سه دهه ی اول انقلاب هزینه های زیادی شد تا این پرچم بالا بماند. یک دوره ای شعار «ما می توانیم» حاکم شد و شما نتیجه اش را دیدید. دیدید ما پیروز شدیم. دیدید دانشگاه های ما رکورد سرعت تولید علم را در دنیا شکست. خود غربیها گفتند سرعت تولید علم در ایران یازده برابر متوسط سرعت جهانی شده. سریعترین رشد در جهان بود. خودشان دیدند و شما دیدید که ما تحریم بودیم در جنگ. در والفجر ۸ لباس غواصی پوشیدیم از اروند ردشویم، فرمانده ما گفت: برادرها ! یک جوری تیر بخورید لباس ها سوراخ نشود. لباس کم داریم! از آنجا ما شروع کردیم، الان
موشک های دو سه هزار کیلومتر و بالستیک و زیر دریایی ها و ماهواره می فرستند به فضا. این را توجه کنید؛ یک کسانی میخواهند شما را دوباره برگردانند به ادبیات «ما نمی توانیم» که زمان شاه بر این کشور حاکم بود. مراقب آنها باشید. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.