چگونه رسانههای غربی یک دهه بر سر بمبی جنجال آفریدند که اصلاً وجود خارجی نداشت
هیاهو بر سر بمبی که وجود نداشت!
چکیده هیاهو بر سر بمبی که وجود نداشت! :
از اوایل دهه 80 شمسی و با افشا شدن تأسيسات اتمی ایران توسط منافقین، بحرانی بزرگ بر سر برنامه هستهای ایران پدید آمد. در دولت وقت، حسن روحانی دبیر شورای عالی امنیت ملی تلاش کرد تا با مشوقهایی چون تعلیق غنیسازی و همکاری با آژانس و غرب از ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت جلوگیری کرده و این بحران را حل و فصل کند اما طرفهای اروپایی مذاکره پس از دو سال تعلیق ایران انتظارات این کشور برای همکاری متقابل و خاموش کردن آتش بحران هستهای را برآورده نکردند. در دوره بوش، امريكا از هرگونه مذاکره با ایران بر سر برنامه اتمی خودداری میکرد و معتقد بود ایران در ابتدا باید دست از فعالیت هستهای خود بردارد سپس به میز مذاکره بیاید. اما با روی کار آمدن اوباما راهبرد این کشور به طور کلی تغییر کرد و رئیس جمهوري جدید دیپلماسی دو مسیره یعنی فشار به همراه مذاکره را در پیش گرفت. اوباما و تیم سیاست خارجی وی از یک سو شدیدترین تحریمهای یکجانبه و چندجانبه را علیه ایران وضع کردند و از سوی دیگر ایران را به پای میز مذاکره فرا میخواندند. در این مدت جریان رسانهای جهانی همواره ایران را متهم به فریب در برنامه هستهای کرده و به نوعی، راهبرد غرب در بعد رسانهای برای پیشبرد برنامه فشار علیه ایران را مو به مو اجرا کردند. هژمونی جریان رسانهای غرب مانع از آن شد که ایران بتواند حقایق برنامه هستهای را بیپرده به گوش جهانیان برساند. پس از روی کار آمدن دولت روحانی، اولیور بارت پژوهشگر حوزه رسانه، با نگارش کتابی درباره امپریالیسم رسانهای جهان، در یک فصل نیز به جریان رسانهای و قلب حقایق برنامه هستهای ایران پرداخته است. او در این فصل از کتاب، روند شکلگیری برنامه هستهای ایران و نسبت این کشور با معاهده منع گسترش را بررسی ميکند و در کنار آن نیم نگاهی نیز به کشورهایی چون کره شمالی، اسرائیل و پاکستان دارد. وی در جای جای کتاب با بررسی موردی گزارشهای رسانهای مختلف درباره برنامه هستهای ایران نشان ميدهد که چگونه رسانهها در ماجرای هستهای ایران به پیاده نظام قدرتهای سیاسی تبدیل شدند و گاه با گزارشهایی سراسر فریبکارانه، سعی در مخدوش کردن چهره ایران و بازنمایی تسلیحاتی از برنامه صلحآمیز هستهای ایران كردند.
