گفتوگو با ابوعباس از فرماندهان تیپ فاطمیون
رازهای حضور فاطمیون در فتنه شام
چکیده رازهای حضور فاطمیون در فتنه شام :
کجا به دنیا آمدید؟ چند سالتان است؟ من ایران به دنیا آمدم و 36 ساله هستم. درس چی خوندید؟ مهندسی ساختمان و دیپلمم را در هنرستان گرفتم. بعد دانشگاه شریف قبول شدم. یکی دو ماه هم رفتم. بعد دیگر یکسری مسائلی پیش آمد رها کردم. بعد چه کردید؟ همان یکی دو ماه اول که درس را رها کردم، آمدم لبنان و بعد هم سوریه. یک مدتی سوریه بودم بعد رفتم ایران ازدواج کردم و با خانواده بلند شدم دوباره آمدم سوریه. در لبنان شغلت چی بود و چه کار ميکردید؟ در لبنان با یک بنده خدایی آشنا شدیم که تقریباً فامیلمان محسوب ميشد و یکی از فرماندهان حزبالله بود. بعد با یکسری واسطه توانستیم برویم داخل حزب. و یک مدتی آنجا بودم. آنجا آموزش دیدی؟ آره، خب در لبنان آموزش دیدم. نظام حزبالله یک طوری هست که با بقیه جاها فرق ميکند، یعنی آموزش ضمن آموزش. این طور نیست که یک دوره آموزش میبینی و تمام میشود. نه. شما اگر 10 سال هم توی حزب خدمت بکنید، عین 10 سالش ضمن خدمتت دوباره آموزش ميبینید. یک مدتی بودیم و آموزشها را دیدیم و مدت کوتاهی هم کار کردیم. بعد یکسری شرایطی پیش آمد مجبور شدم برگردم ایران. برگشتم و با اصرار خانواده ازدواج کردم. دوباره طاقت نیاوردم دیگر، دلم خیلی تنگ شد. مخصوصاً آن زمانی که سوریه آمده بودم و کنار حرم بیبی. زندگی اینجا اینقدر آسان هم نبود ولی خاکش یک چیزی هست که آدم طاقت نمیآورد دور باشد. یک موقعی من خودم فکر میکنم که حالا این شاید ارثی باشد از زمان حضرت زینب(س). به قول معروف این قضیه برای این خاک درست شده باشد، نمیدانم چون خود حضرت زینب(س) هم وقتی برگشت طاقت نیاورد دیگر. حالا دوری از خاک، دوری از حضرت رقیه(س)، دوری از خیلی از مسائل؛ دوباره برگشت اینجا. کسی که بیاید سوریه، کسانی که سالهای قبل مثلاً برای زیارت آمدهاند این قضیه را دقیقاً ميفهمند چی هست. یعنی در تلویزیون و در عکسهایشان وقتی که اینجا را میبینند، دلشان خود به خود تنگ میشود.