شما اینجا هستید : خانه » آرشیو نشریه » شماره 6 » در میانه «اقتدار» و «انعطاف»

فهم صحیح از تاکتیک «نرمش قهرمانانه»

در میانه «اقتدار» و «انعطاف»

چکیده در میانه «اقتدار» و «انعطاف» :

45 سال پیش، وقتی «سید علی خامنه‌ای» کتاب «صلح‌ الحسن علیه‌السلام» نوشته‌ «شیخ راضی آل یاسین» را دید و تصمیم گرفت که آن را ترجمه کند، شاید هیچ‌گاه تصور نمی‌کرد که نیم قرن بعد، در جایگاه «رهبر انقلاب اسلامی» بخواهد یکی از مهم‌ترین «تاکتیک‌های سیاست ‌خارجه» کشور و بلکه جهان را مبتنی بر آن پایه‌گذاری کند. متن عربی این کتاب حدود 400 صفحه حجم داشت و برگردان آن، در کنار فعالیت‌های آموزشی و اجتماعی دیگر وی نظیر تدریس علوم حوزوی، ادامه درس‌آموزی نزد آیت‌الله میلانی، تشکیل درس تفسیر، مباحثات هر روزه علمی با پدر و... صورت پذیرفت. ترجمه کتاب صلح الحسن علیه‌السلام اما از آنجا نشأت گرفت که رخداد مصالحه امام دوم شیعیان‌ایده‌ای در ذهن مترجم پدید آورده بود که می‌خواست آن را بنگارد و در این فرایند، با این کتاب آشنا شد.

در میانه «اقتدار» و «انعطاف»

یکم. ۴۵ سال پیش، وقتی «سید علی خامنه‌ای» کتاب «صلح‌ الحسن علیه‌السلام» نوشته‌ «شیخ راضی آل یاسین» را دید و تصمیم گرفت که آن را ترجمه کند، شاید هیچ‌گاه تصور نمی‌کرد که نیم قرن بعد، در جایگاه «رهبر انقلاب اسلامی» بخواهد یکی از مهم‌ترین «تاکتیک‌های سیاست ‌خارجه» کشور و بلکه جهان را مبتنی بر آن پایه‌گذاری کند.
متن عربی این کتاب حدود ۴۰۰ صفحه حجم داشت و برگردان آن، در کنار فعالیت‌های آموزشی و اجتماعی دیگر وی نظیر تدریس علوم حوزوی، ادامه درس‌آموزی نزد آیت‌الله میلانی، تشکیل درس تفسیر، مباحثات هر روزه علمی با پدر و… صورت پذیرفت. ترجمه کتاب صلح الحسن علیه‌السلام اما از آنجا نشأت گرفت که رخداد مصالحه امام دوم شیعیان‌ایده‌ای در ذهن مترجم پدید آورده بود که می‌خواست آن را بنگارد و در این فرایند، با این کتاب آشنا شد.
او خود در این‌باره می‌گوید: «یادداشت‌هایی جمع کردم و آماده شدم که بنویسم. [در پی‌جویی] منابع کتاب، رسیدم به این کتاب… نگاه کردم دیدم همه حرف‌های من… توی این کتاب است. دیدم من اگر کتاب خودم را بنویسم و مطالب این کتاب را در آن نیاورم، کتاب ناقص و بی‌خودی خواهد بود. اگر مطالب این کتاب را بخواهم در آن بیاورم، خوب، مطالب موجود است. چرا؟ من که به اسم خود هوس تألیف ندارم… اول تصمیم داشتم که هر چه را زیاد [بر این کتاب] می‌فهمم در [آن]… بگنجانم. بعد که ترجمه کردم، دیدم که این کتاب دریایی است و به فرض که من دو تا نکته اضافه بفهمم، چیز مهمی نیست. همان را به‌طور کامل ترجمه کردم و ارائه دادم.»(۱)
دوم. مبانی معرفتی و جامعه‌شناختی صلح امام حسن(ع) را شاید بتوان در «صلح حدیبیه» جست‌وجو کرد. امام حسن(ع) خود در جواب کسی که از او سؤال پرسید: «چرا با معاویه صلح و عدم تعرض برقرار ساختی ای پسر رسول خدا؟ تو که می‌دانستی حق با توست و او گمراهی ستمگر است»، پاسخ داد: «…ای اباسعید چیزی که مرا بر مصالحه با معاویه برانگیخت همان بود که رسول خدا(ص) را بر مصالحه با بنی‌ضمره و بنی‌اشجع و با اهل مکه در هنگام بازگشت از حدیبیه وادار ساخت. آنها کافر بودند به تنزیل و اینها کافرند به تأویل. ای اباسعید! اگر منم از جانب خدای تعالی، امام و پیشوایم، نمی‌باید که نظر و رأی مرا در هرچه پیش می‌گیرم- جنگ یا متارکه- باطل انگارید، هر چند حکمت آن بر شما پوشیده باشد. نشنیده‌ای که خضر چون کشتی را سوراخ کرد و آن پسرک را کشت و آن دیوار را ساخت، موسی از کار وی خشمگین شد. چون حکمت آن کارها بر وی پوشیده بود. تا آن‌گاه که او موسی را از حقیقت آگاه ساخت و موسی راضی شد. من نیز همان‌گونه‌ام. شما بر من خشم گرفتید چون حکمت کار مرا درک نکرده بودید. اگر من این کار را نمی‌کردم یک تن از شیعیان ما روی زمین، جان به در نمی‌برد، همه را می‌کشتند.»(۲)
ماجرای صلح حدیبیه از این قرار است که در سال ششم هجری، پیغمبر به عزم زیارت خانه خدا با هزار و ۴۰۰ نفر از مسلمانان روانه مکه شد. اما در محلی به نام «حدیبیه»، کفار قریش راه را بر پیامبر بستند و از ورود ایشان به داخل مکه جلوگیری کردند. پیامبر قاصدی را به سوی مکه فرستاد تا با قریش در این‌باره مذاکره کند. اما چون قریش قاصد پیامبر را گروگان گرفتند و حتی شایعه کشتن او را منتشر کردند، پیامبر عزم جنگ با آنها کرد و از مسلمانان برای ایثار و جانبازی بیعتی گرفت که معروف به «بیعت الرضوان» شد.
کفار قریش که دیدند پیامبر اعلان جنگ با آنان را داده، ترسیدند و اعلام کردند که زندانی کردن قاصد کار سفیهان قوم بوده است. سپس میان پیامبر و آنان پیمان صلحی بسته شد که به «صلح حدیبیه» مشهور است. این صلحنامه که بعد از مذاکرات فشرده بین سهیل بن عمرو و پیامبر(ص) نوشته شد، دارای بندهای زیر است:
۱- از این تاریخ به بعد، جنگ تا ۱۰ سال میان طرفین ترک شود.
۲- اگر کسی از قریشیان که تحت قیمومت و ولایت دیگری است بدون اجازه سرپرست خود به نزد محمد آمد مسلمانان او را به سرپرست او بازگردانند ولی بازگرداندن مسلمانان از مکه به مدینه، الزامی نیست.
۳- پیمان بستن قبایل عرب با یکی از دو طرف آزاد است و از طرف قریش، الزام و تهدیدی در این کار انجام نشود.
۴- محمد و پیروانش باید امسال از رفتن به مکه صرفنظر کنند و سال آینده می‌توانند برای زیارت کعبه و عمره به مکه بیایند مشروط بر آن‌که سه روز بیشتر در مکه نمانند و به جز شمشیر در غلاف، اسلحه‌ای با خود نیاورند.
۵- طرفین راه‌های تجارتی را برای همدیگر آزاد بگذارند و مزاحمتی برای یکدیگر فراهم نکنند.
۶- تبلیغ اسلام در مکه آزاد باشد و مسلمانان مکه بتوانند آزادانه مراسم مذهبی خود را انجام دهند و کسی حق سرزنش و آزار آنها را نداشته باشد.
در این میان اما برخی از مسلمانان صریحاً به پیامبر درباره برخی از مواد صلح اعتراض کردند اما وقتی به مدینه برگشتند و کم‌کم آثار و نتایج مثبت صلح بر آنان مشخص شد، فهمیدند که اقدام پیامبر درست بوده است. این صلح‌ آنچنان به نفع جامعه نوپای مسلمانان بود که آیات ابتدایی سوره فتح برای آن نازل شد و خداوند فرمود: «انا فتحنا لک فتحا مبینا». امام صادق(ع) نیز فرمودند هیچ جریانی سودمندتر از پیمان صلح حدیبیه نبوده است. شاید به همین علت هم بود که قریش بعد از دو سال آن را نقض کرد.
سوم. درباره دلایل صلح امام حسن(ع) تاکنون تحلیل‌های متفاوتی ارائه شده است. این تحلیل‌ها از جوانب مختلفی به ماجرای صلح نگاه کرده‌اند. عده‌ای به تحلیل شرایط اجتماعی- سیاسی دوران بعد از حکومت حضرت امیر(ع) و به امامت رسیدن امام حسن(ع) اشاره کرده‌اند که با چه مشکلات و موانعی برای حکومتداری مواجه بوده‌اند؛ عده‌ای دیگر به تحلیل «خواص» و نیروهای سپاه امام حسن(ع) پرداختند که چگونه سردارانی چون «عبیدالله بن عباس» در آخرین لحظات، پشت امام را خالی کرده و موجب «تحمیل صلح» به امام شدند؛ عده‌ای دیگر نیز به بررسی دلایل و عوامل پذیرفتن صلح از جانب معاویه پرداخته‌اند و…
اگر چه هرکدام از این تحلیل‌ها و «زاویه دید»ها در جای خود می‌توانند مفید باشند و ما را برای شناخت و فهم هر چه بهتر دلایل این صلح کمک کنند، اما فراتر از این، موضوعی که حائز اهمیت است پاسخ به این پرسش است که امام حسن(ع) چگونه توانست یک واقعه به‌ظاهر «باخت» را در فرایند «مذاکرات صلح» تبدیل به یک بازی «برد- باخت» به‌نفع جریان حق و شیعیان کند؟ این مسأله آنجا خود را نشان می‌دهد که نیم‌نگاهی به مفاد صلحنامه بین امام حسن(ع) و معاویه داشته باشیم و ببینیم مفاد آن تا چه اندازه به سود جریان حق بوده است تا جایی‌که برخی از تاریخ‌نگاران چون «طبری» و «ابن اثیر» در یک «نگاه غیرواقع‌بینانه» نوشته‌اند که «معاویه ورقه سفیدی که پای آن را مهر کرده بود نزد حسن فرستاد و بدو نوشت: اختیار با توست، در این ورقه هر شرطی خواهی بنویس.»(۳) اما در یک نگاه منطقی و واقع‌بینانه، می‌توان حداقل «پنج ماده‌» صلحنامه که تقریباً بر سر آن اجماع وجود دارد را بیان کرد:
ماده یک: حکومت به معاویه واگذار می‌شود بدین شرط که به کتاب خدا و سنت پیغمبر(ص) و سیره خلفای شایسته عمل کند.
ماده دو: پس از معاویه حکومت متعلق به حسن است و اگر برای او حادثه‌ای پیش آمد متعلق به حسین و معاویه حق ندارد کسی را به جانشینی خود انتخاب کند.
ماده سه: معاویه باید ناسزا به امیرالمؤمنین و لعنت بر او را در نمازها ترک کند و علی را جز به نیکی یاد ننماید.
ماده چهار: بیت‌المال کوفه که موجودی آن پنج میلیون درهم است مستثنی است و تسلیم حکومت شامل آن نمی‌شود و معاویه باید هر سالی دو میلیون درهم برای حسین بفرستد و بنی‌هاشم را از بخشش‌ها و هدیه‌ها بر بنی‌امیه امتیاز دهد و یک میلیون درهم در میان بازماندگان شهدایی که در کنار امیرالمؤمنین در جنگ‌های جمل و صفین کشته شده‌اند، تقسیم کند و اینها همه باید از محل خراج دارابجرد تأدیه شود.
ماده پنج: مردم در هر گوشه از زمین‌های خدا- شام یا عراق یا یمن یا حجاز- باید در امن و امان باشند و سیاهپوست و سرخ‌پوست از امنیت برخوردار باشند و معاویه باید لغزش‌های آنان را نادیده بگیرد و هیچ‌کس را بر خطاهای گذشته‌اش مؤاخذه نکند و مردم عراق را به کینه‌های گذشته نگیرد. اصحاب علی در هر نقطه‌ای که هستند در امن و امان باشند و کسی از شیعیان علی مورد آزار واقع نشوند و یاران علی بر جان و مال و ناموس و فرزاندان‌شان بیمناک نباشند و کسی ایشان را تعقیب نکند و صدمه‌ای بر آنان وارد نسازد و حق هر حق‌داری بدو برسد و هر آنچه در دست اصحاب علی است، از آنان بازگرفته نشود.(۴)
چهارم. گفته‌اند «مدیریت استراتژیک»، علم شناخت، مهار و کنترل «فرصت»‌ها و «تهدید»ها است. یک مدیر استراتژیست باید محورها و نقاط فرصت و تهدید را به خوبی رصد کرده و با شناخت کامل و دقیق آنها، در وقت مشخص و معین، بهترین بهره را از آن ببرد. «رهبر استراتژیست» رهبری است که هم نقاط آسیب‌‌پذیر و تهدیدزا را به خوبی می‌شناسد و هم نقاط قوت‌ و فرصت را. در مرحله‌ بعد کار یک رهبر استراتژیست آن است که تهدیدهای به‌وجود آمده در سیستم را تبدیل به فرصت کرده و از آنها در جهت پیشبرد اهداف و رسالت سیستم و مجموعه‌ خود استفاده کند. رهبر استراتژیست چون دارای «نگاه کلان و جامع» است (و نه نگاه اتمستیک و جزئی) مسائل را فراتر از امور مقطعی و کوتاه مدت مورد بررسی قرار می‌دهد. پس آنچه برای یک رهبر استراتژیست اهمیت دارد، روند رو به جلوی نظام است آنچنان‌که امام حسن(ع) همان‌طور که ذکر شد در بیان دلیل صلح خود به موضوع تداوم جریان شیعه اشاره می‌کند که در غیر این‌صورت ممکن بود یک تن از شیعیان روی زمین باقی نماند.
برای دستیابی به مقاصد کلان، رهبر استراتژیست در موقعیت‌های مختلف، «تاکتیک»ها و «استراتژی»های متفاوتی را اتخاذ می‌کند. به عنوان مثال، در مواجهه با دشمن و خنثی نمودن دسیسه‌های او، در برهه‌ای می‌توان با «جنگ» به اهداف خود رسید و در مقطعی دیگر با «صلح». پس نه جنگ از «اعتبار ذاتی» برخوردار است و نه صلح. هم جنگ و هم صلح، استراتژی‌هایی هستند برای رسیدن به اهداف و مقاصد. از این روی، آنچه برای پیامبر(ص) و امام حسن(ع) اهمیت و اعتبار ذاتی داشت، تداوم جریان حق و شیعیان در بستر تاریخ بوده است. برای همین هم بود که دیگر امامان معصوم علیهم‌السلام نیز هرکدام فراخور «مقتضیات زمانه» و «شرایط اجتماعی- سیاسی»، استراتژی‌های مختلفی را به کار گرفته‌اند. به‌همین علت نیز رهبرانقلاب فرمودند: «یک دیپلماسی هوشمندانه و فعال می‌تواند دستاوردهای بسیار مهم سیاسی، اقتصادی، انسانی و اجتماعی به همراه بیاورد که با هیچ حرکتی از جمله جنگ‌های پرهزینه و پرخطر نیز حاصل نمی‌شود و این واقعیت نشان‌دهنده وزن و جایگاه دستگاه دیپلماسی در مجموعه مدیریت یک کشور است.»(۵) بر همین اساس، ماجرای صلح پیامبر(ص) و امام حسن(ع) موجب شد تا عملاً جریان حق به دستاوردها و نتایجی که می‌خواست از راهی به غیر از جنگ دست پیدا کند.
پنجم. بر اساس همین «نگاه کلان و استراتژیک» بود که رهبر انقلاب از حدود یک سال پیش، «تاکتیک نرمش قهرمانانه» را برای «حل گره مذاکرات هسته‌ای» بیان کردند. نرمش قهرمانانه آنچنان که رهبر انقلاب گفته‌اند دارای شاخص‌ها و ویژگی‌های زیر است:
۱- تیزتر از شمشیر و نرم‌تر از حریر: «در مسائل دیپلماسی و در سخنرانی، در اینجا و آنجا، نه من خودم اهل فحش دادن هستم و نه این را به دیگران توصیه می‌کنم. من می‌گویم: شما تیزتر از شمشیر و نرم‌تر از حریر و سخت‌تر از سنگ و پولاد باشید. واقعاً دیپلماسی، دیپلماسی میدان نرمش‌های قهرمانانه است. نرم باشید؛ منتها نرمشی که تیز است.»(۶)
۲- توجه به خطوط قرمز نظام: «نرمش و انعطاف و مانور هنرمندانه و قهرمانانه در همه عرصه‌های سیاسی، یک کار مطلوب و مورد قبولی است، لکن این مانور هنرمندانه نبایستی به معنای عبور از خطوط قرمز، یا برگشتن از راهبردهای اساسی، یا عدم توجه به آرمان‌ها باشد؛ اینها را باید رعایت کرد.»(۷)
۳- فراموش نکردن حریف و اهداف آن: «ما مخالف با حرکت‌های صحیح و منطقی دیپلماسی هم نیستیم؛ چه در عالم دیپلماسی، چه در عالم سیاست‌های داخلی. بنده معتقد به همان چیزی هستم که سال‌ها پیش اسم‌گذاری شد «نرمش قهرمانانه»؛ نرمش در یک جاهایی بسیار لازم است، بسیار خوب است؛ عیبی ندارد، اما این کشتی‌گیری که دارد با حریف خودش کشتی می‌گیرد و یک جاهایی به دلیل فنی نرمشی نشان می‌دهد، فراموش نکند که طرفش کیست؛ فراموش نکند که مشغول چه کاری است؛ این شرط اصلی است؛ بفهمند که دارند چه‌کار می‌کنند، بدانند که با چه کسی مواجه‌اند، با چه کسی طرف‌اند، آماج حمله طرف آنها کجای مسأله است؛ این را توجه داشته باشند.(۸)
۴- دستیابی به مقصود: نرمش قهرمانانه به معنای مانور هنرمندانه برای دست یافتن به مقصود است؛ به معنای این است که سالک راه خدا- در هر نوع سلوکی – به سمت آرمان‌های گوناگون و متنوع اسلامی که حرکت می‌کند، به هر شکلی و به هر نحوی هست، باید از شیوه‌های متنوع استفاده کند برای رسیدن به مقصود. «وِ مَن یُوَلِّهِم یَومَئِذٍ دُبُرَهُ اِلّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ اَو مُتَحَیِّزاً اِلی‌ فِئَهٍ فَقَد بآءَ بِغَضَبٍ مِنَ الله»؛ هرگونه حرکتی- چه حرکت به جلو، چه حرکت به عقب – مثل میدان رزم نظامی، باید به دنبال رسیدن به اهدافِ از پیش‌تعیین‌شده باشد.(۹)
۵- داشتن توأمان «اقتدار» و «انعطاف»: نرمش قهرمانانه برخلاف برخی تفاسیر، معنای واضحی دارد که نمونه آن در مسابقه کشتی نمایان است در این مسابقه که هدف آن شکست دادن حریف است اگر کسی قدرت داشته باشد اما انعطاف لازم را در جای خود به کار نگیرد قطعاً شکست می‌خورد اما اگر انعطاف و قدرت را بموقع مورد استفاده قرار دهد پشت حریف را به خاک می‌نشاند.(۱۰)
بنابراین مبتنی بر شاخص‌های فوق می‌توان گفت: نرمش قهرمانانه یعنی هنر استفاده از دو ابزار «اقتدار» و «انعطاف» به منظور رسیدن به مقاصد و اهداف مورد نظر، با حفظ خطوط و سیاست‌های کلی نظام و آگاهی از اهداف دشمن.
ششم. آنچنانی که آمد نگاه و برداشت «نرمش قهرمانانه» از صلح امام حسن(ع) مغایر است با برخی از نگاه‌هایی که موجب «انفعال» کشور در برابر خواسته‌های غیرمنطقی حریف می‌شود. اما متأسفانه گاهی اوقات دیده شده که صلح امام حسن(ع) را نه به معنای تاکتیک کوتاه مدت برای رسیدن به اهداف کلان نظام، بلکه یک راهبر بلندمدت و دائمی در نظر گرفته‌اند. به عنوان مثال دکتر روحانی، رئیس‌جمهور محترم کشور، در اول تیرماه امسال در همایش سبط‌النبی، سخنانی در استقبال از صلح امام حسن(ع) بیان داشته و گفتند: «گاهی حق پیروز می‌شود، اما شخص در فشار قرار می‌گیرد. در صلح، قرارداد صلح و نرمش در مقابل نیروی مقابل آنجا که بحق و صحیح است، حق را پیروز می‌سازد، هرچند ممکن است فرد با فشارهایی روبه‌رو شود… ما نیازمند آنیم که زندگی ائمه اطهار(ع) را بازخوانی کنیم و درس عقلانیت و تدبیر و میانه‌روی و اعتدال را در برابر افراط‌گرایان و خشونت‌گرایان بیاموزیم. افراط‌گرایانی که حتی در برابر پیامبر و ائمه هم نمی‌توانستند راه مدارا را به خوبی درک کنند و به آن پایبند بمانند و از این‌رو زبان به گلایه می‌گشودند.»
آقای رئیس‌جمهور در بیان مفهوم نرمش قهرمانانه نیز گفتند: «به اعتقاد من نرمش قهرمانانه، سخت‌تر از جهاد قهرمانانه است و امام حسن(ع)، سبط اکبر پیامبر این قهرمانی و شجاعت را برگزید و انتخاب کرد… امروز ما بیش از هر زمان دیگری نیازمند به وحدت در دنیای اسلام هستیم، ما نیازمند به آن هستیم که پرچم صلح حسنی به اهتزاز درآید.»
چنین سخنانی یادآور مواضع آقای رئیس‌جمهور و تیم همراه وی در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، و در جریان «کنفرانس ملی چشم‌انداز ۲۰ ‌ساله و الزامات سیاست‌ خارجی توسعه‌گرا» است. در این همایش، حلقه مرکز تحقیقات استراتژیک در زمان ریاست دکتر روحانی، به تبیین شاخص‌های سیاست ‌خارجه توسعه‌گرا پرداختند. سیاست ‌خارجه توسعه‌گرا نام اتوکشیده و باکلاس همان «سیاست تنش‌زدایی» است. «دکتر محمود واعظی» که مدیریت گروه پژوهش‌های سیاست‌ خارجی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع را در آن زمان برعهده داشت، در ابتدای مقاله خود که بعدتر در کتابی به نام «الزامات سیاست‌ خارجه توسعه‌گرا» منتشر شد، در مورد «جایگاه تعامل سازنده در سیاست ‌خارجی جمهوری اسلامی ایران» چنین می‌نویسد:
«مقاله حاضر درصدد تبیین این موضوع است که علاوه بر ضرورت فراهم کردن شرایط داخلی، توسعه کشور به تأمین شرایط مناسب بین‌المللی از طریق جهت‌گیری تعاملی و توسعه‌گرای سیاست خارجی نیز وابسته است. به عبارت دیگر، توسعه کشور منوط به ایجاد فضایی غیرمتشنج در روابط خارجی و بهره‌گیری هر چه بیشتر از امکانات جهانی از جمله تکنولوژی پیشرفته و امکانات مالی بین‌المللی می‌باشد و سیاست‌خارجی مبتنی بر تعامل سازنده با جهان، آن‌گونه که در سند چشم‌انداز آمده، می‌تواند از طریق برقراری روابط متعادل و عاری از تشنج و حرکت به سوی اعتمادسازی، امنیت و آرامش، فضای مناسب سرمایه‌گذاری خارجی و انتقال فناوری‌های نوین را در جهت توسعه کشور فراهم کند.»(۱۱) او معتقد است ایران تنها در صورتی می‌تواند توسعه یافته شود که خود را به کانون اصلی ثروت و قدرت (بخوانید امریکا) نزدیک کرده و در مسیر «اعتمادسازی» گام بردارد: «ایران مانند هر کشور دیگر در حال توسعه‌ای برای پیشبرد توسعه نیازمند منابع بین‌المللی (اقتصادی و سیاسی) است و در صورتی می‌تواند این منابع را کسب کند که روابط آن با جهان، بویژه با کانون‌های ثروت و قدرت، نه تنها تقابلی و خصمانه تلقی نشود، بلکه در مسیر اعتمادسازی متقابل هدایت شود.»(۱۲) آقای روحانی نیز در این کنفرانس معتقدند بیش از آن‌که غرب امنیتی و ترسناک باشد ما امنیتی و ترسناک هستیم. این ما هستیم که فکر می‌کنیم باید در سیاست خارجی حرف‌هایی بزنیم که تکبیرآفرین باشد. این ما هستیم که سیاست‌خارجی را به معنای درشت‌گویی تعریف‌کرده‌ایم. این ما هستیم که سر سلوک‌ و سازش با دنیا را نداریم. این ما هستیم که به دنیا می‌گوییم شما نمی‌فهمید و همه بیایید در برابر ما تواضع کنید و سر فرود آورید. این ما هستیم که مرز بین تعامل، رویارویی و تسلیم را نمی‌دانیم.(۱۳) نویسندگان این کتاب معتقدند که ما تاکنون در سیاست خارجه فقط «اعلام مواضع» کرده‌ایم در حالی‌که نیازمند «مبادله افکار» هم هستیم. از سویی دیگر، مبتنی بر تعریف خاص این افراد از توسعه، برای توسعه کشور در ابتدا باید مشکل سیاست ‌خارجه را حل کرد. در حقیقت ما باید از جیب سیاست خارجه برای توسعه اقتصادی کشور خرج کنیم. یعنی همه چیز در گرو سیاست خارجه است.(۱۴) از این سخنان این چنین برمی‌آید که برداشت آقای رئیس‌جمهور از «صلح امام حسن(ع)» مغایر است با برداشتی که رهبر انقلاب از آن داشته‌اند. در حقیقت می‌توان گفت که رهبر انقلاب از صلح امام حسن(ع) برداشت «نرمش قهرمانانه» به‌منظور رسیدن به اهداف کلان نظام کرده‌اند و برخی اعضای محترم دولت یازدهم، از آن برداشت اتخاذ سیاست «تنش‌زدایی» و سازش با کانون‌های قدرت و ثروت بین‌المللی کرده‌اند. در نرمش قهرمانانه باید از هر دو قوه «اقتدار» و «انعطاف» به‌صورت همزمان استفاده کرد، آنچنانی که یک کشتی‌گیر حرفه‌ای چنین می‌کند، اما در سیاست تنش‌زدایی، این تنها انعطاف است که اهمیت دارد و اما شواهد و مستندات گویای آن است به هر میزان که در برابر حریف انعطاف صرف به خرج دهیم و اقتدار را فراموش کنیم، به همان میزان لحن حریف، اهانت‌آمیزتر و توقعاتش طلبکارانه‌تر خواهد شد و مگر چنین نشده است؟!
پی‌نوشت:
۱- بهبودی، هدایت‌الله (۱۳۹۱) شرح اسم، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، چاپ ششم، صص ۳۱۶-۳۱۵
۲- آل یاسین، راضی (۱۳۸۳) صلح امام حسن(ع)، ترجمه آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، صص ۲۲۹-۲۲۸
۳- همان، ص ۳۰۲
۴- صص ۳۰۶-۳۰۵
۵- بیانات در دیدار با مسئولان وزارت ‌خارجه و سفرا و رؤسای نمایندگی‌های جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور، ۲۲/۵/۱۳۹۳
۶- بیانات در دیدار با مسئولان وزارت‌ امور خارجه‌ و نمایندگان‌ سیاسی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران با رهبر انقلاب، ۱۷/۵/۱۳۷۵
۷- بیانات در دیدار رئیس و اعضای مجلس خبرگان رهبری، ۱۴/۶/۱۳۹۲
۸- بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۲۶/۶/۱۳۹۲
۹- بیانات در دیدار ۵۰ هزار فرمانده بسیج سراسر کشور، ۲۹/۸/۱۳۹۲
۱۰- بیانات در دیدار با مسئولان وزارت ‌خارجه، ۲۲/۵/۱۳۹۳
۱۱- الزامات سیاست ‌خارجی توسعه‌گرا (۱۳۸۶)، معاونت پژوهش‌های سیاست‌ خارجی مرکز تحقیقات استراتژیک، زیر نظر دکتر محمود واعظی، ص ۱۸
۱۲- همان، ص ۲۹
۱۳- مظفر نامدار، سیاست قبیله‌ای و تبارشناسی استراتژی نرمش چرخشی دولت اعتزال، فصلنامه ۱۵خرداد، دوره سوم، سال یازدهم، پاییز و زمستان ۱۳۹۲، ش ۳۷ و ۳۸
۱۴- همان

ارسال دیدگاه


1 + = سه

رفتن به بالا