گفتوگو با آیتالله سیداحمد علمالهدی درباره رهبری و مجلسخبرگان
حتی اگر تکه تکهمان کنند و آبرویمان را ببرند باید بایستیم
چکیده حتی اگر تکه تکهمان کنند و آبرویمان را ببرند باید بایستیم :
آیتالله سید احمد علم الهدی، 9 سالی میشود که امام جمعه شهر مقدس مشهد است و در حرم مطهر امام رضا(ع) خطبه میخواند. ایشان پیش از مشهد، امام جماعت مسجد امام صادق(ع) تهران و معاون آموزشی دانشگاه امام صادق(ع) بود. در این روزها که اخبار ناخوشایندی از فعالیت فتنهگران پیرامون انتخابات مجلس خبرگان شنیده میشود، پای سخنان آیتالله علمالهدی نشستیم و ناگفتههای عجیبی شنیدیم.
شاهد هستیم کسانی که در فتنه ۸۸ تا مرز همگرایی کامل با دشمنان برونمرزی انقلاب و کسانی که با اصل ولایتفقیه در خیابانها اظهار «مرگ بر …» میکردند، امروز در حال برنامهریزی برای مجلس خبرگان هستند و این بسیار طنز و مطایبه به نظر میرسد که چطور میشود انسان از یک طرف با کسانی همگرایی داشته باشد که در خیابانها «مرگ بر ولایتفقیه» میگفتند و از طرف دیگر بخواهند به مجلس خبرگان بروند که اساساً فلسفه وجودی آن به ولایتفقیه مربوط میشود. ارزیابی جنابعالی در این باره چیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم. اینها هم در آنجا و هم در تمام حرکتهای سیاسیشان خط قرمزهایشان را گم کردهاند. انسان چه درحرکتهای فردی، چه اجتماعی، چه اقتصادی و چه عرصههای دیگر برای خودش خط قرمزهایی دارد. کسی که در فعالیتهای اقتصادی است، وقتی به جایی میرسد که دستش را در جیب کس دیگری بکند، میگوید من دیگر نیستم. این خط قرمز اوست. فعال اقتصادی هم هست و میخواهد پول هم در بیاورد، ولی دیگر به این قیمت که دست در جیب کسی کند و پول بدزدد. در این حد حاضر نیست و خط قرمزی برایش وجود دارد. افراد متدین همین جورند. ممکن است سلیقه سیاسی آنها با خیلیها جور درنیاید و سلیقه خاصی داشته باشند، اما چون متدین هستند در حرکتهای سیاسی خط قرمزهای خودش را رعایت میکند که حاضر نیست از آنها عبور کند. او چون متدین است به جایی که میخواهد با کسی هماهنگ شود که میگوید «جمهوری ایرانی» یا «مرگ بر رهبر» نمیرود و حاضر نیست با آن فرد همراهی کند، ولو در راستای مطامع و اهداف سیاسیاش هم باشد، ولی حاضر نیست هماهنگ شود.
افرادی که تا اینجای قضیه آمدند و با دشمنان انقلاب هماهنگ شدند معلوم میشود به خط قرمزی قائل نیستند و در مبانی خودشان هم خط قرمزی وجود ندارد. افراد به حسینیه آمدند و پرچم امام حسین(ع) را آتش زدند و آقا به اینها میگوید مردم خداجوی! بعد معلوم میشود چنین آدمی اصلاً خط قرمز ندارد و لذا در هر جا بخواهد وارد شود، فقط قدرت و مطامع سیاسی خود را میبیند و اگر روزی مطامع سیاسیاش با کسی هماهنگ شد که پرچم امام حسین(ع) را آتش میزند و در خیابانها میریزد، با او هماهنگ میشود، یک روز هم مطامع سیاسیاش ایجاب میکند که دم از ولایتفقیه میزند و دنبال خبرگان و رهبری بیفتد، دو باره از این طرف میافتد، چون اینها جز مطامع سیاسی هدفی ندارند و لذا میخواهند از هر موقعیتی استفاده کنند.
مجلس خبرگان یک نهاد قوی وابسته به رهبری در کشور است. نباید تعجب کنیم اینها چرا میخواهند به این عرصه بیایند. آدم قدرتطلب از هر فرصتی استفاده میکند. این مردم هستند که باید حواسشان جمع باشد مسئله خبرگان مسئله مجلس شورای اسلامی و شورای شهر نیست که قرار است برایشان خیابانها را اسفالت و میدانها را چمنکاری یا برایشان برنامهریزی سیاسی و اقتصادی کنند. مجلس خبرگان یک مسئله شرعی است، یعنی تکلیف مردم مشارکت سیاسی است. تکلیف است و حق نیست و چون اگر حق بود میگوید از حقم صرفنظر میکنم، ولی تکلیف بر همه واجب است. در رأس سیاست هم مظهر حاکمیت الله، معصوم(ع) است. حضرت که مظهر حاکمیت جهانی الله هستند، در پس پرده غیبتاند و ما را به مجتهد جامعالشرایط ارجاع دادهاند. میخواهیم مجتهد جامعالشرایطی پیدا کنیم که اقامه حکم کند، یعنی با اقامه حکم او حاکمیت و مدیریت سیاسی در کشور رسمیت و شرعیت پیدا کند. به دنبال چنین مجتهد جامعالشرایطی هستیم. همه مردم باید جمع شوند و چنین مجتهد جامعالشرایطی را تشخیص بدهند و او را در رأس قدرت انتخاب کنند.
خود مردم که خبرویّتی ندارند که مجتهد جامعالشرایط را بشناسند، لذا به کسانی که چنین صلاحیتی دارند وکالت میدهند که از سوی مردم تکلیف شرعی آنها را انجام بدهند. مثلاً اگر در استان یک میلیون نفر برای انجام کاری به بنده وکالت بدهند، معنایش این است که بنده وکیل یک میلیون انسان برای انجام تکلیف شرعی هستم، این انجام تکلیف شرعی یک تکلیف سهگانه و سه بعدی است. یعنی باید یک مجتهد جامعالشرایط، مدیر عادل، بصیر و بینا را از طرف یک میلیون آدم تشخیص بدهم. تکلیف دومم این است که با او بیعت و او را برای یک میلیون موکلم انتخاب کنم. در مرحله سوم نظارت کنم که شرایط لازم در وی باقی بماند و نه نظارت بر عملکرد او، زیرا او بر من ولایت دارد. هیچ مولی علیهی که بر ولی خودش نظارت نمیکند. همه مردم از جمله خود من مولی علیه او هستیم. نظارت بر عملکرد نیست، بلکه نظارت بر حفظ شرایط است، چون او معصوم که نیست. شرایطی دارد که امکان دارد آن شرایط یک وقتی از بین برود. فرض بفرمایید دچار یک عارضه مغزی یا حادثهای شود یا اصلاً در موقعیتی سیاسی اجتماعیای قرار گرفت که شرایط را از دست داد. باید ناظر باشم که اگر شرایط از بین رفت، باز به وکالت از طرف موکلینم او را عزل کنم و به جای او با کس دیگری بیعت کنم. این سه دلیل شرعی است برای این که مردم بخواهند وکالت را به فقیه عادلی بدهند. پس کسی که میخواهد این وکالت را از مردم بگیرد، باید هم فقیه باشد، هم عادل. اگر کسی حتی ۹۰ یا ۱۰۰ سال هم داشت کار که نمیخواهد بکند.
فقط باید بتواند درست تشخیص بدهد.
میخواهیم از خبرویّت او استفاده کنیم. راه، چاره، عادل و مجتهد را هم او تشخیص میدهد و ولو یک آدم ۱۰۰ ساله باشد، وکیل مردم میشود، لذا مجلس خبرگان در سال دو اجلاس دارد و علما و بزرگان کشور در آن حضور دارند که در جریانات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور صاحبنظر هستند و اظهارنظر میکنند و احیاناً برخی از مسئولین را هم دعوت میکنند که بیایند و با آنها حرف بزنند. چون خبرگان رهبر را انتخاب و با او بیعت کردهاند و بر او نظارت هم دارند که شرایط در او سقوط نکند و روز به روز هم این مسئله را بررسی میکنند.
بعد از رحلت حضرت امام، مقام معظم رهبری با ۶۰ درصد رأی خبرگان انتخاب شدند. یکی دو سال که باز صحبت از رهبری ایشان شد، ۱۰۰ درصد خبرگان نظر دادند گزینه رهبری منحصر به ایشان است.
این اعلام نشد؟
نخیر، چون داخلی بود. بحث شد و همه بالاتفاق به این جمعبندی رسیدند و بعد از ۲۲ سال ۱۰۰ درصد نظر دادند که گزینه رهبری منحصر در ایشان است.
حیف شد که این را اعلام نکردند.
وقتی اعلام میشود که تردید وجود داشته باشد. در آنجا که بحث شد به عنوان تردید در رهبری ایشان نبود، بلکه میخواستند بدانند گزینه جای ایشان چه کسی باید باشد، چون بعد را هم باید در نظر گرفت، ولی بحث که شد دیدیم در کره زمین گزینهای غیر از ایشان نداریم.
یعنی بدیل ندارند. منظورتان این است که قصد داشتید دومیای را پیدا کنید و دیدید نیست.
بله، خدای ناکرده برای ایشان حادثهای پیش بیاید. چه باید کرد؟ البته خدا بزرگ است. هیچ کس فکرش را هم نمیکرد بعد از امام، مقام رهبری به ایشان برسد که بیست و چند سال است با این همه مصائبی که بر سر نظام آمده است، دارد نظام را رهبری میکند و انقلاب از روز اولش قویتر، پیروزتر و نافذتر است.
به کسانی اشاره کردید که نه به نظام قائلند، نه به رهبری و با کمال بیتقوایی هم حاضرند با همه کس دست دوستی بدهند. شاهدیم که این افراد به صورت یک باند در آمدهاند. مردم آنها را خوب میشناسند. چرا نظام باید این قدر اینها را تحمل کند و به آنها میدان عمل بدهد؟
این نظام دو وجه دارد: جمهوری و اسلامی. جمهویت نظام ماهیت مردمسالاری نظام است و میخواهیم یک مردمسالاری واقعی داشته باشیم. مردمسالاری واقعی داشتن مالیات دارد.
یعنی آدم فاسد را آزاد بگذاریم که هر کاری دلش میخواهد بکند؟
باید تحمل کنیم. معنای مردمسالاری یعنی تحمل کردن، مگر کسی که مجرم است. جلوی مجرم را باید گرفت، ولی به صرف این که کسی ایده و عقیده متفاوتی دارد که نمیتوانیم محکمه تفتیش عقاید درست کنیم. افراد را که به خاطر نوع تفکر و بینش نمیشود محکوم کرد.
علی ای حالین جایی که قصه باید پیگیری شود، باید پیگیری قضائی شود. پیگیری قضائی هم مدارک و شواهد میخواهد. یک مقدار میگیرند، بررسی و تحقیق میکنند. قوه قضائیه کار خودش را میکند. نمیشود با مجرم چه جرم خفی باشد چه جرم جلی، بدون اثبات جرم برخورد کرد. نظام ما هم نظام عدل اسلامی است، هم نظام مردمسالاری. آدمها را که به خاطر عقاید و افکارشان نمیشود محاکمه کرد، چون نظام اسلامی یعنی همه اندیشهها باید حضور داشته باشند.
اتفاقی که در سال ۸۸ افتاد ورای تفکر بود.
آنچه که اتفاق افتاد، کسانی که مجرم بودند، دستگیر شدند، ولی آن جریان یک عده سمپات داشت. سمپات را نمیشود محاکمه کرد. افرادی مجری آن فساد بودند که قطعاً تحت پیگرد قانونی قرار میگیرند، منتهی پیگرد قانونی بر اساس نظام قضائی صورت میگیرد. در نظام قضائی زمان امیرالمؤمنین(ع) هم بسیاری از مجرمها به یک شکل در میرفتند و سعی میکردند جوری عمل کنند که مدرک به دست کسی ندهند.
حضرتعالی تصور نمیکنید دستگاه قضائی دارد نسبت به کسانی که پشت پرده هدایت جریان را به عهده داشتند و آتش را شعلهور میکردند و سعی میکنند هنوز هم قضیه را زنده نگه دارند، کوتاهی میکند؟
رئیس قوه قضائیه آدم مجتهد و عادلی است و تا جایی هم که در قدرتش بوده سعی کرده است همکاران مجتهد و عادلی را سر کار بگذارد، اما پهنه عظیم کارگزاران قضائی کشور جلوی چشم ماست و پشت سر همهشان هم نمیتوانید نماز بخوانید. این که کار به دست کسانی بیفتد که سند و مدرک کافی نداشته باشند یا تحت فشارهایی نتوانند وظایف خود را بهدرستی انجام بدهند، مسائلی است که در هر انسان غیرمعصومی احتمال میدهیم.
یکی از کارکردهای مهم مجلس خبرگان نظارت بر رهبری است. پاشنه آشیل کسانی که در صدد فتح مجلس خبرگان آینده هستند این است که خبرگان موجود صوری و تشریفاتی است. آنها مدعی هستند بر عملکرد رهبری نظارت ندارد و نهادهای تحت نظارت رهبری هر کاری دلشان میخواهد میکنند، از جمله قوه قضائیه و صدا و سیما. جنابعالی با توجه به این که عضو مجلس خبرگان هستید از مصادیق نظارت مطالبی را بفرمایید، خبرگان واقعاً کارکرد نظارتیاش را چقدر انجام داده است و خود جنابعالی تا چه حد در جریان این امر بودهاید و احیاناً اگر خاطراتی دارید بفرمایید.
اشتباه بزرگی که اینها میکنند این است که اینها فقیه نیستند و اصلاً فقه را بلد نیستند، چون اگر الفبای فقه را هم بلد باشند از این حرفها نمیزنند. اینها عمدتاً حرفهای سیاسی میزنند که حرفهای فقهی نیست.
از نظر فقهی نظارت بر رهبری نظارت بر عملکرد رهبری نیست. کسی حق ندارد بر رهبری نظارت کند، چون رهبر ولی امر است. تعارف که نداریم. مقام معظم رهبری ولی بنده هستند و نه بنده که ولی تمام مراجع و علما هم هستند. خود آیتالله مکارم هم فرمودهاند ما هم تابع رهبری هستیم، چون ایشان ولی امر هستند. ولی امر یعنی تمام افراد این کشور، اعم از کسانی که در خبرگان هستند، مولّی علیه ایشانند. مولّی علیه یعنی کسی که ولایت بر او داده شده است و لذا او نمیتواند ناظر بر ولی باشد. میتوانید یک پسر را ناظر بر عملکرد پدرش کنید؟ مولّی علیه نمیتواند ناظر عملکرد وی باشد. عملکرد ولی ناظر بر ولایت اوست، لذا دستگاههای زیر نظر رهبری را خود رهبر باید تشخیص بدهد که چگونه عمل میکنند. به ما ربطی ندارد. هر جور که خودش میداند میتواند عمل کند. نظارت بر رهبری، نظارت بر عملکرد رهبری نیست، بلکه در واقع یک نوع صیانت رهبری است.
در عین حال نظارت بر تداوم صفات رهبری هم هست.
اساساً اصلش همین است، یعنی صیانت رهبری. ما باید خود رهبری و خود ولایت را صیانت کنیم تا رهبری در ظرف و بستر شرعی و قطعیاش قرار داشته باشد و هیچ وقت از مجرای شرعی رهبری بیرون نرود. برای این که از ولایت و رهبری صیانت کنیم تا در مجرای شرعی خودش باشد، باید شرایط و حالات رهبری را تحت نظر بگیریم. بحث شرایط و حالات رهبر است.
صفاتی که او را رهبر میکند.
«صائناً لنفسِهِ حافِظاً لِدینِهِ مُخالِفاً على هَواهُ مُطِیعاً لأمرِ مَولاهُ». هر کدام از این شرایط در رهبری سقوط کرد از رهبری ساقط است. فقط باید این شرایط را ببینیم، آن هم نه به عنوان این که بنده بخواهم تعیین کنم رهبر عادل است یا ظالم. نظارت بنده بر ولایت است که الان مصداقش این رهبر است که اگر خدای نکرده شرایط در او از بین رفت و ولایت و رهبری ضربه میخورد. در واقع نظارت مجلس خبرگان به معنای صیانت از رهبری و ولایت است، به معنای نظارت بر عملکرد نیست. نهتنها دستگاههای زیر نظر رهبری که کل مملکت زیر نظر ایشان است. بنا بر اصل ۵۲ قانون اساسی کل مملکت زیر نظر رهبری است. اینها تصور میکنند فقط بنیاد مستضعفان، صدا و سیما و قوه قضائیه زیر نظر رهبری است؟
بیشتر روی نهادهای مالی دست میگذارند و غرض و مرض هم دارند.
اینها که چیزی نیست. بر اساس اصل ۵۲ قانون اساسی کل کشور زیر نظر رهبری است. راهبردهایی که رهبری در سیاست خارجی میدهد هزار برابر مهمتر و خطرناکتر از پولی است که دست ستاد اجرایی فرمان امام است. رهبر ولی امر و حجت امام زمان(عج) است. تعارف که نداریم. وجود اقدس امام زمان در توقیع شریفشان فرمودند: «فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَیْهِمْ». اینها حجت من هستند. شاید بنده در دوران جوانی با مقام معظم رهبری دوست هم بودهام. یک وقت هم فرض بفرمایید در خدمت ایشان بودهام، ولی الان یک سرباز هستم و ایشان ولی امر من هستند و بر من ولایت دارند. بنده ناظر بر ولایت هستم نه ناظر بر ولی.
نظارت بر شرایط ولایت.
آقایان نظارت بر ولایت را با نظارت بر ولی عوضی گرفتهاند. کسی که «ف» فقه را هم بلد باشد، این طور حرف نمیزند. اینها میخواهند از یک فضاسازی سیاسی سوءاستفاده کنند و چون برخی متوجه آن دقایق فقهی نیستند، بهرهبرداری کنند، والا بنده ناظر بر ولایت هستم و برای حفظ ولایت مراقبم ولی سقوط نکند. سقوط ولی هم ناظر بر این که شرایط ولی در وی از بین برود.
مثلاً تقوا نداشته باشد.
بله، همان که عرض کرد «صائناً لنفسِهِ حافِظاً لِدینِهِ مُخالِفاً على هَواهُ مُطِیعاً لأمرِ مَولاهُ» از بین برود. ناظر بر ولایت هستم، ولی این که ولی دارد چه کار میکند به من چه ارتباطی دارد؟ چگونه دارد مدیریت میکند به من ارتباط ندارد، چون این اوست که بر من ولایت دارد نه این که من بر او ولایت داشته باشم.
در مجلس خبرگان قبلی آقای هاشمی و برخی از آقایان چیزی را نوشتند که ما کمیته نظارتی در خبرگان درست کنیم که بر دستگاههای زیر پوشش رهبری نظارت کند. البته اینها به عنوان کمک به رهبری این مطلب را عنوان کردند.
از قبل یک کمیسیون نظارت وجود داشت، اما ظاهراً این چیز جدیدی بود.
کمیسیون نظارت ناظر بر شرایط رهبری بود. این وظیفه همه است و نمیشود آن را در کمیسیون خاصی برد، ولی در اینجا آمدند تا کمیتهای را درست کنند که بر دستگاههای زیر پوشش دفتر رهبری نظارت کند. همان جا خود آقا تأیید کردند و هیچ کسی هم نتوانست جواب بدهد. اگر دستگاه زیر نظر رهبری است، او میخواهد این طور اداره شود و توی کمیته حق نداری به او بگویی چه جوری اداره شود. اگر دارد خلاف میکند، پس از عدالت و رهبری ساقط است. همان موقع هم متأسفانه یکسری جوسازیهای سیاسی در خبرگان درست کردند.
مشکل قضیه این است که عزیزان ما در مقابل عملیات روانی جا میزنند. باید هر قدر هم فحش بدهند و مسخره کنند سر موضع خودمان بایستیم. ما طلبه هستیم و طلبه بر اصول ایستادگی میکند، حتی اگر او را تکه تکه کنند و آبرویش را ببرند.
شما نظارت بهجای شخص وی را روی ولایت بردید که درست هم هست و امیدواریم جامعه هم آن را درک کند. از نظارت بر این جنبه چه خاطراتی دارید؟ خودتان تداوم صفات را در رهبری میبینید که دفاع میکنید؟
خود آقایان بعد از ۲۴ سال رهبری مقام معظم رهبری به این نتیجه رسیدند که اساساً گزینه رهبری منحصر در ایشان است. سوای مسئله رهبری بسیاری از ملکات انسانی در ایشان بینظیر است. ایشان در مسئله تقوا، اخلاص و تعبد خاصی دارند. این مسائل و مشکلات داخلی و بینالمللی که سیلوار بر سر ایشان میبارد، هر کسی باشد در جایی ممکن است نتواند دقت لازم و اصلی برای تقوا را رعایت کند، ولی میبینیم ایشان در بسیاری از مسائل نهتنها مشکل بلکه بغرنج چگونه موضعگیریهای حکیمانه میکنند.
بسیاری معتقدند در زمان امام هم بعضی از این مسائل با این همه دشواری پیش نیامده بود.
خب و آن وقت شما ببینید در این گونه مسائل بغرنج و غامض به اندازه یک اپسیلون از اصول تقوایی خود پایین نمیآیند. هر کسی باشد در این گونه موارد حمل بر مصلحت یا هر چیز دیگری میکند و کوتاه میآید. یکی از ویژگیهای مقام معظم رهبری این است که ایشان به هیچ وجه به عنوان مصلحتاندیشی از دقایق تقوایشان تنازل نمیکنند و شما در آدمهای معمولی چنین عنصری را کم میبینید. بعضیها متدین، باتقوا و مراقب حلال و حرام الهی هستند، اما مشکلات و مسائل غامضی که تازه در امور شخصیشان پیش میآیند، سر بزنگاه از اصول تقواییشان تنازل میکنند. در اینجا مشکلات مملکت و مسائل جهانی است. ایشان در تمام تصمیمگیریها، نظر دادنها و رهنمودهایی که میدهند، به هیچ وجه از اصل تقواییشان تنازل نمیکنند. داریم این را به عینه میبینیم و چیزی نیست که لازم باشد خبرگان روی آن تحقیق کند و به آن برسد.
خبرگان در طول سال با ایشان ارتباط دارند و فقط در همان چند جلسه که وضعیت را بررسی نمیکنند.
حدود ۴۰ نفر از خبرگان امام جمعه، نماینده ولیفقیه و در واقع سرباز و کارگزار ایشان و یا در حوزه هستند و مسائل سیاسی لحظه به لحظه از زیر نظرشان میگذرد. این شخصیتها که شخصیتهای کوچکی نیستند و مشرف بر همه امورند و ضرورتی ندارد با مطالعه و تحقیق به نتایجی برسند. رهبری چیز پوشیدهای نیست که بروند برایش کمیته تحقیق و تفحص درست کنند.
دائماً با ایشان سر و کار دارند.
هم سر و کار دارند و هم در عرصه کشور مشخص است. نوع برخورد و عملکرد و حتی مسائل داخلی زندگی ایشان کاملاً شفاف و روشن است. شخصیتی که امروز رهبر جهان اسلام است با روزی که طلبه بود یک جور زندگی میکند.
از این جنبه خاطرهای دارید؟
در دوران جوانی که درگیر رژیم گذشته بودند، مشکلات زیادی برای ایشان پیش میآمد که شاید راضی نباشند بگویم، فقط خاطرهای هست که خود ایشان فرمودند. پس از پیروزی انقلاب و قبل از حادثه ترور ایشان…
۶
تیر ۱۳۶۰٫٫٫
آن زمان جوری بود که خرج خوراک، لباس و… پاسدارهای محافظ را خود فرد تأمین میکرد، این جور نبود که دستگاهی برایشان خوراک، غذا و مایحتاجشان را بفرستد. فرمودند یک روز ظهر قرار بود به خانه بروم و یکمرتبه متوجه شدم ابداً در جیبم پول نیست. ظهر باید خودمان که ناهار میخوردیم هیچ، ناهار این محافظها را هم میدادیم. نشسته بودم که شهید درخشان از جلوی اتاقم رد شد. صدایش کردم و پرسیدم ۵۰۰ تومان داری به من قرض بدهی؟ او هم جیبهایش را گشت و هر چه اسکناس و سکه بود به من داد. شخصیتی که در چندین جا از حضرت امام نمایندگی داشتند. سطح زندگی آقا در حال حاضر شاید از یک طلبه معمولی هم پایینتر باشد. سطح زندگی خود ما از آقا بالاتر است. کسی که رهبر جهان اسلام است.
یک روز آقای محمدیان ـ که خدا رحمتش کند ـ امام جمعه زاهدان بود. ایشان را به خاطر برخوردی که با اصلاحطلبها کرد و مسائلی که بین ایشان و استاندار پیش آمد، برداشتند، بدون این که به آقا بگویند. بعد از آن آقا اعلام کردند شورای سیاستگذاری استانها دیگر حق ندارد نماینده ولیفقیه را در استانها عزل و نصب کند و باید با نظر خود ایشان باشد.
آقای محمدیان در آن زمان مظلوم واقع شد.
شورای سیاستگذاری به خاطر برخوردهایی که بین ایشان و استاندار پیش آمد، ایشان را عزل کرد. آقای محمدیان مرد بسیار با اخلاصی بود. میگفت آمدم تهران و هیچی نداشتم. دو سه تا دختر دم بخت هم داشتم. برای خوراک روزانهام کارم به جایی رسیده بود که هی قرض میکردم و میخوردم. امام جمعه که حقوق بازنشستگی و این حرفها ندارد. میگفت از زاهدان هم به تهران آمدم و حقوق نداشتم. بهناچار آن قدر قرض کردم تا شد ده میلیون تومان. خیلی ناراحت شدم و یک روز به دفتر آقا رفتم. آن روزها آقا هر روز خودشان نماز را میخواندند، حالا هر روز نمیخوانند. گفت یکسره رفتم سر نماز. نماز که تمام شد، گفتم آقا! ده دقیقه با من حرف بزنید، وگرنه همین جا سنکوپ میکنم و زدم زیر گریه. آقا بلند شدند و روی پلهها نشستند. من هم نشستم و شروع کردم به گریه کردن. ۲۳ سال امام جمعه شهرهای مختلف بودهام، الان ده دوازده سر عائله و چند دختر دم بخت دارم و ده میلیون قرض کرده و خوردهام. میگفت همه حرفهایم را که زدم، آقا گفتند تازه شدهای مثل من. خیلی با من فرقی نداری. این پولها که مال من نیست. وجوهاتی است که باید از طرف امام زمان(عج) به طلبهها بدهم. بقیه اموال اینجا هم که مال من نیست. من هم مثل تو هستم. مگر من حقوق دارم؟ گفتم آقا! ببخشید. ما رفتیم.
بالاخره ما هم در برابر جوّی که اینها در باره مجلس خبرگان درست میکنند باید حرفی بزنیم. توصیهتان به شورای نگهبان در این مورد این جماعت چیست؟ هر چند آقا تکلیفشان را راجع به این جماعت میدانند، ولی هر کسی وظیفه دارد امر به معروف و نهی از منکر کند. نکته آخر این که عاقبت اینهایی که از حالا دارند دستک و دنبک برای مجلس خبرگان درست میکنند، چیست؟
همه این سر و صداهایی که راه انداختهاند برای این نیست که بخواهند عدهای را به مجلس خبرگان حقنه کنند، چون میدانند شورای نگهبان هر کسی را قبول نمیکند و اگر ملا و باسواد هم باشند، همین قدر که از نظر عدالت و تقوا کاملاً مورد قبول آنها نباشند، شورای نگهبان نمیپذیرند. اینها فقط میخواهند مجلس خبرگان را از اعتبار بیندازند و به تعبیر آن ضربالمثل معروف «دیگی که برای ما بجوشد کله سگ در آن بجوشد»، میخواهند بگویند یک مشت پیر و پاتال در مجلس خبرگان نشستهاند و به درد این نظام و رهبری نمیخورند. هدف اینها تخطئه مجلس خبرگان و از اعتبار انداختن آن است، اعم از این که نفراتشان راه پیدا کنند یا نکنند، چون فتنه ۸۸ ثابت کرد اینها به هیچ اصلی پایبند نیستند و در مقام قدرتیابی هیچ خط قرمزی ندارند، یعنی قدرتیابی آنها بهگونهای است که اگر ضرورت ایجاب کند که برای مقابله با جمهوری اسلامی با امریکا هم بسازند، این کار را میکنند، چون خط قرمزی ندارند. الان فرض کنید خبرگان سقوط کند و اساساً از بین برود، عین خیالشان نیست. تا اینجا ایستادهاند. البته بنده اشخاص را بدنام نمیکنم، ولی جریانهای فتنهگر که در فتنه تا آنجا آمدند و حالا که در باره خبرگان حرف میزنند نظرشان از اعتبار ساقط کردن خبرگان است. به قول آیتالله قربانی و نماینده ولیفقیه در رشت، خبرگان مجلس شیوخ است. لازمه کسی که هم در بینش سیاسی، هم مسائل فقاهتی، هم اجتهاد فقهی و علمی کار کرده باشد، این است که سنی از او گذشته و حداقل جریان انقلاب را از قبل از انقلاب تا امروز پیگیری کرده باشد.