گفتاری از دکتر حسین کچویان در همایش خط قرمز
برد-برد نداریم؛ در منازعه اسلام و کفر فقط یک طرف برنده می شود
چکیده برد-برد نداریم؛ در منازعه اسلام و کفر فقط یک طرف برنده می شود :
دکتر حسین کچویان، عضو حقیقی شورای عالی انقلاب فرهنگی، عضو هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، عضو شورای پژوهشی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی یکی از حاضرین همایش خط قرمز به همت کمیته صیانت از منافع ملی ایران برگزار شد. دکتر کچویان سخنانش را در پاسخ به این شروع کرد که آقای دکتر! انقلاب اسلامی با شعار نه شرقی، نه غربی به روی کار آمد و توانست این شعار را در اقصی نقاط جهان پخش کند، تصور شما از تأثیر این مذاکرات بر عمق استراتژیک و گفتمانی انقلاب اسلامی در جهان چیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم
در رابطه با اوضاع و احوالی که در آن هستیم، دلایل برای نگرانی و دلواپسیها فوقالعاده و بیش از اندازه است. شما خیلی توجه نکنید به آنهایی که میگویند دلآرامیم یا دلاوریم. یا از سر لجاجت میگویند یا بچگانه سخن میرانند؛ در واقع یک احتمال دیگر هم هست که ما خیلی نمیخواهیم به آن احتمال بها بدهیم ولی حقیقت این است که بعضی ادله خیلی روشن دلالت دارد که شاید این احتمال موضوعیت داشته باشد که کسی نمیتواند در واقع درک درستی از انقلاب اسلامی داشته باشد و اقتضائات تاریخیاش را فهم کند و بعد این گونه که ما تاکنون وارد مذاکرات شدهایم خصوصاً در این موارد اخیر وارد شده باشد.
نمیدانم شما اطلاع دارید یا نه؟ که ما از آن ابتدا در خیلی از موارد بسیاری از امتیازات را به طرفهای خودمان دادیم که آنها اصلاً تصورش را هم نداشتند که ما داشته باشیم و اگر هم میخواستند کشفش کنند برای مدتها باید کار میکردند تا کشف کنند. یعنی در آن مقطع اولیه یادم هست که ما هنوز تصور درستی راجع به این دستاورد که به دست آورده بودیم نداشتیم، تنها مقامات سازمان ملل بودند که به ما نشان دادند و به ما گفتند که شما به کجا رسیدید و ما در واقع بدون توجه به آن چیزی که داشتیم، همه این امکانات را عرضه کرده و به اینها ارائه دادیم و همچنان هم ادامه میدهیم.
یکی از مصیبتهایی که ما در ارتباط با مذاکرات اخیر با آن مواجهیم، این است که ما قبل از این که وارد مذاکره شویم، سه ماه قبل از ورود به مذاکره و بلافاصله بعد از این که انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد، تمام فعالیتهایمان را به حالت تعلیق درآوردیم. ما همیشه به لحاظ استراتژیک چند گام جلوتر از آن چیزی که غربیها از ما انتظار دارند و توقع دارند حرکت کردهایم و آن چیزی که برای انسان دچار ابهام میکند و آینده خوشی را برای مذاکرات پیش روی انسان قرار نمیدهد، همین است که با این نحو نگاه به مسأله؛ راهبردی که ظاهراً وجود دارد و تنها راهبردی که میتوان تصور کرد، نوع نگاهی است که به دشمن وجود دارد. یعنی یک نگاه دوستانه به دشمن داریم که فاقد هر نوع درکی نسبت به اقتضائات نظام، شرایطش، آیندهاش، چیزی که میخواهد باشد و چیزی که هم اکنون وجود دارد است. تصور این نوع نگاه این است که بهترین حالت برای ما این است که در چارجوب طرحهای موجود جهان یک جایی برای خودمان پیدا کنیم و از سر خوانی که غربیها گستردهاند و دارند غارت میکنند یک تکه استخوانی هم به ما داده شود. یعنی آن نگاه GoodBoy مطرح! در واقع نگاهی است که شأن استقلالی جمهوری اسلامی را نمیبیند و تلقی درستی نسبت به این شأن استقلالی ندارد. آن وقت نتیجه این نوع نگاه چه خواهد شد؟ یعنی در مقام ایجاد راهبرد یا اتخاذ راهبرد برای مذاکرات چه خواهد شد؟ وضعیتی خواهد شد که به نظر من از آن ابتدا شکست است. ما چه راهبردی در رابطه با مذاکرات موجود داریم و چه راهبردی را داریم دنبال میکنیم؟ و چه ابزارها و امکاناتی داریم برای این که این راهبرد را پیگیری کنیم؟
راهبرد یعنی تعیین یک مجموعه اهداف مشخص و در عین حال فراهم کردن ابزارها و امکاناتی که شما را با کمترین هزینه و بهترین وجه به اهدافتان برساند. وقتی شما در مذاکرات از همان اول خودتان را تعلیق میکنید و هیچ اقدام و فعالیتی را نه تنها انجام نمیدهید، بلکه پیشاپیش دست خودتان را تخلیه میکنید، سؤال این خواهد بود که متوقعید طرف مقابل براساس چه چیزی، ترس از چه، احساس تهدید نسبت به چه امری با شما همراه شود؟ یک چنین راهبردی از همان ابتدا باخت مطلق است. من تصور میکنم که تنها مسألهای که احتمالاً نقطه مثبت مذاکرات هستهای ما را دنبال میکند، شاید از دل همین جلسات در بیاید به چه معنا؟ به این معنا که با این نوع رفتار دوستانه و دشمن ناشناسانه به طرف غربی بفهماند که آقا! اگر ما نباشیم طرف مقابل ما کسانی هستند که دیگر هیچ راهی را برای شما باقی نخواهند گذاشت. آنها دوباره برمیگردند و ارتقا میدهند، سانتریفیوژهای بیشتر و همین طور اهداف کشور را دنبال خواهند کرد. شما هم دستتان به هیچ جا بند نخواهد بود. بنابراین این نوع گردهماییها، گردهماییهایی است که خیلی به نفع تیم مذاکرات کننده است. من از وجه راهبردی به این مسأله اشاره میکنم؛ یعنی با توجه به این که ما دستمان خالی است (واقعاً دستم خالی است!) من نمیدانم که البته اگر دستمان پر هم باشد، محصول این ۲۰ سال مقاومتی است که داشتهایم. یعنی آن ذخیره مقاومتی که کشور ایجاد کرده طرفهای غربی را نشانده است به سر میز مذاکره و ما تمام آن ذخیره را ظرف یک مدت کوتاه تخلیه کردیم. الان هم نشستهایم سر میز مذاکره و قاعدتاً باید التماس کنیم، چون دیگر چیزی وجود ندارد، روی چه چیزی میخواهیم معامله کنیم؟ ما الان تنها کاری که میتوانیم انجام دهیم، معامله هر چه بیشتر بر سر مصالح و امکانات و مقدورات خودمان است. یعنی یک وضعیتی را برای اینها به وجود بیاوریم که آب از لب و لوچهشان سرازیر شود و توافق کنند و یک حدی از چیزهایی به آن اشاره شد، چیزهایی که خیلی هم جدی نیست همان طور که تعبیر غربیها به مسأله مکعب روبیک خیلی روشنگر این مسأله است.
یعنی یک پیچیدگیهایی در این مذاکره وجود دارد که مهم نیست که چه چیزی را به شما میدهند، یعنی ممکن است حتی غنیسازی ۲۰ درصد را قبول کنند ولی نکته این است که اینها میخواهند تمام زوایای حیات هستهای ما را پوشش دهند و هیچ امکانی که ما به طور مستقل چنین کاری را دنبال کنیم و خودمان اداره کنیم، برای ما باقی نگذارند.
بنابراین به نظر میرسد با راهبردی که الان در وضعیت موجود اتخاذ شده، همان طور که مقام معظم رهبری پیش از شروع مذاکرات هم اشاره کردند که «من هیچ خوشبین نیستم» الان بعد از مدتها که از مذاکرات گذشته دائماً آن عدم خوشبینیها و نگرانیهایی که در بدو امر وجود داشت، تقویت شده است. با این نوع نگاه چه چیزی در انتظار ما خواهد بود؟ من یادم است که در ابتدای سالهای ۸۴، ۸۵ و ۸۶ وقتی که برای اولین بار منازعات مذکور رو آمد و بحث حمله هستهای هم به ما مطرح شده بود، من مقالهای نوشتم و براساس نوع منازعات و بحثهایی که در درون دولت امریکا در جریان بود، به این نکته اشاره کردم که نقطهای که ما در آن هستیم عقبهای است که اگر ما از آن بگذریم، برای همیشه جان سالم بدر بردهایم.
همان طور که گفته شد، غربیها خیلی صریح و روشن دارند اشاره میکنند که به ما به چشم یک دوست نگاه نمیکنند، حتی به چشم یک شخص بیطرف و کشور بیطرف نگاه نمیکنند. بلکه به چشم یک دشمن نگاه میکنند، همان طور که خود اوباما صریحاً میگفت، اگر میتوانستند به طور کامل ما را تخلیه میکردند. من حتی این را به شما بگویم اگر میتوانستند، ما را در معرض بمب هستهای هم قرار میدادند. خیلی روشن و واضح! و شرایطی را میتوانم تصور کنم که حتی در همین موقعیت هم این کار را انجام دهند.
بنابراین ما موقعیتی داشتیم و هنوز هم البته داریم که اگر از این موقعیت استفاده کرده و از این مرحله بگذریم، میتوانیم توازنی را برقرار کنیم و وضعیتی ایجاد کنیم که این وضعیت دقیقاً متناسب با آن اقتضائات انقلاب اسلامی باشد.
انقلاب اسلامی تحولی نبوده که فقط محدود به داخل در خودش باشد، یعنی محدود به این باشد که یک حکومتی را ببرد و حکومت دیگری بیاورد. یک تعداد افرادی را ببرد و تعدادی دیگر بیاورد. حتی یک رژیمی را تغییر بدهد؛ یعنی حتی اگر در سطوح خیلی عمیق بررسی کنیم، این که بخواهد یک انقلاب اجتماعی انجام دهد که محدود به درون خودش باشد. انقلاب اسلامی تحت شرایط تاریخیای اتفاق افتاده که چه میخواست چه نمیخواست ظرفیتهای یک هماوردی جهانی را در خودش داشته و دارد، همان طور که دارید میبینید که دائماً دارد سطح تماس و تنازع ما با غربیها بالا میرود. یعنی الان تقریباً با این تحولاتی که ظرف این سه، چهار سال اخیر رخ داده، منازعاتمان دارد از سطح منطقهای به سطح بینالمللی ارتقا مییابد. با حضوری که در دریای مدیترانه پیدا کردهایم، با موقعیتهایی که در فلسطین و سوریه یافتهایم، موقعیتی که در لبنان داریم و ارتقایی که نیروی دریایی ما دارد انجام میدهد. این ظرفیت، ظرفیتی نیست که به صورت اتفاقی فعال شده باشد، این ظرفیت از ابتدا در درون این حادثه و رخداد عظیمی که در این کشور اتفاق افتاد وجود داشته است و برای این که این حادثه و رخداد عظیم به سرمنزل مقصود خودش برسد، مستلزم این است که ما ابزارها و امکانات مناسبمان را تجهیز کنیم. نمیشود شما داعیهای بزرگ داشته باشید اما امکانات و ابزارهای بزرگ فراهم نکنید. ولی متأسفانه ظاهراً کسانی که درگیر مذاکرات موجود هستند، چنین تلقیای ندارند. تمام تفاوت و تمایز هم همین است دیگر! همان طور که گفته شد، مهم این است که شما به غرب چگونه نگاه میکنید، به منازعه موجود چگونه نگاه میکنید؟ اگر شما به منازعه موجود به اسم منازعه کفر و اسلام نگاه کنید، مسأله خیلی میشود. من خیلی تأکید میکنم روی تعبیری که آقای نبویان داشتند، در کتابی به تفسیر من این را بسط دادهام؛ این که شما این لفظ مدرن و مدرنیته را کنار بگذارید، این لفظی بود که اگر از ابتدا ما گرفتارش نمیشدیم، قطعاً گرفتار این روندی که از صد سال، ۱۵۰ سال به وجود آمد، نمیشدیم. این لفظها گول زننده است، البته چارهای نیست که شما از این افعال استفاده کنید ولی به هر صورت عمق قضیه را در نظر بگیرید. چون که این الفاظ واقعیتهایی را میپوشاند؛ این واقعیت این است که ما یک منازعهای داریم که یک طرف بیشتر نمیتواند در آن برنده شود، چون منازعه، منازعه اسلام و کفر است و برای چنین منازعهای شما باید تجهیزات و ابزارها و امکانات لازم را فراهم کنید و در روندی که داریم، میبینم الان متأسفانه نه چنین نوع نگاهی حاکم است بر مذاکرات و نه راهبردهای مناسب با این نوع نگاه فراهم شده است. تنها امیدی که وجود دارد، این است که اینچنین فضاهایی (همایش) بتواند مسیرهای معکوسی را باز کند که ما را در مسیر درست انقلاب اسلامی قرار دهد.