مردم عاشق چشم و ابروی من نیستند، حرفم را دوست دارند
چکیده مردم عاشق چشم و ابروی من نیستند، حرفم را دوست دارند :
غروب جمعهاي در اولين روزهاي اسفند با حامد زماني قرار گذاشتيم، نشستيم و درباره اين روزهايش گپ زديم. روزهايي كه –چشم بد دور- دوران خوب و پركاري را پشت سر ميگذارد. و البته با تيرهاي تخريب و تهمت هم اين روزهاي خوبش را هدف گرفتهاند. اما حامد زماني بيشتر دوست داشت از بخش اول ماجرا صحبت كند. از دعاهاي مادران شهدا كه پشت سرش است و باعث شده هر روزش را با كلي از اين دعاهاي خير شروع كند. از اتفاقات خوبي كه در حوزه شناسايي شاعر، خواننده و آهنگساز انقلابي دارد ميافتد. شما هم در اين گفتوگوي اميدوارانه سهيم باشيد.

الان حدود دو سال از مطرح شدن حامد زمانی میگذرد. راهی که او در این دو سال آمده به نوعی راهی بیبازگشت است و باید در همین مسیر بماند. احتمالاً تغییر مسیر دادن و مثلاً خواندن ترانههایی عاشقانه یا فضاهایی اینچنینی دیگر یا امکانپذیر نیست یا خیلی سخت است و بعید است که علاقهمندان هم قبول کنند. با این وصف آیا الان که به این مسیر نگاه میکنی راضی هستی؟ از اینکه در اینجا قرار داری پشیمان نیستی؟
این که میپرسید راضی هستی؟ باید سبک سنگین کرد. اتفاقهایی که در این دو سال افتاده است ـ که شاید بتوانم به چند تایی از آنها اشاره کنم ـ اتفاقات عجیب و غریبی بودهاند، مثلاً افتتاحیه جشنواره عمار که تمام مادران شهدا بلااستثنا آمدند و گلهایی را که به آنها هدیه داده بودند به من دادند و این اتفاقی است که فکر نمیکنم برای کسی پیش بیاید یا مثلاً چند روز پیش در ۲۲ بهمن در میدان امام اصفهان مردم ایستاده بودند که بعد از مراسم حامد زمانی بیاید و آهنگش را بخواند و حدود ۴۰، ۵۰ هزار نفر جمعیت بود که برای هیچ خوانندهای چنین اتفاقی نمیافتد. قبل از آن در خمینیشهر برنامه داشتیم و مادر شهید حیدری با دستخط خودش شعرم را نوشته، امضا کرده و عکس گرفته بود و آورد و به من داد. اینها اتفاقات تکرارنشدنی هستند. از آن طرف هم ناملایمات زیادی هست که راجع به آنها خیلی صحبت نمیکنم. بخواهم مقایسه کنم بسیار راضی هستم، چون کار ما بیشتر کیفی است و کاری به کمیت، تعداد طرفدار، لینک و دانلود نداریم. تأثیر میگذارد، ولی برایم نوع مخاطب مهم است و کسی که به ترانهام گوش میکند و تأثیر کارم مهم است و بازخوردهایی که میبینم یا دیداری که با حضرت آقا رخ داد. اینها اتفاقاتی هستند که برای هر کسی تکرار نمیشود و خیلی راضی هستم و تا ته خط هم انشاءالله ادامه میدهم.
یکی از ترانهها در زمان انتخابات تبدیل به آهنگ ستاد آقای جلیلی شد. در مورد این موضوع صحبت کنید که آیا این انتخاب شما را ناراحت کرد یا نه؟راضی بودید؟ با حواشیای که پیش آمد و در دو سه روز آخر شما هم در برنامه آقای جلیلی خواندید و هم در برنامه آقای قالیباف. به نظر شما این تجربه چگونه بود؟
قبل از انتخابات تقریباً میدانستم چنین اتفاقی پیش میآید و در مصاحبهای گفتم یکسری ترانه تقدیم گفتمان انقلاب کردم که همه کسانی که تأیید صلاحیت شده و به مرحله آخر رسیدهاند میتوانند از این ترانهها استفاده کنند. هدف حامد زمانی این بود که به فضای انتخابات شور بدهد و فضای انتخابات را قشنگتر کند. قبل از آن هم گفتم همه مجازند از این آهنگها استفاده کنند. طبیعتاً چند آهنگ هم در ذهنم بود که برای انتخابات ساخته شوند که یکی از آنها همان «فریاد فردا» بود. قبلاً در این زمینه خیلی کار کرده بودم، از جمله تحریم، قلادههای طلا، پرواز و.. . که فریاد فردا هم یکی از آنها بود. برایم نوع رفتار طرف مقابل مهم است که چقدر اخلاقمدارانه باشد. ترانه دیروز، امروز، فردا روی فیلم انتخاباتی آقای جلیلی گذاشته شده بود. ترانه دیگری هم روی فیلم دو تا از کاندیداهای دیگر هم بود. تا اینجای کار اشکالی هم ندارد، ولی بعداً حرفهایی زده شد که کمی مرا اذیت کرد. مثلاً آقایان مصاحبه کردند که حامد زمانی خواننده ستاد انتخاباتی فلانی است، در حالی که واقعاً این طور نبود و قرار هم نبود این طور باشد. حتی قرار بود چند آهنگ در این فضا ساخته شود که اگر دوستان خواستند استفاده کنند. واقعاً هم این طور نبود که بروم و برای فلان ستاد بخوانم. انتخابات جلو رفت و مرزبندیها و سیاستها مشخص شد. من هم حق انتخاب و به قول معروف یک رأی داشتم. هم صبغه و شعارهای آقای جلیلی و هم شعارهای آقای قالیباف برایم محترم بودند و گذشتهای که داشتیم و لطفهایی که هر دو گروه به من کرده بودند، باید بهنوعی جبران میشد و کاملاً بهطور مساوی وقت و انرژیام را بین آنها تقسیم کردم و اتفاقاً در یک روز هم بود. در میدان فلسطین در جشن آقای قالیباف ترانهای را خواندم و چون خیلی شلوغ بود و ماشین گیر نمیآمد، پشت یک موتوری نشستم و به ورزشگاه رفتم و دقیقاً همان آهنگ را خواندم و یک آهنگ از من برای فیلم انتخاباتی آقای قالیباف و یکی هم برای فیلم انتخاباتی آقای جلیلی پخش شد. یعنی کاملاً مساوی بود، اما در فضای انتخاباتی جبههگیریها و موضعگیریهایی شد که این دارد هم از توبره میخورد، هم از آخور، هم به نعل میزند و هم به میخ. در حالی که به نظر خودم این طور نبود و بهترین کار را کردم. وقتی حرف و حدیثها تمام شدند، تقریباً همه متوجه شدند حامد زمانی بهترین موضعگیری را داشت و الان هم از اینکه از آن فضا سربلند بیرون آمدهام راضی هستم، چون در آنجا خیلی راحت میتوانستند مرا خراب کنند و داشتند همین کار را هم میکردند. پیامکهایی که میآمد و خبرها و حرفها صحیح نبودند. من که از این فضا راضی نبودم. صبر کردم و گفتم زمان مشخص میکند که خدا را شکر همینطور هم شد.
اما این حضور فعال در فضای انتخابات و گفتمان انقلاب باعث شد که انتقادات و تخریبهایی که علیه شما بود بیشتر شود. اگر تا قبل از آن میگفتند فلانی اصلاً هنرمند نیست و همان حرف های تکراری هنر برای هنر را میزدند، حالا دیگر تهمت حکومتی و دولتی بودن و رانت داشتن هم اضافه شد. درسته؟
این حرفهای هنر برای هنر و… برای ماست و خودشان آزادند هر نقشی را که میخواهند بازی کنند و در آنجا هنر برای هنر نیست، ولی ما که بخواهیم انتخاب کنیم به حکومتی خواندن و نان به نرخ روز خوردن و این حرفها محکوم میشویم. بنابراین چیز جدیدی نیست که حالا نیاز به توضیح داشته باشد. همیشه بوده و احتمالاً خواهد بود.
بالاخره این تخریبها بیدلیل هم نیست. شاید یک دلیلش اهمیت این حوزه و تأثیرگذاری آن باشد. فکر کنم بد نباشد کمی درباره اینکه چرا این حوزه موسیقی پاپ انقلابی اهمیت دارد صحبت کنیم.
اگر بخواهیم مروری کنیم، بعد از انقلاب سرود انقلابی اوج گرفت و در دهههای ۶۰ و ۷۰ فوقالعاده بود و زمزمه میشد و مردم با آن ارتباط برقرار میکردند. در آن فضا پاپ جواب نمیداد، فقط سرود جواب میداد و به خاطر همین هم مردم استقبال کردند و هنوز هم وقتی میخوانید بوی گل و سوسن و… مردم بقیهاش را میخوانند یا الله الله را همه میخوانند. به خاطر این است که در آن فضا سرود جواب میداد. بعد از آن دچار سستی و فترتی شدیم. آقایان بودند، ولی طرفدار نداشتند. خواننده وقتی میتواند موفق و تأثیرگذار باشد که طرفدار خونی داشته باشد که روی او تعصب داشته باشد، یعنی آن قدر قبولش داشته باشد که وقتی حرف میزند، به حرفش گوش کند و به خاطر شخصیت طرف به موسیقی وی احترام بگذارد. آمدیم جلو و دیدیم ۳۰ سال گذشته است و برای حرف و گفتمانمان موزیکی که طرفدارساز باشد نداشتهایم. کار به جایی رسید که وقتی آهنگ تحریم را خواندم، به من گفتند موسیقی ارزشی محکوم به شکست است. میگفتند چه کسی به آهنگی گوش میدهد که اسمش تحریم است؟ کی امکان دارد طرف در پلیرش یک فولدر باز کند و اسم حامد زمانی و ترانهاش مرگ بر امریکا، تحریم، پرواز، گزینههای روی میز و امام رضا(ع) بیاید، امکان ندارد.
همان موقع هم گفتم اگر از جنس خود مخاطب با او حرف بزنی، روراست باشی، نترسی و خودت را وقف این جریان کنی و مخاطب با تو احساس راحتی کند و بداند دروغ نمیگویی و واقعاً سر نترسی داری و آمدهای حرف او را بزنی، تو را میپذیرد و خدا را شکر این اتفاق افتاد. الان میتوانم به جرأت بگویم در این دو سال یک اتفاق عجیب و غریبی افتاده و آن هم این است که تعداد طرفدارانی که بهوجود آمدهاند واقعاً زیاد است. بقیه خوانندهها ۱۲ـ۱۰ سال است که دارند میخوانند برای خودشان طرفدارانی دارند، ولی من ۳ـ۲ سال است که دارم میخوانم و اگر میزان را مثلاً نظرسنجیهای تلویزیونی بگذاریم و یا مسابقههایی که برگزار میشود، استقبال خیلی خوبی از این نوع موسیقی شده است. چند روز پیش یکی از دوستان زنگ زد و گفت: «در تاکسی بودم و یک مسابقه رادیویی بین خوانندهها گذاشته بود». گفت: «همه ترانهها پخش شدند و طبیعتاً ترانه تو آخر بود که برای رأی دادن وقت کمتری باقی مانده باشد. آهنگهایی که پخش شدند هیچ ربطی به حرف بچه حزباللهیها نداشتند تا اینکه رسید به آهنگ تو. گفتم: خدایا! این همه آهنگ آن طرفی، این یکی این طرفی، آبرویمان نرود. نکند آخر شود! حداقل یکی مانده به آخر شود. تمام شد و گوینده گفت میرویم رأیها را بشماریم و وارد مرحله دوم شویم. وقتی گوینده برگشت، گفت آهنگ حامد زمانی با اختلاف زیادی به مرحله بعد رفت».
اصلاً در جریان نبودم و نمیدانستم چنین اتفاقی دارد میافتد. اگر هم بودم هیچوقت تبلیغ نمیکردم بیایید به من رأی بدهید. تا به حال این کار را نکردهام. هیچوقت هم نگفتهام فلان شبکه تلویزیونی! لطفاً آهنگم را پخش کنید. واقعاً جریان دارد با لطف الهی هدایت میشود و اگر این طور نبود، در دهه فجر مرده بودم، چون حجم کار فوقالعاده بالا بود و احساس میکردم انگار یکی دارد هدایت میکند. همه این آهنگها را ۴-۳ روزه میساختیم. سرعت عجیب و غریبی بود که مثلاً در عرض ۳ روز آهنگ حضرت محمد(ص) را ساختیم، آن هم ۱۰ دقیقه آهنگ به سه زبان! گفتم به خاطر این راضی هستم و ماندهام. اینها اتفاقات قشنگی هستند که هر روز دارد میافتد و فلان جانباز، فلان فرزند شهید و فلان مادر شهید برایم هدیه، نامه و ایمیل میفرستند و میبینم صبح که بلند میشوم ۱۰ تا دعای خیر پشت سرم هست، باعث میشود در این حرکت نور را ببینم که در زمان به من میانبر میدهد. مدیر برنامه که ندارم، خودش دارد چیده میشود و جلو میرود و خدا را شکر به بهترین نحو هم جلو میرود و این اتفاقات دارند میافتند.
بعد از گزینههای روی میز مطلبی نوشتم و در آنجا گفتم این پدیدهای که به اسم حامد زمانی مطرح شده است، دو ضلع دیگر هم دارد که اینها در واقع با هم خوب چفت شدهاند، یکی مدیریت جسور و هوشمندی است که در دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اهمیت ورود به این حوزه را درک کرد و دیگری قطعاً شعر خوب است، یعنی شعری که هم قوی است و هم خیلی نمک دارد و همهفهم است و مردم با آن ارتباط برقرار میکنند. آقای سیار، آقای عرفانپور و دوستان شما. کمی درباره این همکاری صحبت کنید، چون شاید اگر این شعرها نبود و اگر از آن طرف این شعرها بودند و خواننده نبود، این اتفاق به این شکل نمیافتاد. این همکاری را چگونه میبینید؟
دقیقاً همین که میگویید درست است. اگر سؤال هم نمیکردید قطعاً به این قضیه میپرداختم که اینکه خواننده آهنگ و حرف شاعرش را بفهمد و بالعکس نعمتی است که جفت و جور شد. مهدی سیار غزلسرا بود و کتاب غزل داشت. میلاد عرفانپور هم همین طور و قالبشان قالب کلاسیک بود. فکر میکنم مهدی سیار قبلاً چند کار کرده بود که اگر اشتباه نکنم زبانشان زبان معیار بود و خلاصه به این شکل کار نشده بود. یک روز شعری به دستم رسید. قبلاً چون خودم شعر کار میکردم، کارهای مهدی سیار و میلاد عرفانپور را میخواندم و بهواسطه آن شعر معروفش، کم و بیش وی را میشناختم. شعری به دستم رسید که این طور شروع شده بود: «سخت است گفتنم، اما از آن سختتر نگفتن»، این هم زبان معیار بود. گفتند: «این کار را میسازی؟» گفتم: «برای چه کاری؟» گفتند: «قلادههای طلا». گفتم: «بله، میسازم».
به نظر من در مملکت ما هنرمندی موفق میشود که تکلیفش با خودش معلوم باشد، یعنی اگر قرار است از این لیوان بخواند، واقعاً از همین لیوان بخواند. پسفردا نرود از چیز دیگری بخواند که این را نقض کند. اگر قرار است از این بخواند یکجوری برنامهریزی کند که دائماً در همین مسیر باشد. چنین هنرمندی موفق است، حتی اگر با عرض معذرت چرت و پرت بخواند. مردم از هنرمندی که ثبات ندارد خوششان نمیآید و مخاطب تو را نمیپذیرد. آن موقع هم تصمیم گرفته بودم بخوانم و از گفتمانی هم بخوانم که قلادههای طلا و بحث فتنه در چارچوب آن قرار گرفت. به قول دوستان یک دیوانه میخواستند بیاید راجع به این قضیه بخواند که آن دیوانه هم کسی نبود جز من. کار را خواندیم.
ـ جلو رفتیم و با مهدی سیار رفیق شدم. این رفاقت بسیار کمک کرد و باعث شد کارها را با هم پیش ببریم. هر قدر شاعرتان را بیشتر بشناسید و او شما را بیشتر بشناسد، انسجام هنریای که اتفاق میافتد بیشتر است. کار به جایی رسید که وقتی مهدی شعر مرگ بر امریکا را میگفت، نیاز نبود بیاید و برایم توضیح بدهد. یعنی همان چیزی که در ذهن مهدی سیار هست پیاده میکنم و همان ملودیای که در ذهن اوست، در ذهن من هم اتفاق میافتد و این اتفاق عجیب و غریبی است. همین طوری برای اشعار میلاد عرفانپور. از شعر مرگ بر امریکا به این طرف هم همگی به وزن و ساختار جالبی رسیدهایم که دارد جواب میدهد. همیشه هم گفتهام این کارها بدون شعر خوب هیچوقت موفق نمیشد و درصد عظیمی از موفقیت این کارها مدیون شاعران بالاخص مهدی سیار و میلاد عرفانپور است.
این آهنگها چگونه شکل میگیرند؟ شعر را به شما میدهند؟ یا با هم تصمیم میگیرید درباره موضوع خاصی کار کنید؟ از کجا شروع میشود و چگونه ادامه مییابد؟ قالب مشخصی دارد یا مثلاً موضوعی به ذهنتان میرسد و میگویید درباره این بسازیم؟ یا آنها اول شعر را میگویند؟
در همه این کارها اول سوژه شکل میگیرد و به خود شاعر میسپارم و میگویم برو استارت کار را بزن و ببین شعر دندانگیری نصیبت میشود یا نه؟ میرود و شروع میکند. اگر شعر آن قدر محکم و قوی شده باشد که ملودی را فدای شعر کنم، بر اساس شعر ملودی میسازم، ولی یک وقتی ملودی بسیار خوبی دارم که با آن سوژه جور است و ملودی را به شاعر میدهم و شاعر روی آن شعر میگوید که این کمتر اتفاق افتاده است، ولی اول از سوژه شروع میشود و اگر به کارها دقت کنید سوژههای خوبی داشتهاند.
اتفاق خوبی هم که افتاده این است که سعی کردیم برای هر تراکی هر کیفیتی که دارد برایش رونمایی بگیریم و این خیلی کمک کرده است. تراکهایی موفق شدهاند که برایشان رونمایی گرفتیم و پخش خوبی داشته و به آن حرف احترام گذاشته شده است. این هم یکی از کارهایی بود که انجام دادیم و خدا را شکر جواب داد. همه چیز باید دست به دست هم بدهند، از سوژه که شکل میگیرد تا شاعر و آهنگساز و میکس و مسترکننده باید دست به دست هم بدهند و در نهایت پخش خوبی باشد تا کاری موفق شود. تبلیغ و پخش عامل بسیار مهمی است، ولی الان طوری شده است که به لطف فاطمهزهرا(س) حامد زمانی وقتی آهنگی را بیرون میدهد، ملت پیگیری میکنند و این اتفاق خوبی است.
همکاری با رضا هلالی چگونه پیش آمد؟
در سال ۸۵ که زینت آسمان را خواندم رفاقتمان با آقای حاج رضا هلالی شروع شد و تا الان هم ادامه دارد. خیلی کارها با هم تعریف کردیم. به خاطر شأنی که مداحها دارند و باید حفظ شود، کار کمی سخت بود و خیلی خواستیم این تلفیق شکل بگیرد و این همکاری صورت بگیرد و هر بار به دلایلی نمیشد تا اینکه در آهنگ امام رضا(ع) همه چیز جور شد، چون تهیهکنندهای داشتیم که پای کار ایستاد و رفت شبکه یک و شبکه یک پشت قضیه ایستاد و ایده این بود که هر روز رأس ساعت هشت آهنگ امام رضا(ع) پخش شود. ملودی طوری بود که مداح میتوانست بخواند و فضای آهنگ جوری بود که به کسی برنمیخورد. همه اینها اتفاقات خوبی بودند که افتادند و باعث شدند این آهنگ بگیرد. خدا را شکر.
به صدا و سیما اشاره کردید. میخواهم سؤالی را بپرسم، ولی اگر فکر میکنید پاسخ به آن برایتان تبعات دارد میتوانیم حذف کنیم یا اصلاً جواب ندهید. وقتی سرود انقلابی در صدا و سیما فروکش کرد، عدهای در آنجا جای پا پیدا کردند. حتی اگر غرضورزانه هم نبود، اما به هر حال قالبی در صدا و سیما و در حوزه موسیقی و ترانه شکل گرفت. ممکن است طرف عنادی هم با این قضیه نداشته باشد، اما پانزده سال جا افتاده است که فلان نوع موسیقی پخش شود و فلان افراد بخوانند. برایم جالب بود که از بعد از عید امسال یکی از ترانهسراهایی که از نظر وزارت ارشاد ممنوعالصدا، ممنوعالتصویر و ممنوعالاسم است، چهار پنج تیتراژ سروده است. معلوم میشود بالاخره در صدا و سیما یک قالب شکل گرفته است. آیا در صدا و سیما هم با مشکلاتی که ممکن است علیه این فضایی که شما کار میکنید وجود داشته باشد روبرو بودید؟ میدانم مثلاً سر تیتراژ ماه عسل مسائلی بود.
این بحث را باید از فضای فرهنگی شروع کنیم.
دقیقاً همین طور است. تیپ خاصی با تفکرات خاصی در آن فضا تثبیت شدهاند و در ارشاد، صدا و سیما و جاهای دیگر هستند. طبیعی و در ذات هر سازمانی هست و این اتفاق میافتد، ولی حرفم چیز دیگری است. مسئولان فرهنگی کشور ما وقتی حرفی را میزنند پای حرفشان بایستند. وقتی میگویند حمایت از موسیقی ارزشی یا فلان سازمان این مطلب را در اساسنامهاش آورده است، طبیعتاً باید حمایت کند و آن موقع دیگر نباید چون و چرا کند که چرا از حامد زمانی حمایت کردی، چون وظیفهاش هست که از موسیقیام حمایت کند. جلوتر میآییم، درگیر یکسری تناقضات میشویم که اگر سکوت کنیم، حرام است. مثل این جشنواره موسیقی مقاومتی که برگزار شد. آقایان اول میآیند ایدهاش را میدهند و صحبتهایش را میکنند، بعداً میبینیم اتفاقی که رخ میدهد هیچ ربطی به مقاومت اسلامی ندارد، یعنی حتی یک اتفاق قشنگ در این جشنواره در این زمینه نیفتاده و حتی یک خ